صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | شیرین و وفاداری به همسر

  • کد خبر: ۴۹۱۹۵
  • ۱۹ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۸
خسروپرویز، شاه ایران، را همسری زیباروی بود به نام شیرین: ورا بر زمین دوست شیرین بدی/ بر او بر چو روشن جهان‌بین بدی // پسندش نبودی جز او در جهان / ز خوبان و از دختران مهان.
نفیسه زمانی | شهرآرانیوز - شیرین را رقیبی بود به نام مریم، دختر قیصر روم، که او نیز همسر خسروپرویز بود و فرزندی به نام شیرویه داشت. شیرویه در اندیشه کشتن پدر بود و برای این امر، مهرهرمزد را اجیر کرد. فرجام آن شد که خسروپرویز، شاه ایران، به امر پسر و به دست مهرهرمزد، کشته شد. جسد او را طبق آیین دیگر شاهان، در دخمه‌ای نهادند. ۵۳ روز از مرگ شاه گذشت که شیرویه فرستاده‌ای نزد شیرین فرستاد و او را گنهکار و افسونگر خواند که دل خسرو را به دست آورده بوده است. شیرین برآشفت و پاسخ داد: بدکارترین فرد آن است که پدر می‌کشد و آیا شرمت نمی‌آید که مرا این‌گونه با این کلمات می‌رنجانی؟
 

چندی بعد، دوباره شیرویه به شیرین پیغامی داد و او را نزد خود فراخواند و این‌بار شیرین پاسخ داد: اگر خواهی نزد تو آیم، باید جمعی از بزرگان را گرد هم آوری تا در آن انجمن پای گذارم. انجمنی تشکیل دادند و شیرین سیاه‌پوش در پس پرده‌ای نشست. شیرویه قاصدی فرستاد تا از شیرین برای شیرویه خواستگاری کند و این‌گونه به سوگواری همسر درگذشته پایان دهد. شیرین نیز فرمود: آیا آن هنگام که بانوی ایران شدم، کسی از من کار ناشایست و پلیدی دیده است؟ چه کسی سایه مرا دیده است؟ مگر غیر از آن است که بهترین زنان ۳ ویژگی دارند: شرم و شایستگی، به دنیا آوردن پسران سلامت و هوشیار، و چهره زیبا؟ آنگاه چهره از پس پرده نشان داد و گفت: من ۴ فرزند برای خسروپرویز آورده‌ام. تا این لحظه چشمی چهره مرا ندیده بود. آیا زیباتر از من دیده‌اید؟ اکنون من ۲ آرزو دارم که اگر شاهزاده اجابت کند، من جان خود را به دست شیرویه می‌سپارم. شیرویه قبول کرد. آرزوی اول شیرین آن بود که هرچه از سیم و زر و مال به دستور شیرویه از شیرین ستانده شده است به او بازگردانند. شیرویه پذیرفت. شیرین، چون به خانه رفت، همه کنیزان خود را آزاد کرد و بخشی از اموالش را به بینوایان بخشید و بخشی را برای برپایی جشن‌های نوروز و سده به موبدان داد. قسمتی را نیز برای آبادسازی گذاشت و آنگاه نزدیکانش را فراخواند و گفت:

سر بانوان بودم و فر شاه
از آن پس چه پیدا شد از من گناه

همه او را با شرم و حیا خواندند و او گفت: شیرویه مرا افسونگر خوانده است و ترس دارم بعد از مرگ بدگویی مرا کند. آگاه باشید.

شیرویه دوباره پیغام فرستاد: آرزوی دوم چیست؟ شیرین در جواب آرزو کرد پای در دخمه جسد خسروپرویز گذارد، بعد سر تسلیم به خواسته شیرویه فرود آورد. شیرویه این‌بار نیز اجابت کرد و در دخمه به فرمانش باز شد. شیرین خون گریست و از گذشته یاد کرد و آنگاه زهر هلاهل خورد و در کنار جسد همسرش جان سپرد.
 
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.