به گزارش شهرآرانیوز؛ نهفقط شیعه بین خود و حضرت زهرا (س) رابطه مادر و فرزندی قائل است و صدیقهطاهره (س) را مادر خطاب میکند، بلکه اهلسنت و پیروان دیگر ادیان نیز معترف به نقش و جایگاه ایشان در عالم امکان هستند و بزرگان آنها، بارها در وصف آن یگانه بانوی هستی لب به تحسین و ابراز شگفتی گشودهاند. در گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین ابراهیم بهاری، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس مذهبی، به برخی جلوههای عظمت فاطمی پرداختهایم.
وجود مبارک و شخصیت منحصربهفرد حضرت فاطمهزهرا (س) و دفاع ایشان از امیرالمؤمنین (ع) و ولایت غصبشده حضرت، جای واکاوی و بررسی بسیار دارد. بعد از شهادت این بزرگوار طی ۱۳۰۰سال گذشته، زندگی دختر پیامبر (ص) به شیوههای مختلف مورد بررسی پژوهشگران، نویسندگان، علما و حتی منتقدان اسلام قرار گرفته است. در بخش اول زندگی فردی حضرت فاطمهزهرا (س) بررسی شده است. در بخش دوم زندگی اجتماعی و در بخش سوم، زندگی سیاسی آن بانوی بزرگوار اسلام بررسی شده است.
سلیمان کتانی، از اندیشمندان مسیحی، کتابی نوشته است به نام «فاطمهزهرا؛ زهی در نیام» و در معرفی حضرت صدیقه (س) در این کتاب مینویسد: «فاطمهزهرا شخصیت بینظیری دارد» و صدیقهکبری (س) را با عبارت «شخصی بزرگ با دایره عقلی وسیع» معرفی میکند. وی در ادامه مینویسد: حضرت زهرا (س) با وجود آنکه قدرت نظامی و حکومتی نداشتند، یک قهرمان بودند و تا پایان بر حق مسلم خود ایستادگی کردند و به آن حق نیز دست یافتند. شاید در آن زمان، اینگونه تصور نمیشد، اما تاریخ امروز آن را نشان میدهد. نویسندگان دیگری نیز با این تفکر در دنیای مسیحیت داریم.
در دنیای اهلسنت نیز شخصی به نام محمد عبدالیمانی از عربستان سعودی کتابی با عنوان «اِنّها فاطمهالزهراء» نوشته است. وی در مقدمه این کتاب آورده است: ببینید این فاطمه دختر کیست، مادر کیست، همسر کیست؟ در واقع وی در این کتاب حضرت زهرا (س) را از سه جنبه یعنی ارتباط با پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و حسنین (ع) بررسی میکند و در معرفی حضرت فاطمه (س) ایشان را حلقه اتصال بین پیامبر (ص)، امامعلی (ع) و حسنین (ع) معرفی میکند؛ یعنی حلقه وصل امامت و ولایت با نبوت! این نویسنده در ادامه مینویسد چه کسی را در این عالم پیدا میکنید که به این مقام او برسد؟
امامصادق (ع) میفرمایند: «شیعه ما میتواند مادر ما را، مادر بخواند». سپس میفرمایند: «حضرت زهرا (س) زمانی که داشتند چشم از این جهان فرومیبستند، به امیرالمؤمنین (ع) عرض کردند: «سلام مرا به همه دوستداران فرزندان من برسان!». اینها اوج محبت مادرانه در حق امت است. مهم آنکه امروز هم مظلومان عالم در مقاومت و ایستادگی، چشمشان به حضرت زهرا (س) است و همانطور که آن حضرت پیروز حقیقی تاریخ شدند، برای جبهه مقاومت هم این پیروزی حقیقی و نهایی رقم خواهد خورد.
نویسنده اهلسنت دیگری به نام مؤمنبنحسن شبلنجی (اهل شهری کوچک نزدیکی قاهره) نیز کتابی درباره معصومان (ع) منتشر کرده است. وی در مقدمه کتاب خود، خاطرهای درباره بیماری چشم خویش روایت میکند و اینکه پزشک به او گفته بود چشمهایش از دست خواهد رفت... وی میگوید من پس از آن، کنار قبر نفیسهخاتون (س) رفتم و متوسل به ایشان شدم و عرض کردم: تو دختر پیغمبری؛ اگر مشکل چشم من را برطرف کنی و برای شفای من واسطه شوی، من یک کتاب در شأن شما مینویسم. همانطور که میدانید، نفیسهخاتون، نوه امام حسنمجتبی (ع) و عروس امامصادق (ع) است.
شیخعباس قمی در سفینهالبحار در معرفی این بانو مینویسد که وی ۶ هزار بار قرآن را ختم کرد و با زبان روزه از دنیا رفت. نفیسهخاتون و حضرت عبدالعظیم حسنی از یک طایفه هستند. جد ایشان زیدبنحسن (ع) است. شبلنجی شافعی پس از زیارت نفیسهخاتون شفا یافت و به وعده خود عمل کرد و کتابی به نام «نور چشمها» در مناقب اهلبیت (ع) نوشت. وی در این کتاب درباره امیرالمؤمنین (ع)، امامحسن (ع)، امامحسین (ع)، امامصادق (ع) و حتی حضرت سکینه (س) و حضرت زینب (س) مطالبی را آورده است.
روزی پیامبر (ص) درحالیکه دستان حضرت فاطمه (س) را گرفته بودند، از خانه بیرون آمدند و به مردم فرمودند: «بدانید این دختر من فاطمه است، هرکه او را اذیت کند، من را اذیت کرده است و هرکه مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است و من از او بیزارم». نویسندگان زیادی اعم از شیعه و سنی، از زندگی حضرت فاطمهزهرا (س) روایت کردهاند و همه آنها عالیترین مقام و درجات را برای این بانوی بزرگوار برشمردهاند.
اگر زندگی حضرت زهرا (س) را بهخوبی واکاوی کنیم، درخواهیم یافت که حضرت مواریث ماندگاری را به جا گذاشتهاند؛ مثلا مخفی بودن قبر ایشان یا پنهان ماندن تاریخ دقیق شهادتشان. همین در ابهام ماندن، سند مظلومیت زهرایمرضیه (س) است؛ اینکه ایشان خواستهاند قبرشان تا قیامت مخفی باشد، خود نشان از این دارد که حضرت در چه مظلومیت و غربتی بودهاند، اما حضرت زهرا (س) با همه دردهایی که کشیدند، مقتدر هستند. بیتالاحزان ایشان خراب شد، فرزندشان فدا شد، ارث پدریشان غصب شد، اما با وجود همه این مظلومیتها، مقتدر بودند و نشان دادند که با یک گل هم بهار میشود.