صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند محمد پرویزی در سینما، پس از شش سال، راه اکران آنلاین در پیش گرفت و در این شاخه نیز چندان موفق نبود.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند محمد پرویزی در سینما، پس از شش سال، راه اکران آنلاین در پیش گرفت و در این شاخه نیز چندان موفق نبود. سازندگان «زیر نور کم» اکران اینترنتی اثر خود را برای تعطیلات نوروز برنامه‌ریزی کرده بودند و پیش‌بینی می‌شد که با وجود ستاره محبوبی مثل صابر ابر، که هم‌زمان با سریال «قورباغه» در شبکه نمایش خانگی حضور داشت و با قسمت‌های پایانی این مجموعه یکی از نقاط عطف کارنامه هنری خود را تجربه می‎کرد، توجه بخش بیشتری از مخاطبان را به خودش جلب کند. «زیر نور کم»، اما با استقبال مردم همراه نشد و به نظر می‌رسد امید چندانی به دیده شدن نداشته باشد.


روان‌شناسی دم‌دستی

 

 

ساختار کلی روایت و فرم اجرای «زیر نور کم» حاکی از آن است که با اثری در گونه روان‌شناختی طرفیم. این فیلم اما، با وجود نمایش‌هایی که بر پا می‌کند تا خصلت‌های روان‌شناسانه خود را به رخ بکشد، تقریبا به جهان ذهنی انسان‌هایش بی‌اعتناست و نمی‌تواند ما را به درون شخصیت‌ها ببرد. فیلم با یک مونولوگ طولانی و شبیه به بیانیه آغاز می‌شود که نشان می‌دهد قرار است بیننده خود را با جهان مشوش شخصیت اصلی فیلم، یعنی رؤیا با بازی لیلا زارع، همراه کند. این اتفاق اما، هیچ‌وقت رخ نمی‌دهد و بیشتر از آنکه ذهن رویا برای مخاطب صیقل بخورد، بیننده تا پایان در تکاپو برای کشف معما‌های گذشته او باقی می‌ماند.

خالق «زیر نور کم» با همان منولوگ ابتدایی به روشنی توضیح می‌دهد که قصدش از ساخت چنین اثری تقبیح فضای بینابینی و حالت تردید یا دودل بودن در روابط اجتماعی و عاطفی افراد است. این نمایش اما، نمی‌تواند در طول هفتادوچند دقیقه زمان اثر، به شکوفایی برسد تا اعلام موضع فیلم‌ساز به همان متن اولیه محدود بماند. در واقع، بینندگان «زیر نور کم»، به طور جداگانه، با یک بیانیه روشن و یک قصه نحیف طرف هستند که در طول فیلم باید تلاش کنند هر طور شده آن بیانیه را بر این قصه منطبق سازند. اتفاقی که شاید در بخش‌هایی از اثر خود فیلم‌ساز هم آن را فراموش می‌کند.


مسیر انحرافی

 

 

به لحاظ روایی، فیلم‌ساز برای پیاده کردن یک طرح موزاییکی در کل اثر تلاش می‌کند و هر قطعه این پازل قرار است در نسبتش با مجموع و در کلیت فیلم معنی پیدا کند. در واقع، بیننده باید با برش‌هایی پراکنده از یک شخصیت در زمان‌های مختلف همراه شود و به مرور، آگاهی مناسبی از فضای ذهنی او به دست آورد. رفت و برگشت‌های زمانی دوربین اما، کار را به کل منحرف کرده و روایت «زیر نور کم» را به سمت فضایی خانوادگی و جنایی سوق می‌دهد.

در بخش خانوادگی ماجرا، به جای اینکه دوربین با شخصیت اصلی همراه باشد، سکانس‌هایی وجود دارد که زاویه دید را به بیرون منتقل می‌کند و مخاطب با همسر شکاک او، به دنبال زن راه می‌افتد. این در حالی است که تقریبا همه مخاطبان سینمای ایران می‌دانند که تظاهر به نمایش خیانت با این شیوه پرداخت بی‌پرده و دم‌دستی، قطعا نتیجه‌ای جز سوءتفاهم و در ادامه پشیمانی شخصیت شکاک نخواهد داشت.

از سوی دیگر اما، فیلم‌نامه با یک حادثه تصادف هم تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد که به شکل پررنگی پرداخت شده و قرار است گرهی از شخصیت‌ها باز کند. این تصادف و مرگ، قصه شخصیت اصلی را به بیراهه می‌کشاند و فضای به‌ظاهر روان‌شناختی قصه را به سمت یک درام جنایی می‌برد که در آن قرار است از هویت قاتل رمزگشایی شود. سکانس عجیب و شلوغ کشف مقصر حادثه، اگرچه ظرفیت‌های دراماتیک جالبی دارد و عرصه را برای ایفای نقش چند هنرمند جوان و گمنام فراهم کرده، اما به دلیل طولانی شدن بیش از حد، کنترل روایت را از دست کارگردان خارج می‌کند.


تزیینات طبقه متوسط

 

 

فیلم‌نامه «زیر نور کم» بر مبنای سه شخصیت اصلی و سه شخصیت فرعی طراحی شده که از میان سه نفر اول، شخصیت رویا باید محوریت داشته باشد. این در حالی است که سه شخصیت مکمل نیز در اثر گنجانده شده‌اند تا مسیر ملموس شدن شخصیت‌های اصلی را هموار کنند. با این همه، شخصیت‌های اصلی نه تنها از حد تیپ فراتر نمی‌روند، بلکه حتی به عنوان تیپ هم درک نمی‌شوند؛ زیرا خالق «زیر نور کم» برای درک شدن شخصیت‌های فیلمش آن‌ها را زیر بار سنگینی از عناصر اضافی مدفون کرده است.

این فیلم قرار است یک زن از طبقه متوسط جامعه ایرانی را به ما بشناساند که هنوز از ارتباط قبلی خود به طور کامل رها نشده و این موضوع زندگی مشترکش را نیز تحت‌تأثیر قرار داده است. در این میان، شخصیت امید با بازی حمیدرضا آذرنگ از همه بدتر است و به سایه‌ای می‌ماند که بین یک مرد منفعل و یک زن نامتعادل گرفتار شده است. اطلاعات اندک از گذشته شخصیت‌ها، نوع تفکرشان، روابطی که با یکدیگر داشته‌اند و خاستگاه اجتماعی آن‌ها باعث شده سه شخصیت اصلی کاملا تصنعی از آب دربیایند. بدتر آنکه این افراد با شاخصه‌های گل‌درشت روشنفکری، از شیوه لباس پوشیدن اغراق شده صابر ابر با آن عینک و شال‌گردن گرفته تا پیانو و چاپ کتاب ممنوعه برای امید، تزیین شده‌اند که این رویکرد، نه تنها کمکی به پرداختشان نکرده، بلکه آن‌ها را از مرتبه تیپ هم عقب‌تر نگه می‌دارد.
 
 

جعبه فیلم‌ها
 
 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.