«کافه بازی»، «کافه علم» و «کافه کارآفرینی» ویژه دختران مشهدی احداث می‌شود شهردار مشهد: بوستان‌های «بهشت» و «آفتاب» ویژه بانوان به زودی به بهره‌برداری می‌رسد مبدا تعیین مسافت شهر مشهد از سایر شهر‌ها کجاست؟ چهارمین کنفرانس بین‌المللی برنامه‌ریزی و مدیریت شهری در مشهد مقدس برگزار می‌شود نشان مشهدالرضا(ع) باعث رونق فعالیت‌های مردمی و جهادی می‌شود لزوم معرفی مشهد به عنوان دومین کلانشهر مذهبی دنیا روزشماری وقایع انقلاب اسلامی در مشهد، از اول تا چهارم دی‌ماه ۱۳۵۷ (بخش اول) | بیمارستان شاه‌رضا، پایگاه انقلاب مشهد آغاز هفته ملی مشهد با اجرای برنامه‌های ویژه فرهنگی، هنری و گردشگری جذب ۲۱ بانوی آتش‌نشان در مشهد ابلاغ برنامه‌های استقبال از بهار ۱۴۰۴ در مشهد از نیمه دی‌ماه هوای کلانشهر مشهد، همچنان آلوده است (۲ دی ۱۴۰۳) ناصحی: رویداد نشان مشهد الرضا(ع) باید در سطح ملی و بین المللی دیده شود نشان مشهد الرضا(ع)؛ فرصتی برای آشنایی نسل آینده با چهره‌های تاثیرگذار اقتصادی مشهد برگزاری اولین نشست کارگروه زیارت شورای عالی استان‌های کشور اختصاص ۱۳۰ تاکسی ون به تاکسیرانی مشهد (۲۸ اذر ۱۴۰۳) یادگارهای کوهسنگی مشهد در دل سازه‌های شهر حل اختلاف میان وزارت کشور و ایران‌خودرو بر سر ۹۰ تاکسی ون شهرداری مشهد بررسی مشکلات ساخت‌وساز‌های غیرمجاز در محلات حاشیه شهر مشهد | لنگرانداختن بسازوبفروش‌ها در بولوار توس آغاز اولین روز زمستان در مشهد با آلودگی هوا سرپرست شرکت بهره‌برداری قطارشهری مشهد منصوب شد (یکم دی ۱۴۰۳) امضای تفاهم‌نامه ٢ هزار میلیارد تومانی برای سامان‌دهی محور‌های ورودی مشهد مقدس
سرخط خبرها

روزهای قیام/ خرداد و تیر سال ۱۳۴۲ بر مشهد چه گذشت؟

  • کد خبر: ۲۸۷۸۱
  • ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۴
روزهای قیام/ خرداد و تیر سال ۱۳۴۲ بر مشهد چه گذشت؟
قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ برجسته‌ترین و پرمشارکت‌ترین حرکت سیاسی مردم مشهد در دوران تاریخ انقلاب اسلامی است.
به گزارش شهرآرانیوز، طبق اسناد بر جای مانده، پس از اینکه شاه در ۱۹ دی ۱۳۴۱ خبر به رفراندوم گذاشتن اصلاحات خود را که پیش از این در طرح انجمن‌های ایالتی‌وولایتی آورده بود رسانه‌ای کرد، علمای بسیاری در مخالفت با او فریاد اعتراض سردادند.
دامنه این مخالفت‌ها به بهار ۱۳۴۲ رسید و پس از آنکه امام‌خمینی (ره) در مخالفت با عملکرد شاه، عید نوروز را تحریم کرد، از روز نخست فروردین در خیابان‌های مشهد، پرچم سیاه نصب و خانه علما به پایگاه تجمع‌های مردمی تبدیل شد. حضور زائران در نوروز آن سال، فرصتی را فراهم آورد تا روحانیان و مردم مبارز مشهد دست به پخش اعلامیه بزنند که این افراد در همان روز‌ها توسط شهربانی دستگیر و به ساواک تحویل داده شدند. چندی بعد رژیم با هدف زهر چشم گرفتن به مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز، یورش برد و عده زیادی از روحانیان را به شهادت رساند.
با انعکاس خبر حمله به مدرسه فیضیه، بازار‌ها و حجره‌های مشهد، به مدت پنج روز تعطیل شد. جامعه روحانیت دست به اعتصاب غذا زدند و از رفتن به مساجد و اقامه نماز خودداری کردند. مردم طاق‌نصرت‌هایی را که برای استقبال نوروزی از شاه ساخته شده بود، به آتش کشیدند و میان ماموران پلیس و تظاهرکنندگان زدوخورد‌های بسیاری رخ داد. این مبارزات در ادامه با انتشار سخنان امام‌خمینی (ره) در روز اربعینِ شهدای فیضیه، شدت بیشتری گرفت. اواخر اردیبهشت همان سال از طلابی که پس از پایان امتحانات عازم شهر‌های خود بودند، خواسته شد تا در مجالس محرم که مصادف با خرداد همان سال بود، از خطری که اسلام را تهدید می‌کند، حرف بزنند، اما آن‌ها نپذیرفتند و این سرباز زدن از دستور، دامنه مبارزات انقلابی ایران را به قیام ۱۵ خرداد ختم کرد.

برجسته‌ترین حرکت انقلابی مشهد
به‌گفته مورخان و تاریخ‌نگاران، قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ برجسته‌ترین و پرمشارکت‌ترین حرکت سیاسی مردم مشهد در دوران تاریخ انقلاب اسلامی است؛ روزگاری که در تاریخ این‌گونه ثبت شده است. با نزدیک شدن ماه محرم سال ۱۳۴۲ خورشیدی تحرکات ضدحکومتی عُلما با طرح انجمن‌های ایالتی‌وولایتی ازسوی شاه، رونق بیشتری می‌گیرد. رژیم پهلوی که می‌داند این حرکت‌ها، می‌تواند تبعاتی داشته باشد، تصمیم می‌گیرد راه تکرار بر خطر ببندد؛ به همین سبب اسباب یک میهمانی خودمانی را فراهم می‌آورد و با دعوت از وعاظ، علما و منبری‌های تهران از آنان می‌خواهد تا در خطابه‌های محرمی خود، از بیان سخنانی که موجب تحریک افکار و احساسات عمومی می‌شود، اجتناب کنند، از شاه و اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند. به‌دنبال این رویه، ساواک در مشهد نیز ۲۵ نفر از وعاظ ترازاول را فرامی‌خواند و تهدید می‌کند اگر علیه مصالح کشور سخن بگویند، با آن‌ها برخورد خواهد کرد. ساواک مشهد حتی دستور می‌گیرد با فعالیت‌های آقایان «میلانی» و «قمی» به‌شدت برخورد کند و از منبر رفتن آنان یا برگزاری مجالس روضه در منازلشان جلوگیری کند. در این شرایط امام‌خمینی (ره) که محرم و استفاده از شور حسینی مردم را فرصت مغتنمی برای مبارزه با رژیم پهلوی می‌دانستند، جمعی از طلاب را برای تبلیغ به نقاط مختلف کشور می‌فرستند. این طلاب درواقع ماموریت داشتند پیام ایشان را به علما و مردم دیگر شهر‌های ایران برسانند. یکی از این افراد که مامور رفتن به مشهد می‌شود، «سیدعلی خامنه‌ای»، طلبه بیست‌واندی‌ساله مدرسه حجتیه قم است که ازقضا در آنجا حجره‌ای دارد و به کسب مراتب علم مشغول است. امام‌خمینی (ره) دو پیام به دست این طلبه جوان مشهدی می‌رساند که یکی کلی و دیگری ویژه منبریان، وعاظ و طلاب ارض‌اقدس است. ایشان در پیام نخست می‌نویسد: «آماده باشید برای مبارزه! صهیونیسم دارد بر اوضاع کشور مسلط می‌شود. اسرائیل بر همه امور سلطه پیدا کرده است، امور اقتصادی کشور در دست اوست و سیاست ایران را در مشت خود دارد.» امام (ره) در پیام دوم، شیوه مبارزه با رژیم را بیان می‌کند: «به منبری‌ها بگویید تا از روز هفتم محرم در منبر‌ها روضه فیضیه را بخوانند و از روز نهم، دسته‌های سینه‌زنی و هیئت راه بیندازند.»

جمعه خونین مشهد
پس از آن امام در روز اول محرم، اعلامیه شدید‌اللحنی بر ضد رژیم صادر کرده، در آن ضمن محکوم کردن اقدام آنان در تعهد گرفتن از برخی وعاظ مبنی‌بر سخن نگفتن علیه شاه و اسرائیل و در خطر بودن اسلام، سران حکومت ایران را به سران بنی‌امیه تشبیه و مردم را به مبارزه علنی علیه حکومت، دعوت می‌کند. بیانات امام‌خمینی (ره) درکنار اعلامیه دیگر علما که کاغذ‌نویس شده بود، خیلی زود به مشهد می‌رسد و در کوچه و خیابان پخش می‌شود.
گروهی از جوانان مشهدی اعلامیه‌ها را دست‌به‌دست می‌چرخاندند یا بر روی در‌ها و دیوار‌ها می‌چسباندند. این موج از همراهی به مذاق ماموران امنیتی خوش نمی‌آید، لذا پس از آن هرکسی را که درحال خواندن یا نصب اعلامیه می‌دیدند، بازداشت می‌کردند.
اما این بزن‌وبکَن اعلامیه و بگیروببند اعلامیه‌خوان‌ها در مشهد در چند بازداشت خلاصه نمی‌شود و روز سرخ مشهد با قتل یک پاسبان نظمیه به بلوایی کشوری تبدیل می‌شود؛ جمعه ۱۰ خرداد «غلامعلی شباهنگ» و چند نظمیه‌چی دیگر در خیابان منتهی به مسجد گوهرشاد مشغول گشت روزانه بودند. دقایقی بعد، چند جوان که همان حوالی اعلامیه می‌خواندند، با ماموران شهربانی درگیر می‌شوند و در این میانه خون غلامعلی شباهنگ، سنگ‌فرش مقابل مسجد گوهرشاد را رنگ می‌زند.
فردای آن روز خبرنگار روزنامه اطلاعات جریان درگیری و کشته شدن سرپاسبان مشهد را چنین گزارش می‌دهد: «ساعت هشت‌ونیم بعدازظهر روز جمعه گذشته، مقابل مسجد گوهرشاد مشهد، عده‌ای از کسبه و اهالی این شهرستان اجتماع کرده بودند و درباره اعلامیه‌ای که ازطرف آیت‌ا... خمینی علیه دولت منتشر شده بود، صحبت می‌کردند و عده‌ای دیگر هم مشغول مطالعه این اعلامیه که بر دیوار مسجد زده شده بود، بودند. در این موقع «سرپاسبان شباهنگ» و «سرپاسبان علی‌حامد غفاریان»، ماموران کلانتری بخش ۴ برای متفرق کردن مردم اقدام به کندن اعلامیه‌های مزبور از دیوار مسجد کردند. به‌دنبال کندن اعلامیه‌ها، مردم نسبت‌به عمل این دو مامور به‌شدت اعتراض کرده، بین آن‌ها نزاع درگرفت. در حین نزاع شخصی به نام محمدحسنی، فرزند حسن، سی‌ویک‌ساله، شغل کبابی، که بیش از همه به این جریان دامن می‌زد، با کارد بزرگی به میان جمعیت پرید و درحالی‌که ناسزا می‌گفت، دو نفر سرپاسبان مزبور را به‌شدت مجروح کرد. بر اثر شدت ضربات وارده، سرپاسبان غلامعلی شباهنگ بلافاصله درگذشت و سرپاسبان علی‌حامد غفوریان از ناحیه سر به‌سختی مجروح گردید که برای معالجه به بیمارستان دویست‌تختخوابی انتقال داده شد.»
نیرو‌های پلیس بعد از این درگیری، محمد حسنی را که درمیان مردم آن گذر به حسن کبابی شهره بوده است، به همراه جمعی دیگر دستگیر می‌کنند و به کلانتری ۲ مشهد می‌برند. روز بعد پیکر غلامعلی شباهنگ با حضور استاندار خراسان و جمعی از مسئولان مشهد تشییع و قاتل نیز بعد از دستگیری، محاکمه و به حبس ابد محکوم می‌شود. پس از این قتل، ماموران حکومتی تلاش می‌کنند که حسنی را عاملِ علمای مبارز مشهد معرفی کنند. آقای میلانی که متوجه این دسیسه می‌شود، صبح روز تاسوعا (۱۲ خرداد ۱۳۴۲) با انتشار اطلاعیه‌ای، اقدام حسنی را محکوم و او را بی‌اطلاع از وظایف دینی و تکالیف مذهبی معرفی می‌کند و از مردم می‌خواهد که از هرگونه موجبات انقلاب و اختلال بپرهیزند.

مشهد، سومین شهر ضد حکومتی ایران
در شب عاشورا (بامداد ۱۲ خرداد ۴۲)، تب‌وتاب اعتراضات مشهد، فزونی می‌گیرد. علما در منازلشان سخنرانی‌های ضدحکومتی برگزار می‌کنند. در همین ایام هیئت عزادار رفسنجانی‌ها که بیشترشان قمه و شمشیر در دست داشتند، برای عزاداری هرساله عاشورا وارد شهر می‌شوند و این موضوع، جو انقلابی شهر را تشدید می‌کند. این رخداد‌ها باعث می‌شود بعد از قم و تهران، مشهد سومین شهر ضدحکومتی ایران در این روزگار باشد. همچنین در روز عاشورا (۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲) حدود ۱۰ هزار نفر از گروه‌های مختلف مردم مشهد در منزل یکی از علمای بنام شهر تجمع می‌کنند و وعاظی، چون انصاری، ابوالحسن ضیا و شیخ احمد کافی به منبر می‌روند. این قبیل حرکات و صدور اعلامیه‌ها سبب می‌شود ساواک در «۱۴ خرداد» امام (ره) را دستگیر کند. پیش از رسیدن خبر دستگیری امام (ره) به مشهد، برنامه توزیع اعلامیه و چسباندن آن به دیوار‌های مسجد گوهرشاد، همچنان ادامه می‌یابد و به گزارش ساواک، در این روز ۱۵۰ نفر از مبارزان دستگیر می‌شوند. با انتشار خبر دستگیری رهبر انقلاب و انتقال ایشان به باشگاه افسران پایتخت، اوضاع شهر‌های تهران، قم و مشهد دوباره متشنج می‌شود، آ‌ن‌چنان که همان شب حدود ۲۰ هزار نفر در اطراف منزل آقای قمی تجمع می‌کنند تا از ایشان درباره این اتفاق کسب تکلیف کنند.

روزی که در‌های مسجد گوهرشاد بسته شد
طبق اسناد موجود، روز «۱۵ خرداد» خیابان‌های مشهد پر از سرباز و تانک بوده است و ژاندارم‌های سوار بر اسب به مردم کوچه و بازار حمله کرده، آنان را متفرق می‌کرده‌اند. بخشی از نیرو‌های نظامی نیز که شامل هشت کامیون سرباز اعزامی از کلانتری‌های هشت‌گانه مشهد بودند، به همراه یک گُردان سواره برای استقرار در اطراف فلکه حرم گسیل شده بودند. راویان می‌گویند آن روز قوای انتظامی و نظامی، شهر را قرق کرده بودند، آن‌چنان که از رفت‌وآمد عادی مردم و تردد در کوچه و خیابان، ممانعت می‌شده است. چند ساعت بعد، هنوز صدای اذان بر سر گلدسته‌های ظهر نپیچیده بود که جمعیت عظیمی به سرکردگی یکی از علما برای برپایی نماز، راه مسجد گوهرشاد را پیش می‌گیرند. این حرکت مردمی را که تاریخ‌نگاران، شمار عاملان آن را حدود ۳ تا ۴ هزار نفر نوشته‌اند، ماموران رژیم بی‌واکنش نمی‌گذارند و قوامیِ فرمانده، دو گروه سرباز را در اطراف بازار سرشور می‌گمارد، درحالی‌که کاغذ مهرخورده دستگیری آقای قمی را در جیب دارد. پس از اقامه نماز ظهر، آقای قمی همان‌طور که در حلقه مردم قرار دارد، مسجد گوهرشاد را به‌سمت «حمام شاه» ترک می‌کند، اما در سه‌راهی خیابانِ حمام به وسیله ماموران بازداشت و به‌سمت آمبولانس ارتش برده می‌شود. گروهی از مردم پس از این اتفاق، قصد می‌کنند با ماموران درگیر شوند، اما آقای قمی ممانعت می‌کند. مشهدی‌ها درحال متفرق شدن هستند، اما سربازان رژیم که از کوچک‌ترین حرکت آنان وحشت دارند، دست به سلاح می‌برند و برای زهر چشم گرفتن هم که شده، عده‌ای را به ضرب گلوله، مضروب و مجروح می‌کنند. هم‌زمان با این رخداد، امام‌خمینی نیز در تهران دستگیر می‌شود. این دو غائله، جرقه واکنش‌های مردمی را که تا آن لحظه زیر خاکستر مانده بود، به آتش بدل می‌کند. در این روز مشهدی‌ها نیز با بستن بازار‌ها دست به اعتراض و اعتصاب همگانی می‌زنند. در ادامه علما با مخابره تلگراف‌های متعدد به تهران، خواهان آزادی علما می‌شوند. طلاب در حرم مطهر رضوی تحصن می‌کنند و مردم این تحصن را به تلگراف‌خانه مشهد می‌کشانند. با این همه، شب‌هنگام تهدید‌های ماموران رژیم، مانع از گسترش اعتراض‌ها می‌شود. آنان بار دیگر گروهی از واعظان و اهل منبرِ مخالف حکومت را بازداشت می‌کنند و در‌های مسجد گوهرشاد را از ۱۵ تا ۱۸ خرداد می‌بندند..
منبع: گفتگو با دکتر یوسف متولی‌حقیقی، کتاب تاریخ معاصر مشهد، جلد ۲، اسناد ساواک در خرداد ۱۳۴۲ مشهد، کتاب نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی از حسین شمس‌آبادی و...
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->