شاهنامه شاهوار حکیم ابوالقاسم فردوسی، آن دانای توس را میتوان برحق سپری دفاعی درمقابل هر گونه آفت و بلای تاریخ دانست. این دژ محکم و استوار که پای در زمین دارد و سر بر آسمانها افراشته است، گویای تاریخ، زبان، فلکلور، هویت و سرنوشت زبان فارسی است. سخنسرای توسی در این اثر جاودانه داد سخن را داده و دربرابر تصویر قهرمانیهای رزمآوران سربلند ایرانی و جانفداییهای آنان درمقابل دشمنان مرزوبوم، حکمت و خرد را علم کرده است که برای آنان مهمتر از همه، حفظ میهن و خاک پاک آن است. پهلوانان این حماسه بیبدیل دربرابر شمشیر و سنان از خرد کار میگیرند و گوینده شاهنامه بر این است که قهرمانی و پهلوانی فقط شمشیر گرفتن بر دست نیست، بلکه باید در سر خرد و در دل، عشق و مهر میهن داشت و از نگاه دانای توسی، فریب و مکر و ریو و ریا نکوهش شده است. او پیروز میدانها را آنی میداند که خرد را افسر خویش کرده است و بر این نظر است که تنها خرد والاست که بشر را از جمله آفات و گزندها دور میدارد و یک زندگی آسوده و مفرح را برای فرزندان آدم فراهم میکند. شاهنامه همانند اقیانوسی است که در آن همهگونه درّ و گهر، اعم از حکمت، خرد، نجابت، راستی، پاکی، نکویی و سرفرازی و سربلندی را میتوان پیدا کرد. فرو رفتن در این اقیانوس بیانتها به غواصّ آن داراییای میبخشد که با صاحب شدن به این دردانهها هرگز با فقر معنوی مواجه نخواهد شد.
به عقیده فردوسی، بشر تنها در پناه بردن به خرد راستین میتواند در این دنیا و عالم اخروی، مانا و جاودان بماند. بیدلیل نیست که اثر نمیرندهاش را با ستایش خرد آغاز میکند و تاج سر جمله هنرهای بشر در خردمندی است و بیخرد به هرگونه پستی و رذالت دست میزند. تنها خرد است که مایه وارستگی و آزادگی میشود. به پندار اینجانب، راز ماندگاری شاهنامه در همین خرد سرمدی نهفته است که چنگ زدن بر آن مایه نجات و رستگاری خواهد شد.
اَیا،ای حکیم سخنآفرین!
«سخنآفرین را هزار آفرین»
هنرمند والا، سخنگستری
خرد را، ادب را، تو پیغمبری!
پی افکندی کاخ بلند سخن
همی از خرد، از زبان کهن
نگهبان فرهنگ نامآوران
چراغ فروزان شعر و زبان
جهان را به لطف خرد ساختی
بشر را به اصل خودش خواستی
بود تا زبان نزد ایرانیان
که شهنامه هرگز نیابد زیان!
به لطف بشارتگر راستی
بود جاودان زنده این پارسی