صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حکایت موزه‌ای در دل بافت قدیمی بشرویه که پر از اشیا و فرهنگ‌های ناآشناست

  • کد خبر: ۵۸۶۴۶
  • ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۶
خانه تاریخی «حسین اسدی مقدم» هم در کوچه پس کوچه‌های پرپیچ وخم همین بافت است؛ بنای کاهگلی چهارایوانه‌ای که حالا به «موزه بشرویه» مشهور است و همه پستوهایش پر شده از ابزار‌های قدیمی‌ای که جمع شدنش، ثمره یک عمر گشتن در لابه لای زندگی مردم کهن سال این شهر است.
مسعود نبی دوست | شهرآرانیوز؛ بشرویه شهر عجیبی است؛ جایی در میانه راه مشهد به کویر مرکزی ایران، بین فردوس و طبس و البته در جاده‌ای که حالا این سال‌ها در بن بست غریبی گیر افتاده است. برخی آن را «کاشان خراسان» می‌گویند؛ شهری که از همه داشته‌های تاریخی اش یک محله قدیمی باقی مانده است با مساجد کهن، بنا‌های نقلی چهارصفه و بادگیر‌های درشتی که تنه به بادگیر‌های یزد می‌زند. خانه تاریخی «حسین اسدی مقدم» هم در کوچه پس کوچه‌های پرپیچ وخم همین بافت است؛ بنای کاهگلی چهارایوانه‌ای که حالا به «موزه بشرویه» مشهور است و همه پستوهایش پر شده از ابزار‌های قدیمی‌ای که جمع شدنش، ثمره یک عمر گشتن در لابه لای زندگی مردم کهن سال این شهر است.


از روزی که سقف ریخت

حسین اسدی مقدم حالا دیگر مویی سفید کرده است، آن هم از غصه فرهنگی که جمع کردن آداب و ابزارش به او رسیده و البته موزه داری در موزه‌ای که چرخش درست نمی‌چرخد. او، اما همیشه سرحال و قبراق تک تک ابزار‌های موزه را با همه اجزایش روایت می‌کند، به جز این اواخر انگار. یعنی بعد ریختن بخش‌هایی از سقف اتاق عقبی موزه در کسادی روز‌های کرونایی و بعد اینکه تلاش کرده است میراث را بیاورد پای کار تا یک دست کمک برای خودش جور کند: «گفتم یک مقدار شما بگذارید، بیشترش را خودم می‌گذارم تا یک نفر بیاوریم اینجا، کمک باشد برای وقت‌هایی که من نیستم. نبودیم که این سقف ریخت روی وسایل موزه. کلی چیز از زیر آوار درآورده ام. اداره کل، ولی ماهی ۲۰۰ هزار تومان نداشت. بگذریم.»


حکایت قیفی که در تاریخ جاماند

از میانه هشتی موزه که می‌گذریم، یک حیاط مرکزی مسقف و محصور در دل ۴ ایوان کوتاه نشسته است. از دل هر ایوانی هم دری است به اتاق‌های بزرگ و بعد اتاق‌های دیگر و دیگر و پستو‌هایی که در نگاه اول به چشم نمی‌آید. همه این پیچ وخم‌ها را هم ویترین‌ها و وسایل موزه پر کرده است؛ ابزار‌های گاه ساده‌ای که تا صاحب موزه به آن‌ها پیوست نباشد، به زور بشود قصه اش را از سر و روی ساده اش حدس زد.
 
در اتاق پشت ایوان شرقی یک قیف ساده را نشان می‌دهد: «این قیف شیر است، برای وقتی که در قزقن‌های قدیمی شیر داغ می‌کردند. شیر که داغ می‌شد، هر کار می‌کردی، سر می‌رفت، هرچند همه کنده‌ها را از زیر قزقن می‌کشیدی. آن وقت دیگر خود قزقن آن قدر داغ بود که نمی‌شد شیر را در ظرف بند کرد. این قیف مال آن موقع است. می‌گذاشتندش داخل شیرها. شیر می‌آمد داخل قیف و به جای اینکه از لبه قزقن سر برود، از ته قیف دوباره می‌ریخت روی خودش تا دست آخر سرد می‌شد و تمام.»
بقیه ۲۰۰۰ شیء موزه بشرویه هم غیر این قیف نیست، از «پَنگو» و «ترازوی نفتی» تا «تَله» و «بَردو» که هرکدام حکایت یک کارگاه یکی دوساعته است برای مرد میان سالی که همه عمرش را به جمع کردن فرهنگ شفاهی مردم یک شهر تاریخی گذرانده است.


بشرویه حیوانات را دوست دارد

این سال‌های حسین اسدی مقدم، اما بیش از هرچیز به ثبت فرهنگ هم زیستی مردم بشرویه با حیوانات گذشته، تلاشی که حالا انگار ثمر داده است تا بشرویه به عنوان شهر دوستدار حیوانات در فهرست ثبت قرار بگیرد. می‌گوید: «بیشتر از ۳۰ تا شده است حالا. ۳۰ فرهنگ هم زیستی و نشانه رعایت حقوق حیوانات در بشرویه که همه را جمع کرده ایم، نشانه‌هایی از رعایت اصولی و مدون حقوق حیوان‌ها بین مردم این شهر. حالا هم می‌دویم که خیلی زود مجموعه‌ای از این فرهنگ‌ها سرپا کنیم. اسمش باید بشود بشرویه، پیشگام در رعایت حقوق حیوانات.»


تله موشی که ثبت ملی شد

تله زنده گیری موش حالا دیگر نشانه‌ای شده است برای خیلی از دوستداران طبیعت و حیوانات، تله‌ای که روزگاری سروکله اش فقط در خانه‌های قدیمی بشرویه پیدا بود و حالا به تقلید آن، سر از زندگی برخی فعالان حقوق حیوانات هم درآورده است. همه این‌ها هم نتیجه تلاش حسین اسدی مقدم است در معرفی این ابزار قدیمی. می‌گوید: «همین چند روز پیش از اداره کل خبر دادند که «تله زنده گیری موش» مان در فهرست آثار ملی ثبت شده است.
 
این تله نشانه این است که در شهر ما موش را هم که حیوانی موذی است، نمی‌کشته اند. این تله قادر بوده است به صورت هم زمان ۴ موش را زنده گیری کند. بعد که موش‌ها گیر می‌افتادند، تله را می‌بردند بیرون شهر و همه موش‌ها را رها می‌کردند تا در صحرا یا خندق دور شهر زندگی خودشان را بکنند. در هر محله‌ای هم یکی از این تله‌ها بود که به مردم کرایه می‌دادند. کرایه اش هم یک قرص نان بود.»


کسی به گربه‌ها کار نداشته باشد!

قصه حیوان دوستی بشروی ها، اما فقط به همین ابزار خلاصه نمی‌شود. شاهدش هم موقوفه زمین گربه‌ای (گربگی) است که حسین اسدی مقدم حالا سند تاریخی موقوفه اش را هم جسته است تا نشانه تازه‌ای رو کند برای فرهنگ یک شهر تاریخی: «زمین گربگی زمینی است که وقف گربه‌های شهر بوده است، برای وقتی که گربه‌ای گوشتی را از خانه‌ای دزدید. در این مواقع کسی حق نداشت گربه را اذیت کند. فقط کافی بود برود پیش صاحب زمین و هرچه خسارت از گربه دیده بود، برابرش را بگیرد. به غیر این، مردم شهر ما همیشه تاریخ آمدن پرستو را خوش یمن می‌دانسته اند.
 
برای همین هم همیشه تابی داشته اند در خانه هایشان، تابی که برای پرستو‌ها بسته می‌شد. وقتی پرستوی ماده روی تخم‌ها نشسته بود، پرنده نر می‌خواست که همان دور و بر بماند. برای همین مردم بشرویه تابی را از ابتدای ایوان خانه‌ها آویزان می‌کردند تا پرنده نر روی آن بنشیند. بعد هم که بچه پرستو‌ها بزرگ‌تر می‌شدند و می‌خواستند پروازکردن را یاد بگیرند، می‌آمدند روی همین تاب ها. انگار این تاب‌ها اولین تلاش بچه پرستو‌ها برای پرواز بود. منظره خیلی جذابی هم بود که آن موقع‌ها می‌دیدیم.»


جایی که حرف «حقوق حشرات» است

هنوز هم که سر صبح در کوچه پس کوچه‌های بشرویه تاب بخورید، درِ خانه سن وسال دار‌های شهر را آب وجاروشده می‌بینید. پیش جارو هم یک سپنج دان است که تا صبح به صبح دودش درنیاید، روز قدیمی‌ها شروع نمی‌شود. به روایت حسین اسدی مقدم، اما این نشانه‌ها یادگار‌های فرهنگی کهن است، فرهنگی برای رعایت حقوق مورچه‌ها که تا همین چند دهه پیش همه گیر بوده و حالا فقط بین پیر‌های بشرویه نشانه‌هایی درباره اش باقی است: «هنوز هم بعضی جا‌ها در بشرویه رسم است که صبح‌ها حیاط و درِ خانه را جارو کنند. کنار این جارو یک سپنج دان هم همیشه هست.
 
از قدیم بین مردم مرسوم بوده است که وقتی حیاط را جارو می‌زده اند، پیش از اینکه خاک روبه را در کوچه یا سطل بریزند، اسپندی دود می‌کرده اند. اسپند دود می‌شد و دور خانه می‌گشت. هنوز هم اگر صبح در کوچه‌های بشرویه راه بروید، همان سپنج دان‌ها را می‌بینید. این اسپند دودکردن، ولی انگار بهانه بوده است، بهانه‌ای برای اتلاف وقت تا دیرتر بروند سراغ خاک روبه‌ها و زمانی باشد تا مورچه‌ها یا دیگر حشراتی که لای خاک روبه‌ها جارو شده اند، راهشان را پیدا کنند و از محیط زندگی شان دور نشوند.»

تـله دوستدار موش!

این تله زنده گیری، از ۴ بخش مشابه برای زنده گیری هم زمان ۴ موش تشکیل شده است. هر بخش هم از اجزای مشابهی تشکیل شده که شامل دیواره تله، چوب پرنده ای، طعمه گیر، ضامن چوب پرنده ای، درِ تله و وزنه در است. در هر سوی تله زنده گیری، ۲ در برای ورود موش‌ها تعبیه شده است.
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.