حسامالدین نجفی | شهرآرانیوز؛ حجتالاسلاموالمسلمین تقی خادم که متولی جمعآوری، تصحیح و نشر اسناد ساواک درباره آیتا... میلانی در ۱۶ جلد بوده است، اعتقاد دارد که ایشان قبل از آمدن به ایران روحیه انقلابی داشته و تحتتأثیر انقلابِ امام به انقلاب رو نیاورده است، گرچه حامی جدی و فداکار امام بود. برای همین، وقتی که وارد ایران شده، به مبارزان کمکهای فراوان کرده است. مثلا در همان سال، افراد حزب توده و برخی دیگر که گناهی نداشتند دستگیر شدند.
آیتا... میلانی در راستای خلاصی آنان اقدام میکند و در سال ۱۳۳۶ که افراد نهضت مقاومت ملی و طرفداران مصدق و اعضای کانون نشر حقایق اسلامی دستگیر شدند، آیتا... میلانی برای نجات آنان از زندان تلاش میکند. از طرف دیگر، او با نواب صفوی رابطه گرمی داشته، آنان را از ترور کردن افراد منع کرده است.
همچنین آیتا... میلانی در مبارزهای که علمای نجف با انگلیس داشتند شرکت میکرده است. از تمام این اطلاعات برمیآید که وی قبل از اینکه به ایران بیاید، فردی مبارز بوده و همچنین وقتی که آیتا... میلانی در عراق بود، انقلابهایی در کشورهایی مثل کوبا و الجزایر برپا شده و به پیروزی رسیده بود. ایشان مطالعات و آگاهی خوبی درباره آن انقلابها داشت.
شاهد بر این مطلب، گفتار باقر پیرنیا، استاندار خراسان، است که در زمان استانداریاش با وی دیدار داشته است و میگوید: «آیتا... میلانی نسبت به کشورهای استقلالیافته آفریقا و آسیای خاوری اطلاعاتی بیش از من داشت.» در همین راستا با غلامرضا جلالی، پژوهشگر و نویسنده چندین مقاله و پژوهش درباره آقای میلانی، درباره شیوه و منش ایشان در تصمیمهای سیاسی گفتوگو کردهایم.
آقای جلالی! چرا نام مرحوم آیتا... میلانی بهعنوان یک مبارز انقلابی آنقدرها که باید سر زبانها نیست؟ در واقع، غرضم این است که مثلا خیلی کمی پیش میآید ایشان را در کنار حضرات آیات بروجردی، قمی، شیرازی و سایر علمای دیگر یاد کنند. چرا وقتی صحبت از مبارزه و انقلاب میشود نامی از ایشان نیست؟
شما فکر میکنید آقای میلانی در مقابله با حکومت شاه، همانند امام، قائل به انقلاب بودند یا همانند آقای شریعتمداری قانون اساسی مشروطه سلطنتی را ظرفیتی برای ادامه زندگی میدانستند؟ سؤالم اینجاست که الگو و نگاه سیاسی ایشان به چه صورت بود؟
بزرگترین هم و غم ایشان رسیدگی به وظایف گسترده مرجعیت و امور مدارسی بود که خود منشا تأسیس آنها شده بودند. آقای وحید خراسانی تعریف میکردند که در یکی از دیدارهایشان، آقای میلانی به ایشان گفته بودند من جلال این بارگاه (حرم علیبنموسیالرضا) را در قبه طلا نمیبینم بلکه باید در حوزه علمیهای مشاهده کنم که به چنین مقامی مناسب باشد.
ایشان در همان زمان، بیشتر فعالیتشان رسیدگی به امور مدارس علمیه، اعزام مبلغان و دیدار و گفتوگو با بزرگان حوزههای علمیه بود. در عین حال که شخصیت ایشان با امام تفاوتهایی داشت، اشتراکاتی زیادی هم داشتند. از جمله اشتراکات ایشان گرایش به علوم عقلی بود.
مرحوم میلانی علاوه بر فقه و اصول، در ریاضیات و ادبیات هم تبحر خیلی زیادی داشتند. از این بابت، با امام با احترام بسیاری برخورد میکردند و بینشان هم پیامهای زیادی رد و بدل میشد. در اواخر عمر، گاهی دیده میشد که بعضی از طلاب میخواستند به ایشان جهت بدهند. از طرفی، شما میبینید که مرحوم علی شریعتی در مکتوباتش درباره آقای میلانی میتوانم بگویم که جفا کرده است و بهراحتی هم نمیتوان از آن تعابیر گذر کرد. فکر میکنم آنها مرجعیت علمی را برای خودشان قائل بودند. در صورتی که شما نگاه کنید، نخستین کسی که درباره فقه هنر و فقه سیاسی سخن گفت ایشان بود.
اکنون کتابی که من از مجموعه استفتائات ایشان گردآوری کردم به چاپهای چندم رسید. چرا؟ چون ایشان با زبان روان و همهفهم به انواع و اقسام سؤالاتی که فکرش را بکنید پاسخ داده است. درباره ابواب مختلف فرق و مذاهب مختلفی که از ایشان سؤال میشد، ایشان پاسخ میدادند زیرا اعتقاد داشتند مرجعیت علمی شیعه باید در حوزه علمیه بماند.