علی صمدی جوان/شهرآرانیوز، اگر ۱۵ خرداد را یک اعتراض مدنی ناگهانی ببینیم، از دوراندیشی لازم برای بررسی و روایت واقعیتهای این روز مهم فاصله گرفتهایم. باید بدانیم وقایع مهم تاریخ معاصر ایران قطعا پیشینهای در شکلگیری خود دارند. انقلاب ۱۳۵۷، ریشه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دارد و ۱۳ سال طول میکشد تا این نهال به درختی تنومند تبدیل شود. بنابراین، آنچه امروز از ساعات پردلهره ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ میدانیم، بهیقین احتیاج به بازخوانی روزهای قبل از آن دارد.
مروری بر ریشههای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
ایران دهه ۴۰، با برنامههای اصلاحگرایانهای همراه بود که از سوی دربار پهلوی و مبتنی بر سیاستهای خارجی آن رژیم هدایت میشد. یکی از این برنامهها که ۱۵ مهر ۱۳۴۱ تصویب شد، قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که در دولت اسداللّه علم به تصویب مجالس ایران رسید. اهمیت این مصوبه آن بود که از اولین مجلس مشروطه تا تاریخ تصویب، بدون نتیجه مانده بود و اینک میرفت تا تغییرات سیاسی گستردهای را در لایههای اجتماعی ایران به وجود آورد.
به موجب این مصوبه که در غیاب مجلس حکم قانون را داشت، به زنان حق رأی داده میشد و همچنین شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن از شرایط انتخابشوندگان حذف شد. واکنش روحانیان برخلاف پیشبینی دربار بهقدری تند بود که کمتر از ۲ ماه، دولت وقت در ۷ آذرماه همان سال، لغو این مصوبه را به اطلاع روحانیان و مراجع تقلید رساند. این مهم با پیگیری و پایمردی امام خمینی (ره) و آیات عظام قمی و میلانی، روحانیان متنفذ مشهد، به وقوع پیوست.
رویارویی دربار و روحانیت در دیماه ۱۳۴۱ وارد مرحله جدیدی شد و مسئله انقلاب سفید یا همان انقلاب شاه و مردم، مهر تأییدی بر ناسازگاری این دو رکن مهم جامعه ایران بود.
امام خمینی (ره) که در آن زمان استاد فلسفه و فقه حوزه علمیه قم بود، در قبال این طرح سکوت نکرد و با روشنگری، پیامدهای این طرح جدید رژیم را بر همگان آشکار کرد. این اقدام امام که با پاسخ روشن و محکمی از سوی مراجع و روحانیان قم، تهران و مشهد همراه بود، به تحریم همهپرسی انقلاب سفید منجر شد. با این حال، حکومت رفراندومی نمایشی برپا کرد و رسانههای حکومت موافقت بالای ملی اعلام کردند، اما واقعیت چنین نبود.
شاه از آنجا که میدانست نتیجه همهپرسیاش دروغ است، ضمن مصاحبهای بیسابقه، به روحانیت تاخت و متقابلا امام خمینی (ره) نیز پاسخ کوبندهای داد که انقلاب سفید را انقلاب سیاه خواند و نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.
دوم فروردین ۱۳۴۲، درگیریهای لفظی حکومت و روحانیت به درگیریهای فیزیکی نابرابری تبدیل شد که تا آن زمان سابقه چندانی نداشت و این رویارویی از جمله دلایل درگیری گسترده ۳ ماه بعد یا همان ۱۵ خرداد محسوب میشد. در این روز، بسیاری از طلاب و روحانیان از سوی مأموران رژیم مجروح شدند و واکنش تند امام بهحدی بود که اعلامیه معروف «شاه دوستی یعنی غارتگری» را منتشر کرد که بهعنوان یکی از اسناد روشنگرانه، جایگاه ویژهای در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.
خرداد پر تنش
آغاز خرداد ۱۳۴۲، مصادف با ایام محرم بود و روحانیت که فصل پر تنشی را با حکومت پشت سر گذاشته بود، خود را آماده یک قیام گسترده میکرد که هر روز اجتنابناپذیرتر میشد.
۱۳ خرداد ۱۳۴۲ برابر با عاشورای حسینی بود و امام خمینی (ره) در قم با سخنرانیای بیسابقه، آنچنان به حکومت و شخص شاه یورش برد که تا ۱۳ سال بعد نیز جای هیچ آشتی و مسامحهای باقی نگذاشت. مردم تهران به تبعیت از نکات مهمی که در این سخنرانی وجود داشت، به تظاهرات دست زدند و تا پای دیوارهای کاخ مرمر پیش رفتند و شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
۲ روز بعد، ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد، امام خمینی (ره) در قم بازداشت شد و تحتالحفظ به تهران و زندان قصر منتقل شد. در تهران از ساعت ۹ صبح خبر بازداشت امام پخش شد. دانشجویان با شعار «خمینی را آزاد کنید» به خیابانها ریختند. نخستین کانون اغتشاش در تهران میدان بارفروشان بود و گروهی به سرکردگی قمهکش معروف تهران، طیب حاج رضایی، به راه افتاده بودند.
دولت با پیشبینی آنچه به وقوع خواهد پیوست، به استقبال این واقعه رفت و به سرکوب آن پرداخت. دولت اسداللّه علم با اختیار کامل از سوی شاه، سرکوب شدیدی انجام داد، بهگونهای که دستگیریها عموما در سطح علمای متنفذ و کشتار، در سطحی عمومی و بدون ملاحظه صورت گرفته بود؛ بنابراین قیام ۱۵ خرداد که رویدادی مردمی با پشتوانه علمای ایران بود، بهشدت سرکوب شد. البته این سرکوب ظاهری، باعث فروریختن دیوار قدرت پهلوی نزد افکار عمومی شد و از آن به بعد، مخالفان رژیم جرئت و جسارت بیپایانی یافتند.
۱۵ خرداد به روایت مشهد
مشهد با سابقه مبارزهای بزرگ و اثرگذار در حکومت پهلوی که بهنام قیام گوهرشاد مطرح است، همواره زنگ خطری برای رژیم پهلوی به حساب میآمد و حضور روحانیان خوشنام و روشنگر و همچنین طلبه آگاه و مشتاق در این عصر، بر حساسیت مشهد میافزود.
خرداد ۱۳۴۲ در مشهد، آبستن تحرکات مخالفان حکومت بود و جمعی از علمای مشهدی خود را آماده برپایی مراسم محرم ۱۳۸۳ ق میکردند. ساواک مشهد با اطلاع از این تحرکات، به تهدید و ارعاب وعاظ اقدام کرده بود، اما شرایط جامعه بهنحوی بود که وقایع پیش رو را اجتنابناپذیر کرده بود.
امام خمینی (ره) ضمن سخنرانیهای مهم خود، رسالت دعوت از دیگر روحانیان بزرگ ایران را فراموش نکرده بود و با ارسال پیامهایی، به این کار اقدام میکرد. یکی از کلیدیترین این پیامها را، طلبه ۲۴ ساله و آگاهی به اسم سید علی خامنهای از جانب امام به مشهد رساند. آیتاللّه خامنهای پس از گذشت سالها از دوران ابتدایی مبارزه، این پیام را اینگونه بازگویی میکنند:
«آماده باشید برای مبارزه! صهیونیسم دارد بر اوضاع کشور مسلط میشود. اسرائیل بر همه امور سلطه پیدا کرده است، امور اقتصادی کشور دست اوست و سیاست ایران را در مشت خود دارد.»
امام در ادامه این پیام خطاب به آیات عظام میلانی و قمی پیشنهاد راهاندازی مجالس روضه و سینهزنی را در دهه اول محرم میدهد تا مسیر روشنگری قطع نشود. این پیشنهاد مورد قبول واقع میشود و تا ۱۳ خرداد که عاشورای آن سال بود، ادامه مییابد.
نکته مهم در سیر حرکت منجر به قیام ۱۵ خرداد در مشهد، تحرکات و درگیریهای خودجوش مردمی با عوامل حکومت است. دهم خردادماه، یکی از مأموران شهربانی که به اعلامیه امام خمینی (ره) بیحرمتی کرده بود، از سوی یکی از کسبه علاقهمند به روحانیت از پای درآمد تا شرایط مشهد اندکی پیچیده شود. در ادامه، آیتاللّه قمی برای جلوگیری از تحرکات مأموران مخفی رژیم، اجازه هرگونه درگیری و خونریزی را از مردم سلب کرد و آنان را به آرامش فراخواند. شبهای تاسوعا و عاشورا، آیتاللّه قمی با سخنرانیهایی کوبنده، ضمن تأیید مواضع امام خمینی (ره) به حکومت و اقدامات آن شدیدترین انتقادات را وارد کرد.
شامگاه ۱۴ خرداد، جمعیتی بیش از ۲۰ هزار نفر اطراف منزل آیتاللّه قمی جمع شده بودند که همین باعث ترس ساواک شد؛ بنابراین این مرجع بزرگ تقلید، همزمان با بازداشت امام خمینی (ره)، روز ۱۵ خرداد نزدیک مسجد گوهرشاد دستگیر شد و با انتقال به تهران، در فاصله ۲ سلول از امام خمینی (ره) حبس شد.
صبح ۱۵ خرداد، بیش از ۸ کامیون از کلانتریهای هشتگانه مشهد و گروهانهای ژاندارمری، شهر را در اختیار داشتند و مردم را متفرق میکردند. آیتاللّه میلانی با احساس تقبل وظیفهای سنگین، به حکومت هشدار داد که راهی که پیش گرفتهاید، باعث نگرانی است. مردم در اعتراض به دستگیری آیتاللّه قمی، بازارها را بستند، تهدید به تحصن در حرم رضوی کردند و در نهایت مأموران رژیم، واعظان را دستگیر و درهای مسجد گوهرشاد را از ۱۵ تا ۱۸ خردادماه بستند. آیتاللّه میلانی قصد مهاجرت به تهران را داشت که نیروهای رژیم او را بازگرداندند.
وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با سرکوب، قتل و التهابات فراوانی همراه بود، اما در عمل ثابت کرد مطالبات مردمی میتواند بالاتر از قدرت حاکم و زورگویی حاکمان به ثمر بنشیند و اراده مردم و البته رهبری درست و بهموقع میتواند یکی از مهمترین حوادث ۱۰۰ سال گذشته ایران را رقم بزند.