محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - در سالهایی که اکران فیلمهای
عبدالرضا کاهانی، کارگردان برجسته خراسانی، با دستاندازها و حواشی مختلفی همراه شده، برادران او در عرصه هنرهای نمایشی قد میکشند و جای پای یک خانواده سینمایی هنرمند را مستحکم میکنند. پس از تلاشهای
ابوالفضل کاهانی در قامت نویسنده فیلم
«زیر نظر» مجید صالحی و طراح سریال
«رقص روی شیشه» به کارگردانی مهدی گلستانه، حالا رسول کاهانی هم که سابقه فعالیت در تئاتر را داشته، با نخستین فیلم سینمایی بلند خود به سینماهای گروه هنر و تجربه آمده و
«منگی» را از نیمه شهریور به اکران عمومی درآورده است.
ظاهرا شیوه فیلمبرداری سکانسپلان یا همان فیلمبرداری یکتکه و بدون تقطیع فیلم، در سینمای ایران به عنصر جداییپذیر سینمای «هنر و تجربه» تبدیل شده و مخاطبان هم از تماشای فیلمهایی با این سبک استقبال میکنند. «منگی» هم با همین شیوه تولید شده و اثر آبرومندی است که پیش از هر چیز، شباهتش با دو فیلم تحسینشده شهرام مکری، یعنی «ماهی و گربه» و «هجوم» به چشم میآید. البته که سکانسپلان بودن یا استفاده از برداشتهای بلند در سینمای جهان الزاما ارتباطی با تجربیبودن فیلمها ندارد و دو فیلم «مرد پرندهای» اثر آلخاندرو اناریتو و «۱۹۱۷» ساخته تحسینشده سم مندس، دو فیلمی بودند که بدون بهرهگیری از عناصر تجربی، در سالهای اخیر درخشش چشمگیری در سینمای جهان داشتند. با این حال، «منگی» علاوه بر شیوه فیلمبرداری متفاوتش، عناصر تجربی دیگری هم دارد که آن را به اثری اعتناپذیر و درخور گروه هنر و تجربه تبدیل میکند.
یکی از مهمترین نکاتی که در هنگام تماشای فیلم «منگی» به چشم میآید، تولید ارزان و ساده آن است؛ شاخصهای که این روزها در کمتر فیلمی در سینمای ایران وجود دارد و عنصر قابل احترامی در سینمای امروز ایران به شمار میرود. نگاهی به فهرست عوامل این فیلم، اعم از بازیگران و دیگر دستاندرکاران، نشان میدهد که «منگی» با کمترین بودجه ممکن و بهرهگیری از هنرمندانی که بیش از هر چیز دغدغه کار کردن در عرصه سینما را داشتهاند، مقتصدانه تولید شده و این برای سینمای ایران که میانه خوبی با ساخت آثار جمعوجور دانشگاهی ندارد، یک انتخاب امیدوارکننده است. به طور کلی، سینمای ایران تمایل دارد که یا برای تولید سنگین هزینه کند، یا مبلغی مشابه را به عنوان دستمزد، به پای ستارههای سینما بریزد و یا اگر قرار است فیلم کمهزینه و مقرون بهصرفهای تولید شود، در قالب کمدیهای شانهتخممرغی بدنه که بر الگوهای مبتذل استوارند، خودش را نشان دهد.
در این میان اما، تولید اثر همدلانه و آبرومندی مثل «منگی» که روشن است امکان تهیه بسیاری از تجهیزات درجه یک و ضروری مدیوم سینما مثل دوربین، یا به خدمت گرفتن حتی یک بازیگر نام آشنا را نداشته، گام رو به جلو و سنت حسنهای محسوب میشود که میتوانیم به ادامهدار بودنش امیدوار باشیم؛ بالأخص که میدانیم این فیلم در کسادترین روزگار سالهای اخیر سینما و در گروه مهجور هنر و تجربه به اکران درآمده، اما فروش چشمگیری را تجربه میکند و خبرها حاکی از آن است که چند بار به سیانس فوقالعاده هم رسیده است.
مهمترین عنصر تجربی «منگی»، نه شیوه فیلمبرداری سکانس – پلان، بلکه مانور فیلم بر بازنمایی مفاهیم زمانی است. این مقوله عجیب و خیرهکننده، حتی به شکست زمان و جابهجایی وقایع هم محدود نمیشود؛ بلکه تلاش خلاقانه فیلم برای دستیافتن به بازنمایی کشآمدن زمان، جذابترین ترفند اجرایی فیلم «منگی» است. بازگشت به موقعیتهای مشابه از زاویهای جدید نخستین ویژگی فرمی مهم فیلم است؛ بهطوریکه هر بار با برگشتن به موقعیتی که قبلا دیدهایم، جزئیاتی تازه از واقعه روایت شده رو میشود. تا اینجای کار، سینمای ایران قبلا نمونههای مشابهی به خود دیده و رویکرد مذکور، اگرچه محترم است، چنانکه به نظر میرسد، بدیع نیست. اما در سایه این عملکرد، شعبده آرام و پوشیده دیگری در سایه ظهور میکند که میتواند احترام مخاطبان و اهالی سینما را برانگیزد.
واقعیت آن است که اصلا نمیدانیم رسول کاهانی چقدر از این شیوه آگاه بوده و مخاطبانش تا چه حد به این کارکرد احترام میگذارند؛ اما کش آمدن زمان که در چند برهه فیلم، بدون تلاش فیلمبردار و کارگردان برای خودنمایی، به چشم میآید، میتواند تجربیترین عنصر «منگی» و مهمترین خلاقیت سازنده آن باشد. حتی شاید مخاطبان و منتقدان بدبینتر، این بازنمایی جذاب فیلم را به پای ضعف کیفیت اجرایی آن بگذارند و البته کسی نمیتواند وجود برخی کاستیهای اجرایی را منکر شود؛ اما دقت در یک موقعیت، با محوریت دیالوگ «مرسی حمید»، کاملا نشان میدهد که کارگردان تعمدا یک بازی زمانی نوآورانه را با مخاطبش آغاز کرده و اگر میتوانست این عنصر تازه را در خدمت روایت درآورد، «منگی» به یکی از بهترین فیلمهای تجربی تاریخ سینمای ایران تبدیل میشد، منتهی مشکل آن است که گویی کاهانی در مورد استفاده از این روش تردیدهایی داشته و جای خالی جاهطلبی کافی برای پروراندن این برگ برنده در نخستین تجربه سینمایی او، فعلیت یافتن این ظرفیت را کمرنگ کرده است.
با وجود نقاط مثبت پرتعداد و ساختار فرمی استوار فیلم، «منگی» از بیدقتی در اجرا رنج میبرد و منطبق نبودن مکثها و نحوه ادای کلمات بازیگران در چند مورد کاملا به چشم میآید. همچنین اجرای چندباره برخی موقعیتها، با دریافت جدید مخاطب یا برملا شدن زوایای پنهان یک موضوع همراه نیست، بلکه بیننده یک واقعه را فقط از دو یا چند زاویه جدید میبیند؛ بدون آنکه اختلاف تعیین کننده و نکته جدیدی در بازنمایی دوم وجود داشته باشد. از این منظر، میتوان گفت که کاهانی در فرم اجرایی فیلمش تا حدودی دچار ذوقزدگی بیش از حد شده و با زیادهروی در بازیهای فرمی، تأکید فراوان بر فرم منحصربهفرد اثر و گیر انداختن مخاطب در هزارتوی تماشای وقایع مشابه، شور کار را درمیآورد.
به لحاظ محتوایی، «منگی» یک گام جلوتر از بیشتر فیلمهای تجربی متداول در سینمای ایران است؛ زیرا به قصه و روایت هم تعهد نشان میدهد و داستان پر افت و خیزی را، با پرداخت مناسب، پیش میبرد. اگر ساختار فرمی متفاوت اثر را از آن حذف کنیم، باز هم پیرنگ فربه و دندانگیری که ارزش تبدیل شدن به یک فیلم را داشته باشد، باقی میماند و این نشان دهنده تعهد فیلمساز به قصه است که معمولا در آثار تجربی با بیاعتنایی روبهرو میشود. انتخاب لوکیشن هم به روایت این قصه کمک شایانی کرده و خبری از محیط شبیه به هزارتو نیست. با این حال، جستوخیزهای دوربین در همین لوکیشن مناسب، گاهی اوقات مانند زمانی که ساختمان را دور میزند و از پشت پنجره به داخل اتاق سرک میکشد، قدری نمایشی و تصنعی ظاهر میشود. گریم و لباس دو شخصیت اصلی هم عنصر دیگری است که ظاهرا در راستای القای وصف منگی طراحی شده و تعمدا به دنبال نوعی از ریخت انداختن ظاهر شخصیت و یا زیباییشناسی منفی ظاهر افراد بوده است که میتوانست به شکلی ملایمتر ظاهر شود.
عنصر دیگری که به جاافتادگی و بلوغ «
منگی» کمک کرده، انتخاب بازیگران برآمده از تئاتر است؛ هنرپیشههایی که با تسلط بر حالات چهره و نحوه بیان کلمات، کار را به خوبی درمیآورند. مهدی ضیاچمنی و بهزاد آقاجانی، هنرمندان تئاتر مشهد هستند که در این فیلم اجرای چشمگیری ارائه میدهند. ضیاچمنی در نقش حمید محور فیلم را نگه داشته و بهخوبی شخصیت پیچیده و عمیق مرد متزلزل و به انتها رسیده قصه را به نمایش میگذارد.
از بین چهار بازیگر دیگر این فیلم، فقط اجرای سرور پیروانی در نقش پریساست که در برشهای پرالتهاب و حساس فیلم، قدری ناسازگار و مصنوعی به نظر میرسد؛ ولی بهزاد آقاجانی، داریوش رشادت و نسرین درخشانزاده، اجراهایی باکیفیت وتر و تمیز ارائه میدهند که توجه مخاطب را جلب میکند.