سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برخلاف رأی و نظر مردم، همواره سعی در آشوب و بلوا به نفع مقاصد خود داشتند و پس از ۳ سال تلاشهای گوناگون و نتیجه نگرفتن، سرانجام از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بهصورت علنی به مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران پرداختند.
گروه جامعه شهرآرانیوز | سال ۱۳۶۰ در تاریخ معاصر ایران از اهمیت فراوانی برخوردار است. انقلاب نوپای اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) وارد سومین سال حیات خود شده است و علاوه بر تمام توطئههای خارجی و تحمیل یک جنگ تمامعیار از سوی عراق، گرفتاری دیگری نیز دارد که در داخل ایران مدیریت میشود و هدف آن چیزی جز براندازی نظام جوان اسلامی است؛ تحرکات سازمان مجاهدین خلق.
این گروهک که از سال ۱۳۴۴ تشکیل شد تا پیش از مخالفت رسمی با جمهوری اسلامی ایران و اقدام به ترور مسئولان این نظام و مردم بیگناه، چند مرتبه ایدئولوژی خود را تغییر داد و هربار بنا به مصلحت رهبران خود و نه برای خلق ستمدیده! تصمیم به تغییر موضع میگرفت. این سازمان ابتدا با اهداف اسلامی و مبارزه علیه رژیم پهلوی تشکیل شد، سپس با انشعاب در شیوه مبارزه به ۲ بخش مارکسیست با رهبری تقی شهرام و بهرام آرام و اسلامی به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی تقسیم شد و در نهایت هر ۲ انشعاب در پی پیروزی انقلاب اسلامی و بهدلیل سهمخواهی و دخالت در زیرساختهای کشور، بهصورت رسمی با حکومت به مخالفت برخواستند. شاخه مارکسیست سازمان، پیش و پس از انقلاب به اتهام فعالیتهای خرابکارانه محاکمه، زندانی و اعدام شدند و شاخه اسلامی این کروهگ در پی اختلافات بنیصدر با حکومت و مردم، ضمن جانبداری از رئیسجمهور عزلشده، از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ وارد درگیریهای مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران شدند که نتایج مخرب آن تا پایان تابستان همان سال، ترورهای گسترده در سطح مسئولان نظام و البته کشتار کوردلانه مردم عادی و شهروندان بود.
اعلان جنگ مسلحانه از سوی منافقین
سازمان با آگاهی از طرح بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر و برای ایجاد هرجومرج در کشور، از ساعت ۱۶ روز ۳۰ خرداد با سازماندهی تظاهراتی گسترده در تهران و دیگر شهرهای مهم ایران، به مقابله با حکومت پرداخت و با صدور اعلامیهای، مبارزه علنی مسلحانه با جمهوری اسلامی را اعلام کرد و در ۲ روز تظاهرات، خسارتهای فراوانی به جان و مال مردم وارد کرد.
مجلس با رأی به عدم کفایت سیاسی بنیصدر، او را عزل کرد تا تنشها به اوج خود برسد. از سوی دیگر شهید اسداللّه لاجوردی دستور بازداشت رجوی و خیابانی را صادر کرده بود که بهعلت مخفیشدن آنان، این طرح شکست خورد. رجوری و بنیصدر پس از چند با گریم زنانه ایران را به مقصد پاریس ترک کردند و شورای ملی مقاومت را تشکیل دادند. اما سازمان در داخل ایران و با نفوذیهای خود در ادارات دولتی و انقلابی، زمینه شهادت نیروهای تراز اول انقلاب را فراهم کرد و با رهبری موسی خیابانی، تابستان خونینی را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران رقم زد.
ترورهای تیرماه ۱۳۶۰
کمتر از یک هفته پس از اعلام مبارزه مسلحانه، اولین ترور در ۶ تیر ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر رخ داد که در آن آیتاللّه خامنهای که آن زمان امامجمعه تهران و نماینده امام در شورایعالی دفاع بودند، ترور و بهشدت مجروح میشوند. این عملیات کور با همکاری اطلاعاتی منافقین به دست پیروان گروهک تروریستی فرقان انجام شد. این حادثه منجر به جراحت شدید رهبر انقلاب، قطع دست ایشان و مشکلات حرکتی در آن دوران شد که خوشبختانه با بهبودی کامل به خدمت به کشور بازگشتند.
ساعت ۸:۳۰ شب هفتم تیر، درست یک روز پس از سوءقصد به آیتاللّه خامنهای، دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران که در آن ساعت شهید دکتر بهشتی و تعدادی از وزرا و وکلای مجلس در آن حضور داشتند، با بمبی قدرتمند منفجر شد و تعداد زیادی شهید و مجروح شدند. سازمان منافقین مسئولیت انفجار را برعهده گرفت و مشخص شد محمدرضا کلاهی، نفوذی سازمان در حزب، عامل این بمبگذاری بوده است. سازمان در جدیترین ضربه خود و فقط ۸ روز پس از اعلامیهاش، کشور را از حضور مهمترین مسئولان از حیث ارائه خدمات به کشور محروم کرد.
ترورهای مرداد و شهریور ۱۳۶۰
سازمان با وجود رخنههای متعدد خود به ادارات و نهادهای مهم انقلابی و با وجود تلاشهای فراوان نیروهای انتظامی و امنیتی، تا پیش از اقدام به انفجار دفتر نخست وزیری، امامان جمعه شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و کرمانشاه را ترور کردند و به شهادت رساندند. یک استاندار، سرپرست زندان اوین، تنی چند از قضات دادگاههای انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمانهای انقلابی، گوشهای از جنایات هر روز این گروهک تا پیش از ضربه به نخستوزیری بود.
پس از عزل بنیصدر و انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، محمدعلی رجایی، نخستوزیر دولت اول و از شخصیتهای مهم در انقلاب اسلامی، با اکثریت آرای مردم بهعنوان دومین رئیسجمهور ایران انتخاب شد و محمدجواد باهنر را به سمت نخستوزیری دولت خود برگزید. اما دوام این دولت مردم و مورد احترام، فقط ۲۸ روز بود و در ساعت ۱۵ روز ۸ شهریور ۱۳۶۰، بمبی قدرتمند ساختمان ریاستجمهوری در پاستور را منفجر کرد و رئیسجمهور منتخب و نخستوزیر وی همراه با جمع دیگری از مسئولان به شهادت رسیدند.
عامل ترور بازهم یک نفوذی بود. مسعود کشمیری، جانشین دبیر شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، عامل این ترور شناخته شد و برخلاف صحنهسازی برخی دیگر از نفوذیها مبنی بر پودرشدن جسد وی، سرانجام مشخص شد که او عامل بوده و پیش از انفجار متواری شده است. بدین شکل، دومین ضربه بسیار مهم منافقین به دولت بیستوهشتروزه رجایی خورد تا کشور کمتر از ۳ ماه، دومین رئیسجمهور خود را اینبار از طریق ترور از دست بدهد.
کشتار مردم عادی برای ایجاد وحشت
منافقین با آگاهی از پاسخ کوبنده جمهوری اسلامی به این ترورها و احتمال زیاد مجازاتشان، به زندگی مخفی در خانههای تیمی روی آوردند، اما تحرکات و خرابکاریهای آنان تداوم داشت. هدف جدید، ایجاد ترس و وحشت در مردم عادی و ترور اشخاصی بود که ظاهری اسلامی و پوششی ساده داشتند و منافقین با این ۲ دلیل، دست به ترورهای کور میزدند. از تابستان ۱۳۶۰ تا اسفند ۱۳۶۲، سازمان ۴۵۸۳ شهروند بیگناه را ترور کرد تا نظام را به چالش تأمیننکردن امنیت مردم خود بکشاند و زمینه را برای براندازی، از مسیر حذف مردم عادی میسر کند.
بیشترین کشتار در تهران و در فاصله سالهای ۶۰ تا ۶۴ رقم خورده است که در آن، بیش از ۲۰۰ شهروند تهرانی شهید و هزاران نفر زخمی شده بودند. سازمان در ادامه ۷ ترور کور در شیراز انجام داد که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از شهروندان منجر شد.
منافقین در ۱۵ شهریور ۱۳۶۰ با حمله به یک مغازه کفاشی در مشهد، محمدابراهیم سروش را که درحال کسب رزق حلال بود به شهادت رساندند. همچنین علیمحمد یزدانی را که یک گچکار ساده بود در ۲۲ مرداد همان سال به شهادت رساندند. محمدابراهیم عطاران، صاحب مغازه لوازمتحریری در شهرستان قوچان، از دیگر اشخاصی بود که در ۲۷ آبان سال ۶۰ در مغازهاش از سوی این سازمان به شهادت رسید. مقارن با همین زمان، سازمان در اصفهان، قم، مازندران، همدان، کردستان، بابل، سمنان و... نیز دست به ترور کور زد و جمع زیادی از شهروندان را ترور کرد.