صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بورس؛ شطرنج یا مارپله؟

  • کد خبر: ۴۳۵۲۶
  • ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۵
عباس عبدی - رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران
ابتدا روشن کنم که درکی از مسائل بورس ندارم. در گذشته هم که (حدود ۲۵ سال پیش) مقداری سهام خریدم، آن را با مشورت شخص آشنایی خریدم و ۱۰ سال بعد که نیازمند پول شدم، باز هم با مشورت فروختم و هیچ‌گاه خودم تصمیم نگرفتم، چون بورس موضوعی پیچیده و اقتصادی است؛ بنابراین قصد تحلیل تحولات بورس را ندارم، چون نمی‌دانم. ولی از منظر اجتماعی می‌خواهم سیاست حضور مستقیم و بی‌واسطه مردم در بورس را نقد کنم و توضیح دهم که چه عوارض احتمالی دارد. «ریمون بودن» جامعه‌شناس مشهور فرانسوی کتابی دارد با عنوان «منطق اجتماعی»، ترجمه آقای دکتر عبدالحسین نیک‌گهر. اگر فرصت داشتید، توصیه می‌کنم حداقل چند فصل اول آن را با دقت مرور کنید.
 
در آنجا با یک مثال توضیح می‌دهد که چگونه افزایش شانس برنده‌شدن در بازی‌های لاتاری می‌تواند به‌سرشکستگی بیشتر منجر شود. در واقع هنگامی‌که شانس برنده‌شدن زیاد می‌شود، افراد بیشتری شرکت می‌کنند و، چون برندگان به همین تعداد افزایش پیدا نمی‌کنند، تعداد بازندگان بیشتر و بیشتر می‌شود و این عوارض خاص خود را دارد. اگر رقم باخت کم باشد، مثل بلیت‌های بخت‌آزمایی، مسئله‌ای نیست و افراد از باخت ناراحت نمی‌شوند. مثلا اگر هر بلیت هزارتومان باشد، حتی اگر ۱۰ یا ۱۰۰ بار هم برنده نشویم، نگران نمی‌شویم، درحالی‌که اگر رقم زیاد باشد، تنش روانی حاکم بر فرد در بازی و شکست بسیار سنگین خواهد بود.

بورس به‌ویژه بورس ایران به‌علل گوناگون در کوتاه‌مدت به‌زیان بازیگران خرد است. منظور این نیست که همه آنان زیان می‌کنند، بلکه در مجموع چنین خواهد بود و تنش روانی شدیدی را به افراد حاضر در بورس وارد می‌کند. یک علت مهم این ماجرا وجود بازیگران قدرتمند در بورس است که می‌توانند ریسک‌های بزرگی کنند و با عرضه یا خرید زیاد سهام، بازار را خراب کنند. مردم عادی در بازار بورس مثل تخته‌پاره‌ای در امواج خروشان دریا هستند که قدرت چندانی برای کنترل مسیر ندارند. بعد که بازار خراب شد، صدایشان درمی‌آید که چرا ما را فریب می‌دهند. آن هم در بورس ایران که نظارت کافی بر آن وجود ندارد. می‌گویند مردم باید سرمایه‌های خود را وارد تولید کنند. این درست است، ولی مگر مردم تخصص این کار را دارند؟
 
این کار بسیار پیچیده است. مردم عادی به‌طور معمول باید از ۲ طریق این کار را انجام دهند؛ اول از طریق سپرده‌گذاری در بانک‌ها، دوم از طریق خرید سهام شرکت‌های سرمایه‌گذاری. بانک‌ها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری با کارشناسان خود می‌دانند کجا سرمایه‌گذاری کنند و تقریبا هم سود میانگینی را به مردم می‌دهند، چون سبد گسترده‌ای از سهام دارند و فرازوفرود‌های لحظه‌ای در آن‌ها گم می‌شوند. مشکل بورس در حضور‌های کوتاه‌مدت همین فرازوفرودهاست که ریسک را بالا می‌برد و برنده یا بازنده‌شدن را خیلی زیاد می‌کند. ولی بانک‌ها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که سود متعارفی نصیب همه شود.
 
اگر کسی همه زندگی خود را وارد بورس کند، ممکن است برنده شود و ثروت او چند برابر شود، ولی ممکن است بازنده شود و بر خاک سیاه بنشیند. ورود به این بازی اقتصادی زندگی را بر مردم تلخ می‌کند و سروصدای خیلی‌ها برای دعوت از دخالت دولت در بورس درمی‌آید. به‌علاوه چه معنایی دارد که دولت بخواهد برای جبران این باخت‌ها وارد بازی بورس شود؟ ضمن اینکه اساسا چنین دخالتی فقط می‌تواند مقطعی و تسکین‌دهنده و نه درمان‌کننده باشد. مادی‌شدن مردم و هر لحظه حساب برد و باخت‌کردن، اخلاق مردم را نابود می‌کند. اکثریت قاطع مردم باید زندگی روزمره و عادی خود را فارغ از دغدغه‌های سودوزیان یا بردوباخت بگذرانند. این بی‌معناست که ورد و ذکر لحظه‌ای و روزانه بسیاری از مردم شاخص بورس یا فلان شرکت بورسی باشد!
 
ابراز خوشحالی از اینکه مردم به این طریق وارد بورس شوند، مثل همان تولید اورانیوم در زیرزمین به‌وسیله یک دختر نوجوان است. این حضور برای بازار پرتلاطمی، چون بورس ایران به‌مثابه نوعی بازی محسوب می‌شود که تنش‌های روانی شدیدی را بر بازیگر وارد می‌کند. حضور در بورس باید براساس قاعده بازی شطرنج باشد و نه مارپله که کاملا شانسی است. مردمی که اطلاعات کافی از ماجرا ندارند، چگونه می‌توانند در برابر هلدینگ‌های بزرگ و اثرگذار و دارای اطلاعات و انواع کارشناس و نفوذ مقاومت کنند. البته حضور بلندمدت فرق می‌کند؛ ممکن است سهمی را بخرند و چند سال بعد درصدد فروش آن باشند.
 
این سهم به‌طور کلی و معمول سودآور است، چون تابع یک نمودار بلندمدت است و فرازوفرود‌های روزانه و هفتگی آن گرفته شده است. حضور مستقیم در بورس نوعی طمع و ترس را هم‌زمان ایجاد می‌کند، نگاه فرد به زندگی و پول را تحت‌تأثیر شدید قرار می‌دهد و در نهایت مسئله اصلی برای جامعه تعداد بازندگان هستند و نه برندگان. حالا کی عوارض این رفتار نادرست بروز پیدا کند، نمی‌دانم. آن دسته از سیاستمداران و مسئولان اقتصادی که به‌فکر موفقیت‌های کوتاه‌مدت هستند، بهتر است قدری درباره عوارض بلندمدت یا حتی میان‌مدت سیاست‌های خود نیز فکر کنند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.