به گزارش شهرآرانیوز، رومینا، دختر سیزده سالهای که با پسری از خانه فرار کرده بود، بعد از دستگیری و بازگرداندن به خانه توسط پدرش با داس و در قتلی ناموسی کشته شده است. موجی از خشم و اندوه فضای مجازی را در برگرفته و تا مدتی هر کس، نظری در مورد این ماجرا خواهد داد و این نخستین باری نیست که شاهد چنین اتفاقات ناگواری هستیم و متأسفانه آخرین بار هم نخواهد بود. هر بار پس از چنین فجایعی موجی از خشم و نظرات متفاوت جامعه را در بر میگیرد و بدون رسیدن به هیچگونه نتیجهای دیر یا زود دوباره بهت و حیرت حادثه بعدی، ما را در خود فرو خواهد برد و این ماجرا همچنان ادامه خواهد داشت... به راستی چهکسی پاسخگوی ترس و وحشت دخترکانی مانند رومینا خواهد بود؛ آنگاه که از عصبانیت و خودخواهیهای دنیای مردانه پدر به دنیای کینهتوزانه مردی دیگر پناه میبرند؛ دنیایی که عاقبت با بیمهری، فریادشان را با داس خشم نشانه میروند. تاکنون چه تدبیری برای محافظت از کودکان، زنان و قربانیان خشونتهای خانگی اندیشیده شده است؟ این پدیده تا چه حد مهار شده؟ مشکل مردانی مانند پدر رومینا چیست؟ حرفشان چیست؟ کسی به خواستههای دختری مانند رومینا آن هم درست در نخستین سالی که کودکی را پشتسر گذاشته توجه کرده است؟ یا مخالفت، خشم و تندخویی، تنها صدای آشنا برای گوش رومیناهایی بوده که دنیای خودخواهانه اطرافیان حتی فرصت و مجالی برای تجربه این دنیا را هم به آنها نخواهد داد؟! قتل رومینا قطعاً ریشه های اجتماعی و روانی زیادی دارد که اگر درست و دقیق کاوش نشود دردی درمان نخواهد شد. بهت، حیرت و گریستن بدون پرسش و پاسخ مطالبهکردن، بیفایده است. در اینباره با مصطفی اقلیما، استاد دانشگاه، محقق و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران گفتوگو کردهایم.
چطور میتوان آسیبهای اجتماعی را در جامعه کاهش داد؟ در کشور ما چه سازمان یا نهادی متولی و مسئول این کار است؟
در هر کشوری، سازمانی وجود دارد که به آسیبهای اجتماعی رسیدگی میکند. این سازمان متولی حل مشکلاتی در این خصوص است. در کشور ما هم سازمان بهزیستی مسئول رسیدگی به همه آسیبهای اجتماعی است. البته انتخاب متخصصان این قبیل سازمانها در همه جای دنیا با توجه به مراجعاتی است که به آنها میشود؛ یعنی مددکاران اجتماعی که از تجربه و آگاهی لازم برخوردار باشند باید در سازمانی مانند سازمان بهزیستی حرف اول را بزنند. اما یکی از مشکلات این سازمان این است که حتی انتخاب تخصص رئیس این سازمان هم چندان مرتبط با خدماتی که باید ارائه شود نیست؛ یعنی رئیس سازمان بهزیستی متخصص طب اطفال است. پیگیری اینگونه مشکلات مانند قتلهای ناموسی و خانوادگی که از سر خشونت والدین، انتقام و... انجام میشود با این سازمان است؛ البته آن هم نه فقط زمانی که چنین حوادثی اتفاق میافتد بلکه برای پیشگیری، مشکل باید بهطور ریشهای و عمقی بررسی شود؛ بهگونهای که نهتنها علل و عوامل حوادث ناگواری که اتفاق میافتند بررسی شود بلکه حتیالامکان از وقوع دوباره و چندین باره اینگونه حوادث هم جلوگیری شود.
ریشه خشونتهای رفتاری را معمولا چطور میتوان شناسایی کرد و آیا در خشونتهایی که حتی منجر به قتل میشود میتوان فقط یک فرد را مقصر دانست؟
توجه به انتخاب افراد شایسته، متخصص و پاسخگو برای هر سازمانی بسیار مهم است؛ اینکه افراد علاوه بر داشتن آگاهی و تخصص کافی در زمینهای که مشغول بهکار هستند کارایی و قدرت اجرایی لازم را هم داشته باشند، موضوع بسیار مهمی بهشمار میرود. وقتی چنین سلسله مراتبی وجود داشته باشد علاوه بر اینکه کمتر شاهد رفتارهای آسیبزا خواهیم بود بهتدریج قدرت تشخیص چگونگی بررسی مشکلات را هم خواهیم داشت. بنابراین بهتر است وقتی دخترنوجوانی مانند رومینا توسط پدرش به قتل میرسد تنها پدر را مقصر اصلی ندانیم. توجه داشته باشیم این پدر هم در جامعه متعصبی بار آمده که اجازه انجام چنین کاری را از او سلب نکرده است. گاهی نگاههای سنگینی که روی پدر است او را به سمت ارتکاب قتل کشانده؛ در واقع آسیبشناسی و بررسی چنین دیدگاهی که منجر به قتل یک نوجوان میشود میتواند تکرار چنین حوادث ناخوشایندی را کاهش دهد. توجه داشته باشیم وقتی در مورد جرم و جنایاتی حرف میزنیم که باعث آسیب به شخص یا اشخاصی یا حتی در نهایت منجر به از دستدادن جان یک نفر میشود مسئله فردی باید از مسئله اجتماعی تفکیک شود. مسئله فردی این است که پدری در یک خانواده مشکل دارد و حتی فرزندان یا همسر خود را هم مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
فراموش نکنیم افرادی که مسئله و مشکلات اجتماعی دارند مسائلشان باید توسط مددکاران اجتماعی بررسی شود. این افراد لزوماً بیمار نیستند. به همینخاطر هم به جای بررسی توسط روانشناس، مددکاران اجتماعی باید مشکلاتشان را بهطور ریشهای بررسی کنند؛ اینکه تحتتأثیر چه افکار و چه فشاری دست به کارهای پرخطری میزنند که سلامت و حتی جان دیگران را تحتتأثیر قرار خواهد داد.
مشکلات فردی و اجتماعی را چگونه میتوان تفکیک و هر کدام را بهطور جداگانه بررسی کرد و چگونه میتوان به این مشکلات بهطور موازی پرداخت؟
فرزندی که در خانوادهای با افکار متعصبانه و خشن بزرگ میشود خودش هم مشکلات زیادی را وارد جامعه میکند. بنابراین کاری که برای حیطه «مسئله فردی» باید انجام شود توجه به مشکلات شخصی افرادی است که با دادن آگاهی و بالابردن میزان اطلاعات به آنها، بسیاری از مشکلاتشان برطرف خواهد شد. اما موضوعات و مسائل اجتماعی بعد فراگیرتر و جامعتری را شامل میشود. مثلاً در محلهای که بسیاری از جوانان آن معتاد هستند در واقع با پدیدهای اجتماعی روبهرو هستیم، نه فردی. به همینخاطر باید ببینیم چه عوامل و شرایطی باعثشده این جوانان به چنین نقطهای برسند. فراموش نکنیم اینگونه عوامل اجتماعی در کوتاهمدت و به ناگاه منجر به چنین مشکلاتی نشدهاند بلکه در طولانیمدت به چنین جایی رسیدهاند که برطرفکردنش هم زمان و صبر و حوصله زیادی را میطلبد. مسائل و مشکلات اجتماعی معمولا ظرف 50-40سال شکل میگیرند؛ درست همانگونه که تفکرات و ذهنیات ما هم یکشبه حاصل نمیشوند، به این دلیل یک روزه هم تغییر نمیکنند. در واقع ما با داشتن بهترین متخصصان هم باید زمان زیادی را برای بررسی و زوایای مختلف اینگونه مشکلات درنظر بگیریم و طوری برنامهریزی کنیم و گام برداریم که بتوانیم امیدوار باشیم در50-40سال آینده مشکلات اجتماعی به مرور برطرف شوند.
چطور میتوان مانع از عادیشدن رفتارهای آسیبزایی مانند خشونتهای خانگی، قتلهای ناموسی و مشکلات رفتاری دیگری شد که تکرار آنها بهتدریج قبح موضوع را از بین خواهد برد؟
عادینشدن مشکلات رفتاری در سطح جامعه کمک زیادی به برطرفشدن آنها میکند. برای رسیدن به چنین نتیجهای باید از «شیوع» بیرویه مشکلات رفتاری فردی که تکرارشان، جامعه را هم فرا خواهد گرفت جلوگیری کرد. توجه داشته باشیم خواهناخواه تکرار و فراگیری رفتارهای مخرب بهتدریج قبح و زشتی آنها را هم از بین خواهد برد و با عادیشدن چنین رفتارهایی نوعی بیپروایی و گستاخی در ارتکاب جرم و جنایت بهوجود خواهد آمد که باعث میشود کمتر کسی به فکر یافتن راهحل و مقابله با مشکلات باشد یا در نهایت مواجهه و مقابله با آنها را هم به آینده دور و نامعلومی محول کند. مشکلات دختری مانند رومینا چندان ناآشنا نیست. پسری که رومینا به او پناه برده خودش هم معلولی از مشکلات جامعه است. اما خانواده او بهخاطر جنسیتش به او اجازه میدهند دختری را به خانه بیاورد. دختر هم چون اجازه انجام چنین کاری را ندارد پنهانی و از ترس مواجهه با خشم خانواده تن به چنین کاری میدهد. بررسی چنین مشکلاتی برعهده سازمانی مانند سازمان بهزیستی است که اگر بهموقع به مشکلات فردی این افراد رسیدگی میکرد شاید هماکنون رومینا و دختران و پسران دیگری مانند آنها راه دیگری را انتخاب میکردند؛ راهی که منجر به انتقام و مرگ نمیشد.
بچهها درصورت آزار توسط افراد خانواده به کجا میتوانند پناه ببرند؟ آیا مرجع قانونیای برای این کار درنظر گرفته شده است؟
توجه داشته باشیم اگر در کشور ما سازمانی وجود داشت که درصورت آزار و اذیتشدن بچهها توسط والدینشان، اجازه اعمال نظر و حتی نگهداری از آنها را داشت شاید چنین مشکلاتی منجر به قتل نمیشد. در ایران اورژانس اجتماعی؛ 123، وجود دارد که شاید کمتر کسی با آن آشنایی دارد. فعالیت اصلی این اورژانس از سال 1378آغاز شده که در زمینه خدماترسانی مددکاران اجتماعی در حوزه آسیبهای اجتماعی ازجمله آزار و اذیت همسران، کودکان و سالمندان است. کارشناسان این حوزه میتوانند از انجام مشاوره گرفته تا صدور حکم قضایی را دنبال کنند و تحت پوشش قرار دهند. در این مراکز مداخلات روانی- اجتماعی قبل از مداخلات قضایی و انتظامی و حتی در کنار این نوع مداخلات انجام میشود که این موضوع در پیشگیری از وقوع جرم نقش مهمی دارد.
آیا مردم میدانند اگر به هر شکل مورد آزار و اذیتهای خانگی و اجتماعی قرار بگیرند چه کار باید بکنند یا کودکان چطور از حق و حقوق فرزندی خود دفاع کنند؟
البته فعالیت 123 در سطح جامعه تشریح نشده است و مردم معمولاً حتی نمیدانند این شماره مربوط به کجاست و در چه مواقعی میتوانند از آن استفاده کنند. در واقع شناسایی مردم با این اورژانس به اندازه مشاهده ونهایی با نشان 123 و اورژانس اجتماعی است که تصورشان هم از این ونها در حد جمعآوری معتادان است. اما تبلیغات در این زمینه میتواند بسیار مؤثر باشد. البته امکانات این اورژانس هم محدود است و نمیتوان درباره موفقیت یا عدمموفقیت آن اظهارنظر دقیقی کرد. این اورژانس خدماتی ازجمله راهنمایی و مشاوره، توانبخشی، پیشگیری و ارجاع افراد به مراکز مداخله در بحرانهای فردی، خانوادگی و اجتماعی را در بر میگیرد. متأسفانه این روزها معمولاً افکارعمومی در برابر آزار و اذیت کودکان و همسران بیتفاوت هستند یا در نهایت با 110تماس میگیرند، درحالیکه مردم میتوانند در چنین شرایطی ضمن تماس با اورژانس اجتماعی از حادشدن موضوع جلوگیری کنند. اما مشکل اینجاست که کارشناسان اورژانس اجتماعی، در بسیاری موارد حتی اجازه ورود به خانه افرادی را که نیاز به کمک دارند و همچنین امکانات اسکان آنها را برای در امانماندن از خطر را ندارند. به علاوه این اورژانس کمتر میتوانند حکم قضایی بگیرند؛ درحالیکه موضوع مهم این است که توجه داشته باشیم نقش مداخلههای تخصصی دقیقا زمانی که خشونتهای خانگی در حال اتفاق است تعیینکننده خواهد بود.
چگونه نهاد یا سازمانی میتواند اعتماد و اطمینان مردم را برای مراجعه و کمکگرفتن از آنها جلب کند؟
سازمانی مانند سازمان بهزیستی باید مشکلات واقعی مردم را حل کند. اگر قرار باشد افراد با مشکلات خاصی مانند درآمد و معیشت بتوانند به جایی مراجعه کنند نمیتوان با مشاوره و نصیحت و توصیه به سازش با یکدیگر ره به جایی برد. به این دلیل، همزمانی مراجعان میتواند به نهاد یا سازمانی اعتماد یا اطمینان داشته باشد که آن سازمان بتواند مشکلات آنها را حل کند. در ماجرای قتل رومینا هم سازمان بهزیستی باید وارد عمل میشد و علاوه بر رسیدگی به مشکل خانواده رومینا با بررسی ابعاد این فاجعه از تکرار آن جلوگیری میکرد. زمانی میتوانیم به مردم توصیه کنیم که درصورت بروز مشکلات رفتاری و خشونتهای خانگی یا اجتماعی جایی برای حمایت از آنها وجود دارد که این مکانها هم توانایی و صلاحیت کمک به مردم را داشته باشند. بنابراین ارائه واقعی و عملی سرویسها و خدماتی که به قربانیان رفتارهای بیمارگونه در سطح جامعه میشود مهم است نه صرفاً فقط سخن گفتن از اینگونه خدمات؛ بهعبارت دیگر کسی که از هر طرف میرود هیچ ساحل امنی نمییابد و ممکن است به ناچار به جایی پناه ببرد که فقط مشکلات او را بیشتر میکند.
بهنظر شما گامهای نخست برای تکرارنشدن مشکلات رفتاری و خشونتهایی که منجر به قتل میشود در سطح جامعه چیست؟
در هر شهر یا شهرستانی نخست باید ارگانهایی را که مربوط به این کار میشوند و امکاناتی که در اختیار دارند شناسایی کرد؛ از کمیته امداد گرفته تا هر سازمان دیگری که میتواند کمک کند. در گام بعدی میتوان با شناسایی تعصبات و خشونتهای فردی، جمعی یا قومی و قبیلهای در هر منطقهای مرحله به مرحله با افراد پیش رفت و با شناسایی چگونگی شکلگیری تعصباتی که منجر به رفتارهای ناهنجاری مانند آسیبرساندن به دیگران ازجمله اعضای خانواده میشود مقابله کرد.
واقعاً به چه صورت میتوان در مقابل تعصبات فردی یا قومی و قبیلهای افراد قرار گرفت؟
این تعصبات همانگونه که یکشبه شکل نگرفته و بهوجود نیامدهاند، یکشبه هم از بین نخواهند رفت. بنابراین برای مبارزه با آنها باید ضمن استفاده از نیروهای متخصص، صبر و حوصله زیادی هم به خرج داد چون امکان دارد راهی که میرویم بارها و بارها با موانع سرسختی که ریشه در ذهن و فکر افراد دارد، مواجه شویم. اما دیر یا زود و با بالابردن سطح آگاهی و وسعتبخشیدن به دیدگاههای محدود افراد متعصب میتوان به چشمانداز روشنی امیدوار بود که سرانجام ما را به ساحل مقصود رهنمون میکند؛ ساحل امنی که در آن کمتر شاهد خشونتهای قومی و قبیلهای، قتلهای ناموسی، بدرفتاریهای اعضای یک خانواده و آزار و اذیتهای آنها خواهیم بود.
برای کاهش خشونتهای خانگی روشهایی وجود دارد که بتوان بهصورت تخصصی به خانوادههای در معرض آسیب نزدیک شد؟
برای رسیدن به نتیجه بهتر نخست باید علل بروز خشم افراد را بررسی کنیم. باید کمک کنیم تا رفتارهای مخرب باعث آسیبرساندن به فرد، همسر و فرزندانش نشود. فراموش نکنیم آسیبهای اجتماعی مانند زنجیرهای به هم متصل هستند و به هم ربط دارند. به همین دلیل برای کاهش چنین آسیبهایی باید مجموعهای از متخصصان در اختیار داشته باشیم؛ از مددکاران اجتماعی گرفته تا حقوقدانهایی که باید به کارهای حقوقی افراد رسیدگی کنند؛ مثلا دختر زیرهجده سالی که مورد خشونتهای خانگی قرار میگیرد ابتدا باید توسط وکیل و حقوقدان به دادسرا ارجاع داده شود تا از اداره سرپرستی اجازه بگیرند که با ادله ارائه شده مثلا یک هفته بتواند در سازمان بهزیستی اسکان داده شود. در غیراین صورت این سازمان حق نگهداری کسی را نخواهد داشت. بنابراین میتوان گفت باید حکمی وجود داشته باشد تا سازمان بهزیستی یا هر نهاد مرتبط و توانمندی بتواند کسی را که مورد آزار و اذیت و خشونتهای اجتماعی و خانگی قرار میگیرد حمایت کند. البته محل اسکان و چگونگی نگهداری از این افراد هم خیلی مهم است. نباید بهگونهای باشد که مشکلات افراد آسیبدیده را دامن بزند و زخمهایشان را تازه نگه دارد. این اشخاص حتماً باید دور از افرادی باشند که به آنها آموزشهای غلط برای مواجهه با آسیبهای اجتماعی و خشونت میدهند. برای رسیدن به چنین نتیجهای نگاه باید صرفا نگاهی سازنده باشد.
حوصله رسیدگی نداریم
فراموش نکنیم آموزش و پیشگیری نخستین گام برای مقابله با آسیبهای اجتماعی است. اگر در مدرسه بین بچهها، معلمان و مربیان آن قدر اعتماد و اطمینان وجود داشته باشد که بتوانند مشکلات خود را با مربی یا معلم در میان بگذارند، بچهها پناه و مامن مناسبی خواهند داشت و همین موضوع مانع از بیراهه رفتنشان میشود. معلمان هم باید با توجه کافی به تک تک شاگردانشان بهتر و دقیقتر در جریان حال روحی آنها قرار بگیرند. حال آنکه هماکنون معلمان و مربیان هم آنقدر مشکلات اقتصادی و معیشتی دارند که وقت و حوصله زیادی برای رسیدگی به شاگردانش ندارند. انجام همه این کارها نیاز به تخصیص بودجه دارد چون آنچه مهم است استفاده از نیروی متخصص و کارآمد است. مددکاران اجتماعی که توان و قدرت عمل برای انجام کارهای لازم را داشته باشند میتوانند تا حدود زیادی در این خصوص مؤثر باشند. والدین و بچهها هم اگر بدانند جایی برای رسیدگی به خشونتها و آزارهای خانگی وجود دارد بیشتر در این زمینه احتیاط خواهند کرد؛ تا جایی که کمتر شاهد ابراز خشونتهایی که منجر به آسیبهای اساسی روحی و جسمی و حتی قتل است خواهیم بود.
گوش شنوایی هست؟
تاکنون چه تدبیری برای محافظت از کودکان، زنان و قربانیان خشونتهای خانگی اندیشیده شده است؟ این پدیده تا چه حد مهار شده؟ مشکل مردانی مانند پدر رومینا چیست؟ حرفشان چیست؟ کسی به خواستههای دختری مانند رومینا آن هم درست در نخستین سالی که کودکی را پشتسر گذاشته توجه کرده؟ یا مخالفت، خشم و تندخویی، تنها صدای آشنا برای گوش رومیناهایی بوده که دنیای خودخواهانه اطرافیان حتی فرصت و مجالی برای تجربه این دنیا را هم به آنها نخواهد داد؟
بهتهای تکراری
چون خیلی از کارها این نخستین باری نیست که شاهد چنین اتفاقات ناگواری هستیم و متأسفانه آخرین بار هم نخواهد بود. هر بار پس از چنین فجایعی موجی از خشم و نظرات متفاوت، جامعه را در بر میگیرد و بدون رسیدن به هیچگونه نتیجهای دیر یا زود دوباره بهت و حیرت حادثه بعدی، ما را در خود فرو خواهد برد و این ماجرا همچنان ادامه خواهد داشت.
منبع: همشهری