صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فکر جدایی و تصور نادرست خوشبختی

  • کد خبر: ۶۴۵۰۷
  • ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۸
تکتم جاوید - کارشناس ارشد روان‌شناسی عمومی
۱۴ سال است شکایت دارد. از همان روز‌های اول عقد، گله‌هایش شروع شد. اول از رفتار‌های تازه و نامناسبش، کمی بعد رفتار والدینش، فامیلش، خرید عروسی، اجاره خانه و ...، اما پس از ۱۴ سال، روزی نبوده که از شوهرش بد نگوید. انگار در همه این سال‌ها هرگز راضی و خوشحال نبوده است. بعد از کلی بدگویی و ناسزا به شوهرش، وقتی خیلی کلافه می‌شود، خودش را سرزنش می‌کند که کاش خیلی زودتر از این‌ها طلاق می‌گرفتم، کاش بچه‌ای نداشتم، کاش عقل امروز را داشتم و هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کردم یا کاش با فلان خواستگارم ازدواج کرده‌بودم.
 
بعد از ازدواج، شاید خیلی از ما چنین حالی را تجربه کرده‌باشیم. وقتی شریک زندگی‌مان ساز مخالف می‌زند، آن لحظه‌ها ممکن است گذشته را مرور و مدام روز‌های خوش را برای خودمان دوره کنیم.
زنانی که از کیفیت زندگی خود راضی نیستند مدام فکر جدایی را در ذهن خود مرور می‌کنند. آن‌ها فکر می‌کنند زندگی بعدی‌شان بهتر خوهد بود: «طلاق می‌گیرم و برای آینده بیشتر فکر می‌کنم. قطعا زندگی بهتری خواهم داشت.» این افکار خیلی ایده‌آل‌اند، اما به ۲ دلیل چندان عملی نیستند. اول اینکه چنین تصوراتی نشان می‌دهد ما هنوز نپذیرفته‌ایم که زندگی زن و مرد حاصل طرز فکر و نگرش ۲ نفر است. مگر می‌شود یکی از زوجین سراسر خوبی و حسن خلق باشد و دیگری مجموعه‌ای از همه زشتی‌ها و ناپسندی‌ها؟ ما منتظریم دیگری به حرفمان گوش کند، دیگری حالمان را خوب کند و دیگری ما را خوشبخت کند. دلیل دوم هم باز خودمان هستیم. تعجب نکنید! بعید نیست بعد از طلاق هم گیر بیفتید، زیرا خود اکنونتان راتغییر نداده‌اید. نارضایتی باقی می‌ماند. تنها شکلش عوض می‌شود. شاید افرادی را دور و نزدیک دیده باشید که برای بار دوم یا سوم از همسر خود طلاق گرفته‌اند.
 
همیشه مؤثربودن و تصمیم جدی گرفتن به معنی متارکه و جدایی نیست. باید ریشه اختلافات را پیدا و گره‌ها را باز کنید. به طور حتم شما هم ویژگی‌های روحی و روانی نادرستی دارید که به رابطه با همسرتان آسیب می‌رساند.
 
این ماجرا سوی دیگری هم دارد. اگر سال‌های سال است با مردی زندگی می‌کنید که مشکلات اخلاقی و رفتاری دارد، از آن آگاهید و خود را قربانی این زندگی می‌دانید، اما قدمی برای بهبود شرایطتتان به هر صورت برنمی‌دارید، باید خودتان را درمان کنید. عجیب است، اما حقیقت دارد. این منفعل ماندن ناشی از ترس‌های درونی ماست. ترس از ناراحتی والدین، ترس از ناتوانی در اداره زندگی خود و از همه مهم‌تر ترس از قضاوت دیگران به گونه‌ای که در چشم آن‌ها جایگاه اجتماعی و خانوادگی‌مان را از دست بدهیم.
چه ترس‌های درونی دارید چه رابطه کنونی‌تان به حل مشکلات نیازمند است، از نمایش همسر همیشه قربانی دست بردارید و درمان‌های روان‌شناختی را آغاز کنید. شاید زندگی فعلی شما و شوهرتان آن‌قدر‌ها هم که تصورش را می‌کنید رنج‌آور نباشد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.