فاطمه خلخالی استاد | شهرآرانیوز؛ دیدن روستای خانیک با آن درههای کوهستانی و کوههای سنگلاخی تجربهای به یادماندنی بود. جامه رنگارنگ پاییز بر تن باغستانهای گسترده خانیک خوش نشسته بود. این چندمین سفر ما به شهرستان گناباد بود. هر بار که به این منطقه آمده ایم با یک شگفتی روبه رو شده ایم که حتی خود ما خراسانیها از آن بی خبریم. این بار سماق، این گیاه مقاوم مفید خودرو، بیش از ظرفیتهای دیگر خانیک، در برابر ما خودنمایی کرد. آمارها میگوید خانیک قطب تولید سماق در خراسان رضوی و یکی از مهمترین قطبها در کشور است.
بر اساس آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی در سال ۱۳۹۷ سطح زیر کشت سماق در کشور حدود ۲۳۰۰ هکتار و عملکرد آن در واحد سطح ۶۳۰ کیلوگرم بوده است. سطح زیر کشت سماق در خراسان رضوی ۱۱۱۴ هکتار و عملکرد آن در واحد سطح ۲۹۹ کیلوگرم است که در این میان، سطح زیر کشت سماق در شهرستان گناباد ۱۰۵۰ هکتار و بیش از ۱۰۰۰ هکتار آن در روستای خانیک قرار دارد. با این حساب، حدود ۵۰ درصد از سطح زیر کشت سماق کشور در استان خراسان رضوی جای میگیرد. سماق گونهای خودروست که تاکنون انسان کمتر در گسترش آن دخالت داشته است و حالا این گیاه در سطح شیب دار روستای خانیک گناباد در حال افزایش است، گیاهی که ارتفاعش بین یک تا ۴ متر و شاخههای آن منشعب است. اما این همه چیزی نیست که در خانیک به چشم ما آمد و در خاطرمان نقش بست.
خو یا خانی یا خانیک در گویش پهلوی به معنای چشمه سار است و این اسم زیبنده چنین جغرافیایی است، زیرا این روستا در مجموع بیش از ۴۰ رشته قنات دارد، هرچند برخی از آنها در پی خشک سالیها و لای روبی نکردن خشکیده اند. با همه اینها قدم زدن در روستای خانیک و نگاه کردن به آن همه خانه که پهلوبه پهلوی هم ایستاده بودند، ما را به نبود سکنه آگاه کرد. روستایی دارا و زیبا که مردمش سالها پیش به قهر از زادگاهشان رفتند و دیگر هیچ وقت همچون نیاکانشان با وطنشان آشتی نکردند.
مون ده محل تفریح کودکان قدیم بود
رشته کوه سیاه در جنوب گناباد مرز طبیعی بین خراسان رضوی و خراسان جنوبی است. در دامنه شمالی این رشته کوه، درههایی از جنوب به شمال امتداد یافته است و در هر یک از این درهها روستاهایی شکل گرفته که مجموع آن روستاها به برآکوه شهرت دارد. دره طولانیای که در میانه رشته کوه سیاه قرار دارد ۲ روستای بزرگ خانیک و دیسفان را در برگرفته که در سی ودوکیلومتری جنوب گناباد واقع شده است. ما پس از رسیدن به خانیک، به سمت خانه پدری دکتر رجبعلی لباف خانیکی، پژوهشگر و باستان شناس خراسانی، رفته بودیم.
وصفش را قبلا شنیده بودیم: خانهای به سبک ساسانی. دکتر لباف که سال هاست از فعالان عرصه تاریخ و باستان شناسی خراسان است، به دلیل عرق به زادگاهش، منزل پدری اش را در روستای خانیک، با شیوه معماری تاریخی از نو ساخته است. البته این خانه هنوز تکمیل نشده و در حال ساخت است. ما بعد از حظ بردن از تماشای این بنا و پذیرایی خانم خانه، به همراه دکتر لباف، برای گشت وگذار در ده، راهی شدیم تا آنجا را از نگاه باستان شناسی ببینیم که خودش زاده همین روستاست. اولین توقفگاهمان در میدانی بود که درخت چنار کهن سالی در گوشه آن قد برافراشته بود. قدمت درخت به دوران صفویه برمی گردد و آدمهای زنده و درگذشته زیادی با آن خاطره دارند.
دکتر لباف هم که متولد سال ۲۷ است، از همین جمله است: خاطرات خیلی زیادی از این نقطه دارم. دنیای ما در کودکی همین جا میگذشت. حدود ۱۴ سال خانیک بودم. بعد هم تا سال ۴۷ گناباد بودم. ۴۷ که زلزله شد، ما رفتیم تهران و زندگی مان متحول شد. او ادامه داد: به اینجا مون ده میگویند، یعنی میان ده. مون ده مرکز محله پایین است و به مرکز محله بالا هم سر استخر میگویند.
از ۳ مدرسه روستا فقط ۳ دانش آموز باقی مانده است
مسجد جامع خانیک هم دور میدان بود با قدمتی حدود ۷۰ سال. به گفته لباف، خانیک از سابقه تاریخیای طولانی برخوردار است. مجموعهای از سنگ نگارهها بر بدنه کوهی واقع در شمال غربی روستا قرار دارد که متعلق به دوران پیش از تاریخ است: کتیبههایی روی سنگی معروف به سنگ قدمگاه وجود دارد که در قرن هفتم هجری قمری نوشته شده است و در کتاب جغرافیای تاریخی حافظ ابرو از قریه خانیک نام برده شده است. اوج رونق و اعتبار این روستا در دوران صفوی بوده و در همان زمان، مقبرهای برای امام زاده ساخته میشود که به تازگی بازسازی شده است و به همراه مسجد جامع خانیک در فهرست آثار باستانی ثبت شده اند. توی مون ده منتظر دهیار و رئیس شورای اسلامی روستا بودیم که بعد از چند دقیقه رسیدند و با همراهی آنان به سراغ کوچهها و باغهای ده رفتیم. توی سربالایی قدم برداشتیم.
قبل از حرکت، لباف گفت: «اینجا با گناباد حدود ۲۰ درجه اختلاف دما دارد. حرارت هوا در گناباد حتی تا ۴۷ درجه میرسد، ولی اینجا هیچ وقت از ۲۵ درجه بالاتر نمیرود. زمستان هایش سرد است، اما به مرحلهای نمیرسد که میوه هایش سرما بزند.» تعداد خانهها زیاد بود و میتوان گفت همه به سبک خانههای شهری و با مصالح امروزی. کوچهها سوت و کور بود. در و پنجرهها بسته و از هیچ کجا صدایی نمیآید. علی کریمیان، دهیار روستا، گفت: «۶۰۰ خانوار اینجا مسکن دارند، اما بیشتر آنان مهاجرت کرده اند و طبق آمار مرکز بهداشت، فقط ۲۰۰ خانوار ثابت در خانیک زندگی میکنند.»
قبلا هر ۳ مدرسه خانیک در ۲ شیفت دانش آموز داشتند و تعداد معلمها آن قدر زیاد بود که با یک مینی بوس رفت و آمد میکردند. حالا فقط یک مدرسه فعال است و تنها ۳ دانش آموز دارد. پای حمام عمومی قدیمی روستا توقف کردیم. خانیک جز این، یک حمام دیگر هم دارد که حدود ۶۰ سال پیش بازسازی شده اند، ولی حالا متروکه هستند. دکتر لباف معتقد است هر ۲ حمام میتوانند برای موزه مردم شناسی و گیاهان دارویی یا حتی واحد پذیرایی گردشگران استفاده شوند.
درختچههای سماق به خانیکیها وفادار مانده اند
در راه درباره شغل مردمان روستا پرسیدیم. دهیار روستا گفت که کشاورزی و باغداری، حرفه خانیکی هاست. این روستا از قدیم به داشتن گردو و بادام معروف بوده است و تاکستانهای بزرگی دارد، اما به دلیل آفت کرم خراط که در گذر زمان به جان درختان روستا افتاده، حالا بخش زیادی از باغات از بین رفته است. به همین دلیل، گیاه سماق به عنوان جایگرین اصلی این درختان مورد توجه مردم خانیک قرار گرفته و محور توسعه اقتصادی شده است.
بعداز پیمودن روستا، مسیری را با خودرو رفتیم تا رسیدیم به باغستانهایی که با وجود زیبایی، بخش زیادی از آنها به علفزار تبدیل شده اند. مسلم است وقتی کشاورزی نباشد تا از درختان مراقبت کند، آفت میزنند و میخشکند. حالا آنچه مانده و دوام آورده، درختچههای سماق است که ناز و نوازش نمیخواهند و پوست کلفت و مقاوم اند. میشود گفت با وجود قهر مردم روستا، این درختچهها هنوز به خانیکیها وفادار مانده اند. شاید اگر چنین نعمت خدادادی در این منطقه کوهستانی وجود نداشت، دیگر انگیزهای برای رفت و آمد گاه و بیگاه خانیکیها به زادگاهشان باقی نمیماند. اگر طبیعت خانیک روزگاری به مردمانش بدوفایی کرد و با وقوع زلزله آنها را فراری داد، حالا با عرضه موهبت درختچههای سماق، ساکنانش را به خود فرا میخواند.
درههای سیاه کوه سکونتگاه پرآب مردمان شده است
میان باغستانها که ایستاده بودیم درحقیقت ته دره بودیم. ۲ طرفمان کوهها قد برافراشته و باغها بر دامنه کوهها سوار بودند. دکتر لباف گفت: دره خانیک دارای چند دره فرعی است که در برخی از آنها روستاهای کوچک تری مثل کوهِ قلعه و تک میدان شکل گرفته اند و در درههای دیگر هم قناتها و مزارع و باغات گسترده شده اند. در واقع، رشته کوه سیاه و دره هایش حوزه آبریز قنات عظیم قصبه در گناباد و قنات کم نظیر بلده در فردوس و دهها قنات دیگر در جنوب گناباد و شمال شرق فردوس شده است. توی دره، در نزدیک و دورمان، درختچههای سماق فت و فراوان به چشم میخورد، گیاهانی که حالا در این فصل از سال به رنگ زرد و نارنجی درآمده اند و در میان رنگارنگی درختان توت، زردآلو، سنجد، گردو، گلابی، سیب و بید، طبیعت خانیک را به تابلوی نقاشی پاییزی بدل کرده اند.
گرچه سماق از قدیم در این روستا میروییده، حالا بیشتر به چشم خانیکیها آمده است. همین که این گیاه به نگهداری و آبیاری و رسیدگی نیاز ندارد مزیت بزرگی برای افرادی است که از اینجا کوچ کرده اند و فقط در مواقع خاصی مثل عید نوروز یا ایام محرم به اینجا میآیند. البته به تازگی خانیکیها به زعفران هم توجه نشان داده اند، زیرا آن هم به مراقبت چندانی نیاز ندارد.
خانیک بمانی، بی فرهنگی!
هرچه در دره پیشتر میرفتیم تراکم درختچهها بیشتر میشد. با اینکه یک ماهی از برداشت سماق گذشته است، هنوز روی بعضی شاخهها نیمچه خوشههایی دیده میشد. این طور بود که ما توانستیم دانههای سماق را بچینیم و توی دهان بگذاریم و طعم ترش و اسیدی اش را بچشیم. تکثیر سماق از طریق کاشت پاجوشهایی انجام میشود که در زمستان پای درختچهها سبز میشود. زمان کاشت این پاجوشها اسفند و زمان برداشت محصول شهریور است که یک کار جمعی و خانوادگی است. کمتر کسی، کارگر به کار میگیرد. میوه سماق دارای رطوبت، روغن، پروتئین، فیبر، ویتامین سی و مواد دیگری است که در درمان گیاهی استفاده میشود.
گرچه سماق بیشتر به عنوان چاشنی غذایی استفاده میشود، از خواص دارویی آن در طب سنتی استفاده میشود و همیشه جزو سفره هفت سین ما ایرانیها بوده است. در بعضی کشورها برای رنگ دادن به چرم نیز استفاده میشود. لباف گفت: چوب درختچه سماق برای معرق کاری مفید است، چون زرد و زیبا و بسیار انعطاف پذیر است. در قدیم برای حلقه اتصال بین ریسمانها هم از این چوب استفاده میشد. عابری از کنارمان گذشت و با لباف سلام و احوالپرسی کرد. لهجه او هم مثل چند نفری که پیشتر دیده بودیم تهرانی بود. همین شد که پرسیدیم: چرا همه خانیکیها تهران کوچ کرده اند و لهجه پایتخت را دارند؟
جواب این بود: اوایل دهه ۴۰ تعدادی تهران رفتند و در نانوایی سنگکی مشغول به کار شدند. همانها بقیه را هم تشویق کردند که بروند اینجا. خانیکیها که تهران میرفتند، در نانوایی به مرور زمان پیشرفت میکردند. از مرحله پادویی به شاطری میرسیدند. بعضی هایشان هم صاحب نانوایی میشدند و ثروتی به دست میآوردند. البته اکنون بین خانیکیها تحصیل کردههای زیادی هستند که به مدارج بالای دانشگاهای دست پیدا کرده اند و هرکدام در رشتههای خود مشغول فعالیت و خدمت اند، اما در خود خانیک کمتر کسی در همه طول سال ساکن است. به گفته دهیار روستا، مهاجرت به یک فرهنگ و هنجار تبدیل شده است و اگر کسی در روستا باقی میماند، از نظر بقیه، از این فرهنگ به دور است.
توی نَقَرملاحسین پر از گیاهان دارویی بود
فایده ادامه دادن مسیر بین باغستان ها، جز حظ بردن از منظره زیبای پاییزی این بود که اطلاعات خوبی درباره گیاهان دارویی خانیک به دست آوردیم. لباف گیاه خارشتر را نشانمان داد و برایمان توضیح داد چطور از این گیاه، ترنجبین به دست میآید. دوباره سوار ماشین شدیم. قناتِ دره را رد کردیم و به اراضی قنات دیگری رسیدیم به نام دره نو. خود منطقه نامش «سِری خو» بود، به معنای سرچشمه. لباف گفت: «براساس مطالعاتی که انجام داده ام راه قدیم فردوس از اینجا به سمت گناباد و قاین میرفته، از همین دره. الان هم مسیرش باز است، ولی برای پای پیاده، نه با ماشین.» قرار شد پیاده برویم بالاتر.
سمت «نَقَرملاحسین» که آنجا درختچههای سماق، فراوانی بیشتری دارند. لباف گفت: «نَقَر از کندن میآید، یعنی جایی که آب آن را کنده. ملاحسین هم به احتمال صاحب این قسمت بوده.» با گیاه «سَو» هم آشنا شدیم که در فرایند تهیه شیره انگور کاربرد دارد و گیاه «تلخه» هم در قدیم سوخت خیلی خوبی برای حمام قدیمی بوده است. دکتر لباف این گیاهان را که نشانمان میداد گفت: «ما با اینها بزرگ شدیم، زندگی کردیم. سرگرمی مان همین چیزها بود و حیوانات. به شکل واقعی اینها را به بازی میگرفتیم.»
گردشگری هنوز با روستای خانیک غریبه است
بعد از برگشتن از سری خو، زیر آبشاری که از مظهر قنات میجوشید نشستیم. هدف این نشست، بررسی ظرفیتها و مشکلات روستای خانیک بود. چای اَلویی (آتشی) آماده شده بود و گردو و بادام و انگور هم بود. کریمیان، دهیار روستا، به نرخ پادرهوای خام فروشی سماق اشاره کرد و گفت: «معلوم نیست دلالان بر چه مبنایی به کشاورزان نرخ میدهند! برای نمونه، امسال دارند کیلویی ۲۰ هزار تومان میخرند، درحالی که توی رستورانها یک بسته پنج گرمی را برای شما هزار تومان حساب میکنند که کیفیت هم ندارد.»
۳ سال پیش نخستین جشن سماق در روستای خانیک برگزار شد و سال بعدش نیز دومین جشن برپا شد. بعد از این برنامه بود که شورای اسلامی روستا به دنبال ثبت شرکت تعاونی باغداران گناباد رفت تا از این طریق روی ظرفیت اقتصادی سماق سرمایه گذاری کند. کریمیان گفت: «شرکت زیر نظر اداره تعاون روستایی به ثبت رسیده است. هیئت مدیره مشخص شده است و کارهای عضوگیری سهام داران را انجام داده ایم. حدود ۱۳۰ میلیون سهام نیز فروش رفته است. قرار بود تسهیلات دولتی هم به ما داده شود که متأسفانه نداده اند و به دلیل مشکلات مالی، تاکنون نتوانسته ایم کاری پیش ببریم.»
جز این، شرکتی نیز با نام توسعه گردشگری خانیک در اواخر سال ۹۸ به ثبت رسیده است تا همان طور که از نامش پیداست، در زمینه گردشگری فعالیت داشته باشد. دکتر لباف که پیشنهاددهنده این طرح بوده است، در توضیح فعالیت شرکت میگوید: «با توجه اینکه وضعیت کشاورزی در خانیک نابسامان است و زمینهای زراعی علفزار شده اند، احیای این حوزه کار سختی است. باید اتفاق جدیدی بیفتد که منابع مالی ایجاد کند. مناسب ترینش توسعه گردشگری در خانیک است، چون این روستا آب وهوای خوبی دارد، از مناظر طبیعی چشم نوازی برخوردار است و آداب و رسومش جذاب است. اگر پای گردشگر به این منطقه باز شود، از قِبَلش صنایع دستی میتواند رشد کند.»
محصولات کشاورزری و گیاهان دارویی هم به فروش برسد. پارچه بافی، کفاشی، آهنگری، مسگری، فرش بافی، سبدبافی، گل دوزی، دستکش بافی، ریسمان بافی و نجاری از مهمترین صنایع دستی روستای خانیک است که در گذشته رونق داشته و اکنون میتوان گفت از بین رفته است. خانیکیها تاکنون از شرکت توسعه گردشگری استقبال نکرده و حاضر به خرید سهام نشده اند. مهمترین علتش این است که بومیهای خانیک به گردشگران نگاه مثبتی ندارند و بر این باورند که ورود گردشگر به روستا به این منطقه آسیبهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میزند. تجربه نشان داده است که این نگرانی در جای خود درخور تأمل است، اما دکتر لباف معتقد است برای آن راه حلی وجود دارد و باید از مدارس خانیک برای تأسیسات زیربنایی گردشگری مثل خانههای بومگردی استفاده کرد و به مرور گردشگر را آموزش داد که آسیبی به طبیعت نزند. اتفاق خوبی که به تازگی در خانیک افتاده این است که جوانان مهندس روستای خانیک خودشان دست به کار شده اند و امسال تابستان دستگاهی نیمه صنعتی را ساخته و راه اندازی کرده اند. شیوه کار به این صورت است که بعد از اینکه خوشههای سماق با نیروی دستی از برگ جدا میشود، در برابر نور آفتاب قرار میگیرد تا خشک شود. در مرحله بعد، دانهها در دستگاه ریخته میشود تا پس از آسیاب، پوسته آنها پودر شود و سماق خالص به دست آید. این محصول قرار است به زودی با برند «دارکوه» (خلاصه شده عبارت داروی گیاهی کوهی) به بازار عرضه شود.
رحمتی، رئیس شورای اسلامی روستا، گفت: «اکنون به دنبال فراهم کردن زیرساختهایی هستیم که زمینه صادرات سماق را در کشورهای اروپایی محقق کند. تا اینجا به نتایج خوبی هم رسیده ایم.» با چنین اقدامی، امید این میرود که اشتغال زایی در روستای خانیک رونق و مهاجرت معکوس صورت بگیرد. او توضیح داد: «در آسیابهای دیگری که در بازار ایران استفاده میشود، دانه و ساقه را با هم قاتی میکنند و، چون هسته زبر است، در نهایت محصولی زبر و بی کیفیت به دست مصرف کننده میرسد، اما دارکوه قرار است به صورت خالص عرضه شود.»
صحبتها و شواهد گواه این است که مسئولان هنوز آن چنان که باید به اهمیت ظرفیتهای روستای خانیک واقف نیستند. با اینکه در برخی روستاهای گناباد اقامتگاههای بومگردی راه اندازی شده و گردشگری رونق گرفته است، این حوزه هنوز برای خانیکیها چندان شناخته شده نیست و آنها با گردشگران غریبه اند. احداث اقامتگاه بومگردی، تلاش در جهت فراوری سماق و عرضه آن به بازارهای داخلی و خارجی، و درآمدزایی در جهت وقوع مهاجرت معکوس از مسائلی است که به نظر میرسد باید در دستور کار نهادهای مسئول قرار بگیرد.