صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گزارشی از گودال مسکونی محله جلالیه مشهد و وضعیت نابسامان آن

  • کد خبر: ۵۲۶۲۰
  • ۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۵
محله‌ جلالیه مشهد پس از انقلاب سر و شکل شهری گرفت. در وسط این محله، اما گودالی وجود دارد، گودالی که در بعضی نقاط، ۱۰ متر از آسفالت کوچه و خیابان همجوارش پایین‌تر است. گودالی که قرار نبوده مسکونی باشد و معلوم نیست پول‌های فروش زمین‌هایش کجا رفته، اما مشکلاتش کماکان به قوت خود باقی است.
سید محمد عطائی | شهرآرانیوز؛ سال‌هایی نه چندان دور، آوازه رفاه شهر‌ها گوش جوانان روستایی را پر کرده بود. بهبود وضعیت بهداشت و خورد و خوراک هم مزید علت شد تا هم مهاجرت گسترده روستاییان به سوی شهر‌ها انجام شود و علاوه بر آن از هر خانه‌ای صدای کودکان بسیار شنیده شود. این وضعیت به انفجار جمعیت و وسعت شهر‌های بزرگ مثل مشهد انجامید. ملاکان زمین‌های کشاورزی و باغی اطراف شهر نانشان بیش از پیش در روغن شد. این وسط لفت و لیس دلالان و زمین خواران هم جای خود. شهر‌هایی که پیش از این تقریبا در چرخه ثابت جمعیتی بودند، رشد کردند و بزرگ شدند. شهر‌هایی که فقط نام فکاهی کلان شهر را به دوش می‌کشند، اما شهر مشهد، شهری که هنوز نام دروازه‌های قدیمش را به دوش می‌کشد، دروازه‌ها و دیوار‌هایی که محدوده‌اش را مشخص می‌کردند.
 
مشهد ناگهان رشد کرد و بزرگ شد و محلات حاشیه شهر پدید آمد. محلاتی که مانند اثر انگشت، هر کدام مشکلات خاص خود را دارند. امروز در این مطلب سراغ یکی از آن‌ها رفتیم. محله‌ای که پس از انقلاب سر و شکل شهری گرفت. در وسط این محله، اما گودالی وجود دارد، گودالی که در بعضی نقاط، ۱۰ متر از آسفالت کوچه و خیابان همجوارش پایین‌تر است. گودالی که قرار نبوده مسکونی باشد و معلوم نیست پول‌های فروش زمین‌هایش کجا رفته، اما مشکلاتش کماکان به قوت خود باقی است.

 

سالی که نکوست از بهارش پیداست

اینجا معروف به گودال زابلی‌هاست. ما بین خیابان سرخس با همان خیابان شهدای فاطمیون، خیابان گلریز یا همان خیابان شهدای زینبیون، گلریز ۲ و سرخس ۲. به همراه آقای محمدرضا مهدی‌زاده، رئیس شورای اجتماعی محله جلالیه، به خیابان گلریز ۲ آمدیم. تا چندی پیش راسته خیابان این محدوده گلریز نام داشت که اکنون به نام شهدای زینبیون نام‌گذاری شده است. در سمت چپ خیابان گلریز ۲ کوچه‌هایی وجود دارد که به سمت پایین شیب هستند این کوچه‌های فرعی به کوچه دیگری موازی با گلریز ۲ می‌رسد که از تمام کوچه‌های اطراف پایین‌تر است. این محدوده به نام گودال محله جلالیه یا نام محاوره‌ای آن گودال زابلی‌هاست. این گودال نتیجه خاک‌برداری برای کوره آجرپزی است که در گذشته در محل فعلی دریاچه بوستان وحدت قرار داشته است، البته که این تنها یکی از فرضیه‌هاست و طبق گفته آقای مهدی‌زاده و دیگر سن و سال دار‌هایی که پیش از این با آن‌ها گفتگو کردیم این محدوده از ابتدا گود بوده و فاضلاب و پی آب، پایین خیابان و سمت شرقی حرم به اینجا سرازیر می‌شده است.
 
آقای اصغر محمودی، ساکن و فرمانده بسیج، که یکی از کاسبان محله نیز هست به جمع ما اضافه می‌شود و با هم وارد کوچه شهید محمدی هیرمند ۳/۳ می‌شویم در ابتدای کوچه زمین پر از رد چرک آشغال‌هایی است که آنجا قرار داده شده است. از قرار معلوم پای ستون برق محل خوبی برای دپوی زباله‌های اهالی این محدوده است. برای ابتدای گزارش این منظره پیغام رسایی را منتقل می‌کند همانند ضرب‌المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست.

 

روشنایی کم و پاتوق کارتن خواب‌ها

همچنان که داخل کوچه ۳/۳ می‌شویم با هرقدم پایین‌تر می‌رویم، داخل همان کوچه بن‌بست‌هایی قرار دارد که ۸ تا ۱۰ پله پایین‌تر می‌رود. در نیمه باز منازل هم نشان می‌دهد که باید ۱۰ پله پایین بروی تا به حیاط خانه برسی. آقای مهدی‌زاده می‌گوید که خیلی از منازل این گودال طوری است که سقف خانه با سقف طبقه اولشان پایین‌تر از سطح کوچه است. آقای محمودی به داخل کوچه شهید محمدی هیرمند ۱/۳ اشاره می‌کند و می‌گوید: «رئیس ناحیه یک شهرداری منطقه به اداره برق نامه زده تا روشنایی کوچه‌های این گودال به درستی فراهم شود، اما هنوز هم این کوچه‌ها روشنایی کامل و مطلوبی ندارند.» در راسته کوچه این گودال که می‌شود سرخس ۳/۶ قطعه زمینی وجود دارد که مخروبه و رها شده است. دیوار‌های سیاه اطراف این ملک نشان از برپایی آتش‌های زیاد از طرف معتادان و کارتن‌خواب‌هاست. به داخل زمین مخروبه که سرک می‌کشم دو فرد معتاد ژولیده کنار یک بوته آتش نشسته‌اند، چون این زمین ما بین منازل مسکونی است و آن چنان بزرگ هم نیست از حضور آن دو فرد معتاد غافلگیر شدیم.
 
آقای محمودی می‌گوید: «تازه همین دیشب چند نفر معتاد را از این زمین جمع آوری کردیم». آقای مهدی‌زاده می‌گوید: «این زمین پشت مسجدی در خیابان سرخس یا همان خیابان فاطمیون جدید قرار دارد. سمت راست این زمین در پشتی یک گاراژ قرار دارد که در اصلی آن در خیابان سرخس است و سمت چپ آن نیز مثل همان گاراژ، زمین روغن‌گیری فاضلی است و از در پشتی رفت و آمد ندارد».

 

شغل عجیب و غریب زورگیری

سمت چپ کوچه سرخس ۳/۶ کوچه‌ای قرار دارد به نام شهید محمد جواد صالحی که می‌شود شهدای فاطمیون ۸. همچنان که اطراف را برانداز می‌کنیم. آقای محمودی می‌گوید: «منزل قدیمی در این کوچه را به یک خانواده بزهکار اجاره داده بوده‌اند که شغلشان زورگیری بود. این خانواده به قدری محله را نا امن کرده بودند که همه محله و بسیج و افراد فعال دست به کار شدند و شرایطی مهیا کردند که حداقل آن خانواده از این محله بروند و فضای محله کمی آرام‌تر شود». وسط کوچه سرخس ۳/۶ جویی قرار دارد که به محل چاه مرکزی فاضلاب می‌رسد. نکته عجیب، اما اختلاف سطح یک متری این سو و آن‌سوی جوی است طوری که اگر بخواهی در این کوچه راه بروی باید راه بلد باشی وگرنه دستی، پایی، چیزی خواهد شکست.

 

آش را با جایش به سرقت می‌برند

درنهایت مسیر کوچه ۳/۶ به فاطمیون ۶ می‌رسد. این کوچه کمی ارتفاع دارد و اوضاع بنا و نمای ساختمان‌ها نیز آب شسته‌تر است. آقای محمودی و مهدی‌زاده هم اذعان دارند که این کوچه نسبت به دیگر کوچه‌های گودال وضعیت مطلوب‌تری دارد. دوباره به کوچه محمدی هیرمند ۱/۳ برمی‌گردیم. این کوچه خصیصه خاص خود را دارد. اول اینکه بیشتر ساکنان آن را مهاجران افغانستانی و پاکستانی تشکیل می‌دهند دوم اینکه در این کوچه کوچه‌های بن‌بستی قرار دارد که با اشتراک نظر صاحبان منازل داخل بن بست در ابتدای آن دری قرار داده شده است. در باز می‌شود و سپس وارد کوچه می‌شوند و بعد در خانه‌ها را باز می‌کنند و وارد منزلشان می‌شوند. در حین بازدید از این کوچه‌ها متوجه می‌شویم که یکی دو در کوچه‌ای نیز به سرقت رفته است. از سرقت منازل به سرقت در خانه‌ها رسیده‌اند. آش را با جایش به سرقت می‌برند.
 
آقای مقدم نیز به جمع ما اضافه می‌شود. این اهالی همگی اشاره می‌کنند که چند منزل در این کوچه بزهکار هستند و به طور مثال یکی از آن‌ها در اصطلاح به مالخری اموال مسروقه اقدام می‌کند. اهالی بار‌ها به نیروی انتظامی گزارش داده‌اند، ولی ترتیب اثر داده نشده است. به طوری که تعداد بزهکاران به دلیل اینکه امنیت شغلی‌شان در این محدوده بیشتر شده است و ساکنان درستکار و نجیب هم توانایی مقابله با آن‌ها را ندارند، مجبورند شرایط را تحمل کنند.

 

۲۸ سرقت در ۳۸ روز

آقای مقدم درباره میزان نا امنی این محدوده می‌گوید: «اگر کسی نیمه شب تنها یا به همراه خانواده از همین کوچه‌های باریک و خانه‌های بافت فرسوده که منتهی به خیابان سرخس می‌شود قصد تردد داشته باشد نمی‌تواند عبور کند.
 
به قدری ناامن است که امکان ندارد زورگیری نشود. تمام زورگیر‌ها در همین محل هستند از ساعت یک شب تا اذان صبح مردم را زورگیری می‌کنند. دائم در حال تردد هستند. اگر در خانه‌ای باز باشد خودشان را به داخل خانه می‌اندازند. شما بگویید که کجای مشهد در عرض مدت ۳۸ روز، ۲۸ سرقت رخ می‌دهد؟ چگونه به اسم برخی مشاغل در همین کوچه‌ها تا صبح مواد فروشی می‌کنند. خود من به شخصه با نیروی انتظامی تماس گرفته‌ام و گفته‌ام که آقا این‌ها در حال سرقت خودرو هستند، اما نمی‌دانیم که چرا رسیدگی نمی‌کنند. مجرم را دستگیر می‌کنند، اما بعد از ۲ ساعت می‌بینیم که آزاد شده است. این موضوع واقعا برای ما مشکل ساز شده است. الان کروناست، اما بعد از برطرف شدن این بیماری که دوباره زائران عزیز به مشهد سفر می‌کنند در ده قدمی حرم با این محدوده‌ای که مدام در حال قمه‌کشی و زورگیری، مواد فروشی و دزدی است چطور می‌توانند در این محدوده ساکن شوند؟ بعد از بازگشت به شهر خود اینجا را برای همشهریان خودشان مانند تگزاس توصیف می‌کنند. به خدا این محله ما خیلی محروم است. این محله مظلوم واقع شده است.
 
پیاده‌رو مشکل دارد، روشنایی ایراد دارد، امنیت کم است. اگر به بافت این منطقه رسیدگی شود به خدا برای خود شهر هم خوب است، زیرا محله‌ای که در نزدیکی حرم قرار دارد و به این روز افتاده است برای شأن حرم مطهر بد است.»

 

باغ‌ها، گاراژ، گودال و زاغه‌نشینان قدیمی

از این آقایان می‌پرسم که بافت این محله چطور به این روز افتاد؟ مهدی‌زاده و محمدی، فرمانده بسیج پایگاه ۱۰ مقداد با نام شهید کاوه که در مسجد امام هادی (ع) فاطمیون ۱۴ قرار دارد درباره تاریخچه بافت گودال صحبت می‌کنند.
 
مهدی‌زاده که قدیمی‌تر است می‌گوید: «خیابان سرخس خیابان رسمی نبود، کوره راهی بود که به محله ساختمان منتهی می‌شد و از ابتدای کارمندان تا قهوه‌خانه عرب همه زمین کشاورزی بود حتی یک خانه در این محدوده‌ها وجود نداشت. از میدان عدالت سابق یا همان میدان اعدام به این طرف که اکنون بازار اسباب‌بازی فروشی است، یک گاراژ مسافربری بود به نام «کشور جم» مالک آن حاج حسن اردکانیان از آدم‌های معروف آن زمان پایین خیابان بود. دورتادور گاراژ تعداد کمی تعمیرگاه اتوبوس و بقیه پارکینگ اتوبوس و کامیونت‌های قدیمی بود که بار‌های مسیر سرخس، آب روان و بقیه از اینجا منتقل می‌شدند. اگر از آن گاراژ به سمت خیابان سرخس می‌آمدی دیگر آبادی به آن شکل نبود همه زمین کشاورزی بود. محله ما همه باغ بود و اهالی که اینجا زندگی می‌کردند همگی ۲۰ خانواده بیشتر نبودند و همه مالکان همین باغ‌ها بودند و باغ‌داری می‌کردند و برخی هم کارگران باغ‌ها بودند. یکی از عمده باغ‌ها مربوط به پدربزرگ و پدر من بود. ۴ یا ۵ باغ مربوط به شخص دیگری بود و یکی از مالکان قدیمی این منطقه حاج علی اکبر زابلی مقدم بود که در این محلات دام‌داری داشتند.
 
در حاشیه همین خیابان گلریز ۲ منزل پدری آقای مقدم بود. آن طرف گلریز ۲ گودال بود، اما ما یادمان نمی‌آید که چرا گود شده بود. شیب شهر به این سمت بود و فاضلاب‌های مشهد آب‌حمام‌هایی مثل حمام حسنقلی و حاج ابراهیم به این سمت می‌آمد و زمانی هم که سیل می‌آمد از معبر قنات‌ها آب در اینجا اشباع می‌شد و این قسمت مانند یک استخر پر از آب می‌شد، چه بسا حتی گاهی تا اواخر تابستان هم این آب‌ها باقی می‌ماند. در حاشیه آن‌ها هم یک عده زاغه‌نشین که پول خرید خانه نداشتند برای خودشان حفره‌هایی درست کرده بودند که از آن‌ها به عنوان خانه استفاده می‌کردند بعضا هم گاهی یک یا دو معتاد در آن مناطق خانه داشتند نه مثل الان که به این حد رسیده است. این افراد زمستان‌ها که سرد بود در کوره آجرپزی زحمت‌کش ساکن می‌شدند که سرما را تحمل کنند. این کوره آجرپزی قبل‌ها در محل فعلی دریاچه بوستان وحدت بود. تمام خاک این دریاچه به آجر تبدیل شد و در مشهد ساخت و ساز کردند».

 

قراردادی ۹۰ ساله که مشکل‌ساز شد

مهدی‌زاده ادامه می‌دهد: «گودال محله ما همین جایی است که الان بافت فرسوده قرار دارد. به مرور زمان که این منطقه مقداری آباد شد دو سه نفر آمدند و این خانه‌هایی که دیدید ساختند. همان‌طور که گود بود حتی پر هم نکردند، زیرا اگر پر می‌کردند باید پی‌ریزی می‌کردند. این زمین از ابتدا متعلق به آستان قدس رضوی بوده است. آقایی به نام فخارطوسی که بسیار مسلط به زبان انگلیسی بود و من از زبان خودش شنیدم که می‌گفت در زاهدان مترجم بود در رژیم سابق و فرد بسیار پرکار، با هوش بالاو باسوادی نسبت به دوران خودش بود این گودال را از آستان قدس اجاره کرد و یک پیمان آب هم از چاه عمیق پدر من گرفت با این شرط که این محدوده را به باغ و فضای سبز تبدیل کند و این کار را هم کرد و نهال کاشت، اما بعد از چند سال این زمین‌ها را قطعه قطعه کرد و فروخت.
 
آقای فخار اهل زابل بود و در قدیم این گود به گود زابلی‌ها معروف بود و تنها در نهایت ۲۰ خانه در حاشیه گودال ساکن بودند، آقای فخار که از هوش و ذکاوت و ارتباط خوبی برخوردار بود، چون دید که این منطقه رو به پیشرفت و نزدیک حرم است این زمین که در حدود ۴ یا ۵ هکتار بود به صورت نود ساله اجاره کرد و مبلغ ناچیزی را هم برای اجاره پرداخت کرده بود و دیگر کسی پیگیر نشد که با این زمین‌ها چه می‌کند. این موضوع مربوط به قبل از انقلاب است و همین قرارداد اجاره را هم با ارتباطاتی که با آستان قدس و شهرداری داشت منعقد کرد. بخشی از این زمین یعنی قسمتی که در بالا قرار گرفته یعنی گاراژ فاضلی تا نرسیده به حمام عباسقلی خان و خیابانی که اکنون پمپ گاز در آن قرار دارد، هم سطح بود و قابلیت فروش خوبی داشت. آن‌ها را همان اوایل به گاراژی‌ها فروخت و آن‌ها بعد‌ها روال اداری را طی کردند و حق و حقوقی که مربوط به شهرداری بود پرداخت کردند و صاحب سند شدند. مابقی که در عمق قرار داشت و قابلیت عرضه نداشت درخت‌کاری کرده بود که تعهدی که نسبت به آستان قدس و شهرداری داشت هم عملی شده باشد. کم کم در یک دوره همان‌ها را هم فروخت و مردم ماندند با زمین‌هایشان که در گودی قرار داشت».
 
 

خانه‌های ۵۰ متری روی چاه‌های متعدد فاضلاب

آقای مهدی‌زاده در ادامه صحبتش به دبیرستانی که در آن تحصیل کردم اشاره می‌کند. او می‌گوید: «بعد از آن زمان در اوایل انقلاب، قسمتی از آن زمین مانده بود که به مدرسه‌ای تبدیل شد به نام تختی. مدرسه تختی هنوز هم دایر است. زمانی که می‌خواستند این مدرسه را بسازند کمی خاک‌ریزی کردند، به قدری گود بود که پشت‌بام خانه‌های همسایه دیده می‌شد.»
 
به آقای مهدی‌زاده می‌گویم که با این حال مدرسه هنوز هم گود است. او می‌گوید: «آقای فخارطوسی زمین‌ها را به دوسه نفر فروخت و آن‌ها در باقی قطعات خانه‌های ارزان قیمت اغلب با خشت خام یا مصالح خیلی سطح پایین ساختند و به مردم واگذار کردند. این قطعات دست به دست شد، اما، چون ارزان بود همان قشر ضعیف خریده و اینجا گیر افتاده‌اند و این آقایان که زمین‌ها را به این صورت ساختند و فروختند کاری نداشتند به اینکه این کار آن‌ها به معضلی تبدیل می‌شود که بعد از گذشت چند سال هنوز برطرف نشده است. مثلا در این مناطق یک سال است که طرح اگو اجرا شده است، قبل از آن در زیر این خانه‌های پنجاه، شصت متری مردم مرتب چاه می‌زدند. این خانه‌ها به هیچ وجه زیرسازی خوبی نداشتند و با این همه باز چاه‌های فاضلاب زیادی هم زده شده است.
 
این خانه‌ها اصلا به لحاظ ساخت و زیرسازی ایمنی ندارند. این خانه‌ها به هیچ وجه قابلیت زیست برای یک خانواده معمولی را ندارد. ساکنان بخشی از این خانه‌ها که سروشکل بهتری دارد همگی مهاجر هستند. قسمت بسیار فرسوده و ناایمن نیز در برخی موارد در اختیار عدّه‌ای بزهکار افتاده است، البته که در این میان عدّه‌ای از خانواده‌های محترم و در اصطلاح آدم حسابی هم هستند که از سر استیصال و فقر مجبورند در این خانه‌ها زندگی کنند. کاری هم از این افراد ساخته نیست یعنی نه قدرت برخورد و نه قدرت شکایت دارند و نه قدرت نقل مکان به جای دیگر. من خودم از بسته‌هایی که شهرداری در اختیار مردم قرار داد به در این خانه‌ها بردم، در یکی از این منازل را یک خانم بسیار محجبه و با شخصیت باز کرد و گفتند که ما «نیاز نداریم و خودمان تهیه کرده‌ایم» گفتند «به کسی بدهید که نیاز دارد» و بسته را نپذیرفتند، در حالی‌که ارزش این بسته معادل یارانه یک نفر است و برخی از آن‌ها یک ماه چشم انتظار این بسته هستند.»

 

خانه‌هایی با سر و شکل نا ایمن و جرم خیز

او درباره وضعیت نا ایمن خانه‌های گودال می‌گوید: «چطور می‌شود امنیت جانی مردم این محله را تضمین کرد؟ هر سازمانی که توان دارد به این مردم رسیدگی کند. شاید منازل این قسمت حتی توان اینکه به طرح اگو متصل شود نداشته باشد. هرچند که در یک باران شدید سطح بیشتر خانه‌های این گودال را آب می‌گیرد و، چون پی‌ریزی نشده‌اند، احتمال ریزش سقف و خطرات جانی هم وجود دارد.»
 
مهدی‌زاده درباره ناامنی گودال هم می‌گوید: «حتی خانه‌هایی که به بزهکاری شناخته شده و معروف و ثابت شده هستند نیز اگر بازسازی شود و زیرسازی آن‌ها درست شود و خانه‌ها امن شود، امنیت بار دیگر به مردم عزیز این محدوده برگردانده می‌شود، زیرا اکنون بافت این محدوده است که اقتضای بزهکاری دارد و اگر بافت این منطقه اصلاح شود خود به خود آمار جرم و جنایت هم کاهش پیدا می‌کند.»
 
آقای مهدی‌زاده از آقای مرادنیا، شهردار منطقه ۵، بسیار راضی است و ایشان را آدم پرانرژی و پیگیری می‌داند، او می‌گوید: «شهردار جدید منطقه پایتخت‌نشین بوده و نگاه تازه‌ای به شهر و منطقه دارد، علاوه بر این ایشان درباره مشکلات محله بسیار آگاه بودند و پیش از اینکه ما بخواهیم خودش از تمام کوچه پس‌کوچه‌های محله بازدید کرده بود. ما هم از این حضور ذهن و دقت در جزئیات که ایشان بیان کرد بسیار خرسند شدیم و دلمان گرم شد. من تا کنون با حدود ۱۷ یا ۱۸ شهردار در این منطقه در ارتباط بودم و از آقای مرادنیا بیش از همه حس مثبت و دغدغه منطقه را دریافت کرده‌ام. امید دارم تا در دوره خدمت ایشان اوضاع محله و منطقه بهبود یابد.»
برچسب ها: روایت محله منطقه 5
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.