صحبت از شهر و شهروندی که میشود، از یک مسیر دوطرفه حرف میزنیم که یک سر آن شهروندان و سر دیگرش مدیران و سیاست گذاران شهری است. شهرنشینی با شهروندی که مدنظر همه ماست، تفاوتی اساسی دارد. شهروندی با خودش احساس تعلق خاطر به شهر و محل سکونت میآورد درحالی که شهرنشینی چنین نیست.
برای همین، همه ما از شهروند و مسئول به دنبال تحقق حقوق یا فرهنگ شهروندی در شهرمان هستیم. اگرچه با رشد جمعیت شهرها و بزرگتر شدن آنها تبدیل فرایند شهرنشینی به شهروندی هم رشد بیشتری گرفته، هنوز نتوانسته است آن گونه که درخور انتظار است در بین ساکنان شهرها نهادینه شود. برای همین، لازم است سازمانها و نهادهای متولی نظیر رسانه ها، شهرداریها و آموزش و پرورش از طریق برنامههایی که دارند، در تقویت روح مسئولیت پذیری و پررنگتر کردن احساس تعلقی که صحبتش را کردیم، نقش تأثیرگذارتری ایفا کنند. منظور اجرای برنامههایی است که بتواند شهروندان را با فرهنگ و حقوق شهروندی شان و وظایفی آشنا کند که متقابل در نقش یک شهروند برعهده دارند. شناسایی نیازها و مشکلات شهروندان و برنامه ریزی برای پاسخ گویی به آن ها، فراهم کردن زمینه مشارکت شهروندان در اداره شهر، آموزش به شهروندان و فرهنگ سازی در این زمینه برای افزایش سواد آپارتمان نشینی، ترافیک و حمل و نقل شهری، زیست محیطی، سلامت اجتماعی و ... بخشی از این وظایف است که این نهادها و سازمانها در قبال شهر و شهروندانش برعهده دارند و باید از طریق مشارکتهای بین سازمانی، آنها را به بهترین وجه به سامان برسانند. نکته مهمی که در این بین نباید فراموش کرد این است که هرقدر در ایجاد حس تعلق خاطر در شهروندان به شهرشان بیشتر بکوشیم، به همان اندازه شهری زنده و پویا و توسعه یافتهتر خواهیم داشت. این مهم هم محقق نمیشود مگر از طریق آشنایی شهروندان با حقوقشان و ایجاد حس مطالبه گری در آن ها، چیزی که برخی مدیران با تصورات واهی، هم چنان از آن واهمه دارند.