چرا قصهها و روایتهای شاهنامه متناسب با حالوهوای امروزمان تبدیل به فیلم نمیشوند؟ بیشتر تحلیلها و پژوهشهای محققان ما، با رویکرد بررسی ادیبانه بوده است. این پرسش باید برپایه این رویکرد بررسی شود که شاهنامه را از منظر تصویرمحوری مینگرد و زبان تصویری آن را میجوید. برای توجه به این رویکرد یعنی تبدیل «واژه» به «نما» نیز باید درباره ۲ ضرورت پرسش و کاوش شود؛ نخست اینکه اگر قرار است قصهها و روایتهای شاهنامه متناسب با حالوهوای امروز تبدیل به فیلم شود، نیازمند هستیم که ۴ جریان فکری و فرهنگی هریک از منظر خویش، تحلیل و تفسیر خود را درباره این موضوع بیان کنند که بایستههای روایت تصویری شاهنامه را در چه میدانند و ضرورت تبدیل «واژه» به «نما» را با چه مختصاتی تعریف میکنند؟
این ۴ گروه و جریان عبارتاند از جامعهشناسان، زبانشناسان، فیلسوفان و سینماگران. بیشک مسئله زبان و نسبت آن با سینما و امروزیشدن روایت دیروزی و اقتباس از متن ادبی یا تاریخی و تشابههای ۲ حوزه ادب و هنر، همواره بهویژه در ۵ دهه گذشته، محل توجه و نقد و جدال میان این ۴ گروه بوده است. هریک از این گروهها همواره در سلسله موی فردوسی، دوستیها داشتهاند و بلاها (آسیبها)ی ماجراها را میشناسند:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
سپس نتایج این نگاه چندبعدی بر محور قابلیتهای امروزین فردوسی برای سینماییشدن را باید برای رسیدن به روایت تصویری امروزین که محورش بر نمایشیشدن «واژگان» و «صدا» در شاهنامه است، توسط خبرگان سینما بازآفرینی کرد. اگر این حلقه وصل میان این گروهها و این چندمنظر شکل نگیرد، نتایج و برونداد کار در عرصه تولیدات سینمایی، همان میشود که چندین تولید سینمایی داخلی یا نمونه خارجی آن، همچنانکه در افکار عمومی شاهدیم، هیچکدام در یادها نمانده و نظرها را به خود جلب نکردهاند؛ اگرچه همگی به سالیانی دور بازمی گردند.
نکته دوم در پاسخ به این پرسش، این است که باید در کلمه «حالوهوای امروزمان» نیز تأمل و آن را روشن و شفاف کنیم. اگر تعبیر و تفسیر این واژه همان باشد که گاه سینماگرانی خواستهاند شاهنامه را به حالوهوای امروزی درآورند و برداشتشان فقط قراردادن روایتی ساده و بیتکلف در فیلمها بوده است، بهمعنای دخالتنکردن ذهنیتهایی خارج از متن شاهنامه، فیلمهایی تولید کردهاند که بهزعم مخاطبان و متخصصان، دستکم توان عرضاندام پیش اندیشه و هنر فردوسی را به بیننده نداده است. اما اگر از ضرورت امروزیبودن، جانمایه مفاهیم شاهنامه فروسی مد نظر باشد و دغدغه طرح موضوعاتی همچون جوانمردی و شجاعت، گذشت و دیگرخواهی، پاکدلی و پاکدامنی و غیرت و همیت، مقصد ذهنی ما باشد، میتوان از منظری اینها را در تولیدات گذشته و حال سینما جست وجو کرد و نتایج آن را با مفاهیم فردوسی بزرگ تطبیق داد.
همچنین اگر از بیان امروزین شاهنامه در سینما، منظور یک اقتباس تاریخی به معنای اقتباسی نزدیک به متن اصلی باشد، این هدف به بایستههایی نیازمند است که یکی، همین حلقه وصل اهل ادب و فکر و تاریخ و سینماست. دیگری نیز عزم نهادهای فیلم ساز دولتی یا حمایت از بخش خصوصی برای چنین کاری است تا نتیجه آن، هم برای دل مخاطب، فایده دار بنشیند و هم هزینه کرد آن برای سینماگر. در این میان، جامعه سینمایی ما برای رسیدن به این مقصود، هم به آن حلقه وصل پیوسته میان اهل ادب و اهل تاریخ با اهل سینما نیازمند است، هم به بازآفرینی متنها و روایتهای تصویری جذاب با شاخصههای پذیرفتنی متخصصان سینما و دست آخر ساختاری حمایتی برای توجیه هزینه فایده برای این گونه تولیدات سینمایی.
پی نوشت:
۱- پیش از انقلاب پنج فیلم براساس شاهنامه فردوسی تولید شد که عبارتند از:
فردوسی/ عبدالحسین سپنتا/ ۱۳۱۳- رستم وسهراب/ مهدی رئیس فیروز/ ۱۳۳۶- بیژن ومنیژه/ سیامک یاسمی/ ۱۳۳۷- سیاوش در تخت جمشید/ فریدون رهنما/ ۱۳۴۶- پسر ایران از مادرش بی خبر است/ فریدون رهنما/۱۳۵۲
در خارج از ایران نیز «بوریس کیمیاگرف» در دهههای ۶۰ و ۷۰میلادی در شوروی، چند فیلم را براساس شاهنامه به نامهای «پرچم کاوه»، «افسانه رستم»، «رستم وسهراب» و «افسانه سیاوش» کارگردانی کرد.
البته در حوزه پویانمایی نیز چند کار تولید شده است که متاسفانه آنها هم خیلی مورد توجه جامعه قرار نگرفته اند.