امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - محرم سال ۱۳۴۲ خورشیدی با دیگر سالها متفاوت بود. مدرسه فیضیه، لبریز از جمعیت شده بود. سخنران به بالای منبر رفت. «الان عصر عاشوراست…» همه نگاهها به سمت سخنران عصر عاشورا دوخته شده است. شکوه سخنان این مرد بزرگ در تمام صحن مدرسه فیضیه پیچیده است. آنگاه که با صدایی رسا خطاب به شاه میگوید: «.. آقا! من به شما نصیحت میکنم؛ای آقای شاه!ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها...» او حتی دستهای پشت پرده حامیان شاه را نیز رو کرد. آنجا که در میان سخنرانی گفت: «.. ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟...»
سخنان امام خمینی (ره) همچون پتکی بر سرِ شاه فرود آمد. او فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی (ره) در شامگاه ۱۴ خرداد دستگیر شدند و سحرگاه پانزدهم خرداد ۴۲ صدها کماندوی اعزامی از مرکز، خانه حضرت امام (ره) را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر کردند و سراسیمه به تهران بردند و زندانی کردند.
این اتفاق آتش انقلاب ایران را شعلهورتر کرد. امام خمینی (ره) به عنوان رهبر این نهضت بزرگ توانست با تکیه بر اراده ملت ایران حکومتی تا بن دندان مسلح را نابود کند. امام خمینی (ره) شخصیتی بینظیر در تاریخ معاصر ایران است. ایشان تکیه بر دانش یا عمیق اسلامی خود و خرد سیاسیشان توانستند جریان اجتماعی ایران را پس از فوت آیتا... بروجردی هدایت کنند. اما این تأثیرگذاری بالا از کجا نشئت میگرفت؟ چگونه مردم ایران با دلباختگی بسیار به راه امام (ره) گام در مسیری نهادند که منجر به انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی شد؟
به مناسبت قیام پانزدهم خرداد و رحلت حضرت امام خمینی (ره) گفتوگویی با دو شخصیت علمی کشورمان انجام دادهایم. حجتالاسلام محسن غرویان درباره نقش عرفان در اندیشههای امام (ره) و جایگاه مردم در مشروعت نظام اسلامی سخن گفته و حجتالاسلام محمد سروش محلاتی با تکیه بر آراء و اندیشههای امام (ره) به بازخوانی اندیشههای فقهی ایشان در مسیر انقلاب اسلامی و پس از آن و رویکرد عقلانی امام (ره) در ایجاد مکتب فقهی خود پرداختهاست.
غرویان در کنار دروس فقه و اصول در مؤسسه «در راه حق و بنیاد فرهنگى باقرالعلوم (ع)» و مؤسسه آموزشى و پژوهشى «امام خمینى (ره)» دروس کلام و فلسفه و آشنایى با مکاتب غربى را پشت سر گذاشته و همچنین مدتی در شورای سردبیرى مجله علمى – تخصصى معرفت با مدیریت آیت ا... مصباح یزدى فعالیت کرد. محسن غرویان همچنین مدتی عضو هیئت علمى و استاد مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) بوده است.
حضرت امام خمینی (ره) یک حکیم و فقیه جامع در همه علوم اسلامی از جمله فلسفه، عرفان، فقه، اصول و همه علومی که برای اجتهاد لازم است بودند. آثار ایشان به خوبی نشان دهنده این مسئله است. به نظر من حکمت و عرفان امام (ره) سنگ بنای دیگر ویژگیهای ایشان است و با تکیه بر این ویژگی دیگر زمینههای علمی خود را تقویت کردند. اگر کسی بخواهد امام (ره) را به خوبی بشناسد باید با دستگاه عرفانی ایشان به خوبی آشنا باشد. افرادی که به دنبال شناخت آراء و اندیشههای امام (ره) هستند باید خود را در این زمینهها تقویت کنند.
به هر حال ایشان عالم دینی، عارف و فقیه بود. مجموعه این اطلاعات و آگاهیهای حضرت امام (ره) در بُعد دین و مذهب و عرفان و فلسفه و... اندیشههایی را در ذهن و ضمیر ایشان شکل داد. به عنوان نمونه، به بحث انسان کامل در عرفان اشاره میکنم. به هر حال امام سالیان سال درس عرفان نظری نزد استادان بزرگی مثل آیتا... شاهآبادی خوانده بود و خود هم بحثهای عرفان را تدریس میکرد. مجموع اینها از حضرت امام، شخصیتی عارف ساخت؛ بنابراین بخشی از اندیشههای ایشان، اندیشههای عرفانی است. سالها در محضر استادان فقه و اصول درس خوانده بود.
در شخصیت ایشان فقیه برجسته در حد اعلا ساخته شد. همینطور فلسفه که به هر حال اسفار را تدریس کرده بود؛ بنابراین مجموعه اندیشههای حضرت امام را باید به بخشهای مختلف و با حیثیتهای مختلف تقسیم کنیم. ایشان نهایتا از مجموع آنچه خوانده و در فکر و شاکله وجودشان نهادینه کرده، اندیشه اصلاح جامعه را در ذهن خود پرورش میداد. برای خود احساس وظیفه و مسئولیت کرد که باید مصلح باشد و جامعه را اصلاح کند. همان رسالتی که ما برای رسولان الهی و امامت و پیشوایی که برای اهل بیت قائل هستیم، امام در مرتبهای دیگر و در حد خود، احساس کرد که باید جامعه را اصلاح و مردم را هدایت کند و با ظلم دربیفتد و نظام ظالمانه شاهنشاهی را از بین ببرد.
برخی اندیشه ولایت فقیه امام (ره) را تنها با اندیشههای فقهی ایشان میسنجند. عقیده بنده این است که این نظریه مبتنی بر ولایت عرفانی امام (ره) است و زیربنای نظریه ولایت فقیه ایشان با مبنای عرفانی ایشان همخوانی زیادی دارد. اما برخی با این نظریه موافق نیستند. نظام اسلامی بر اساس قرائت امام خمینی (ره) از اسلام شکل گرفت. زندگی امام (ره) نشان داد که قدرت و ثروت و شهرت، هیچ کدام ایشان را از مقام فنا خارج نساخت و در حقیقت امام راحل (ره) مقام فنای فی ا... را درک کردند و سیر ایشان سیر من الحق الی الحق فی الخلق بود؛ یعنی در میان خلق و مردم بودند، اما دلشان در پیشگاه خداوند، و سیرشان از حق به حق بود. نه تنها عرفان امام مغفول مانده، بلکه اکثر ویژگیهای دیگر شخصیت حضرت امام (ره) نیز مورد غفلت واقع شده است
امام (ره) مردم را جزئی از مشروعیت نظام اسلامی میدانستند. مثل ماهیت نماز جمعه که اقامه آن انفرادی نیست بلکه ماهیت نماز جمعه بستگی به حضور مردم در آن است. تأکید ایشان بر رأی مردم و رأی اکثریت، یعنی میزان مشروعیت، خواست و رأی ملت مسلمان است و در واقع حضرت امام (ره) بین ولایت فقیه و مشروعیت او و مشروعیت رأی مردم، هر دو را به یک اندازه مهم میدانستند. یعنی من معتقدم که امام (ره) رأی مردم را جزو مشروعیت میدانستند و در یک نظام پلکانی، مشروعیت اول از ناحیه شارع است و تقوا و عدالت، ولی فقیه را شامل میشود و در پله دوم بخشی از مشروعیت او را در ازای رأی اکثریت ملت میدانستندو این در واقع همان نظریه ابتکاری حضرت امام (ره) و جمع بین مقبولیت و مشروعیت بود که مردم سالاری دینی نامیده شد. امام (ره) معتقد بودند برای اجرای احکام اسلامی نیازمند تشکیل حکومت هستیم.
سه نکته را من در این باره عرض میکنم، نکته اول اینکه؛ حضرت امام (ره) ولایت فقیه [حکومت]که همان اندیشه سیاسی ایشان بود را به عنوان فلسفه عملی فقه و در واقع تمام فقه میدانستند؛ یعنی معتقد بودند که ما فقه اعم از عبادیات و سیاسیات و مسائل اجتماعی و معاملات و. را اگر قدرت اجرایی نداشته باشیم و حکومت تشکیل ندهیم نمیتوانیم بین مردم اجرا کنیم؛ بنابراین باید حکومت را داشته باشیم تا بتوانیم نماز و سایرعبادات دیگر و فروع دین را اقامه نماییم.
نکته دوم اینکه، امام (ره) بر خلاف فقهای دیگر در فقه و به خصوص مسائل سیاسی یا در بحث امر به معروف و نهی از منکر، فقط بحث نظری نمیکردند، بلکه امام (ره) تلاش عملی هم داشتند تا بشود این تئوریها را به انجام برسانند، ولی فقهای دیگر معمولا فقط در این امور بحث میکردند و اعتقادی به اقدام عملی نداشتند. اما امام (ره) اقدام عملی هم داشتند؛ با رژیم شاهنشاهی مبارزه میکردند. در نجف هم که بودند مبارزه را با نظامهای استبدادی ادامه دادند و کاملا فعالیت عملی را در کنار فعالیت علمی خود لحاظ کرده بودند و این یکی از ویژگیهای حضرت امام (ره) بود. نکته سوم اینکه، امام (ره) مردم را از خود جدا نمیکردند و همین طور خودشان را از مردم؛ یعنی هیچ وقت مردم مسلمان را از خودشان جدا ندانستند.
مسئله ولایت فقیه از مباحثی است که حضرت امام (ره) پیش از انقلاب اسلامی از دیدگاه فقهی به آن پرداختند. مسئله اصلی «فقه پس از انقلاب» اصل تشکیل حکومت اسلامی است. آیا پیش از انقلاب مسئله حکومت اسلامی برای حضرت امام (ره) مطرح بوده یا نه؟ این طور نبود که مسئله حکومت اسلامی یا ولایت فقیه به صورت دفعی و یک باره وقتی که انقلاب به پیروزی میرسد، خودش را نشان بدهد.
از نظر پیشینه، حضرت امام (ره) در همان دوره اولی که بحث اصول را آغاز کردند، همان دورهای که فضلای محدودی شرکت میکردند در آنجا به تناسب ویژگیهای گوناگون یک مجتهد را مطرح کردند. یکی از آن ویژگی ها، مسئله «افتاء» است، شأن دیگر «قضاوت» است و دیگری نیز برپایی حکومت است. مسئله ولایت فقیه را به قلم خود شان در همان رساله اجتهاد و تقلید (که مربوط میشود به حدود سال ۱۳۳۰) نوشتهاند. علاوه بر آن، برخی از شاگردانشان نیز این بحث را منتشر کرده اند. این یک مرحله است.
البته در آن مرحله، واقعیت قضیه این است که ولایت فقیه دیده میشود، اما امام (ره) این بحث را به گونهای فقهی مطرح کردند و جنبه عملیاتی آن مورد بحث نبوده است. ۱ بحث فقهی متعارف مثل بقیه فقهایی که به این مسئله پرداختند. در آن سالها آیت ا... گلپایگانی هم ولایت فقیه را تدریس کرده اند و همین نظر را پذیرفته اند. البته بحث امام خمینی (ره) در این مرحله از آن نظر که بعد از بحث آیت ا... بروجردی صورت گرفته و ناظر به آن و نقد آن است، دارای اهمیت است و باید در جای دیگری آن را دنبال کرد.
وقتی ما کتاب «ولایت فقیه» امام (ره) را مطالعه میکنیم، میبینیم که ایشان میفرمایند: «اسلام حکومت دارد» و برای تعقیب این بحث و تبیین و استدلالش روی دو مسئله تأکید دارند: مسئله اول این است که احکامی که در اسلام هست و فقه اسلامی ارائه میکند، متناسب است با یک نظام حکومتی و بدون حکومت این احکام، قابلیت برای اجرا ندارد. خمس و زکات است که از احکام مالی است و احکام جزایی و کیفری هم وجود دارد. همه اینها در یک سیستم حکومت، قابلیت برای اجرا پیدا میکند پس اسلام دارای حکومت است.
این یک استدلال است، اما استدلال دوم این است که علاوه بر اینکه از ناحیه اسلام، قانون برای حکومت تأمین شده، مجری هم مشخص شده است. در زمان حضور، امام معصوم (ع) تعیین شده از طرف خدا و در زمانی که دوران غیبت است به شکل نصب عام، «فقیه عادل» مشخص شده است. پس ما برای حکومت کردن هر آن چیزی را که لازم است در اختیار داریم و به همین دلیل است که اسلام دارای حکومت است، چون اسلام حاکم را تعیین و قانون را مشخص کرده و دیگر خلأیی در کار نیست. ما باید اقدام کنیم و وظیفه حکومت را مستقر کنیم.
در این بحثها امام به همین دو نکته که اصولی و مبنایی است بسنده کرده اند و بیشتر تمرکز بر این است که متصدی حکومت اسلامی کیست؟ و ما باید از روایات استفاده کنیم که چه کسی میخواهد مجری احکام الهی باشد. فرض بر این است که احکام الهی میخواهد اجرا بشود، اما چه کسی تعیین شده؟ فقیه عادل.
حضرت امام (ره) یک مجتهد به معنای واقعی کلمه بود و اجتهاد در ذات خود، «تحول پذیری» را به همراه دارد و هرگز با «جُمود» جمع نمیشود. در حقیقت کسی که یک «رأی» و نظر را میپذیرد و سپس حاضر به «تفکر» درباره آن نیست و آن را «وحی منزل» میشمارد، «مجتهد واقعی» نیست. ما در مبانی فقهی حضرت امام (ره)، تحولات اساسی و تغییرات مهمی سراغ داریم.
ایشان علاوه بر آنکه یک «فقیه» صاحب معناست، یک «رهبر» دارای «حسن تدبیر» نیز هست. از این رو هرگاه نظرات ایشان جنبه «فتوایی» دارد، باید بر اساس مبانی فقهی تفسیر شود و هرگاه نظر ایشان جنبه «اجرایی» دارد، در قلمرو تدبیر رهبری ایشان باید مورد تحلیل قرار گیرد.
این بخش که نشان دهنده راهکارهای اجرایی است، «تغییرپذیر» بوده و تابع شرایط اجتماعی است. البته در همین بخش هم معیارها و ملاکهایی وجود دارد که در پشت شکلها و شیوه ها، از ثبات برخوردار است. به عنوان مثال حضرت امام (ره) درباره شکل نظام و شیوه دخالت فقها در نظام، نظرات متفاوتی ارائه کرده اند. در دی ۱۳۵۷ نظرشان این بود که کاندیدای خود را برای ریاست جمهوری معرفی کنند، ولی مردم برای رأی دادن آزادند:
«مردم یکی را تعیین کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علنا به مردم اظهار میکنیم که آقا آن که من میخواهم این است، شما میل دارید به این رأی بدهید.» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۲۲)
پس از آن هم در مصاحبه با روزنامه «لوموند» فرانسه فرمودند:
«ما نامزدی برای ریاست جمهوری معرفی خواهیم کرد که به وسیله ملت انتخاب شود. وقتی او انتخاب شد، از او پشتیبانی و حمایت خواهیم کرد.» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۱۴۴)
و در تیر ۱۳۵۸ خورشیدی و در حالی که هنوز قانون اساسی تدوین نشده بود، «رأیفقیه» را نیز مانند نصب از طرف فقیه، برای مشروعیت رئیس جمهور کافی میدانستند، یعنی کاندیدایی که رأی اکثریت را داشت و قهرا برخی از فقها هم به او رأی میدادند، از اعتبار شرعی نیز برخوردار بود و دیگر نیاز به تنفیذ نداشت. ایشان در این باره فرمودند:
«اگر رئیس جمهور در مملکت اسلامی وجود پیدا کند، قانون او را رئیس جمهور میکند با رأی مردم، که در رأی عموم، رأی فقیه هم هست و یا نصب فقیه.» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۸۲)
کسانی که قشری فکر میکنند، همه بیانات حضرت امام (ره) را از یک سنخ میبینند و جملگی را در قالب «حکم ثابت شرعی» میریزند، در حالی که «شیوههای اجرایی» که در بیانات ایشان وجود دارد، باید از دستورات کلی و مبنایی تفکیک شده و انعطاف پذیری شیوهها و روشها با توجه به تغییر در شرایط فرهنگی و اجتماعی، مورد توجه قرار گیرد.
در نگاه فقهی حضرت امام (ره) علاوه بر اینکه حفظ حیثیت اسلام و «چهره اسلام» یک «تکلیف شرعی» تلقی میشود این تکلیف در مقایسه با تکالیف دیگر از «اهمیت ویژه ای» برخوردار است و به دلیل اهمیت خاص است که ایشان به این تکلیف حساسیت بیشتری داشتند و اغماض درباره آن را در هیچ شرایطی تحمل نمیکردند. امام (ره) با صراحت این موضوع را برای بالاترین فرماندهان سپاه پاسداران تبیین کردند:
«ما و شما دو مسئولیت داریم: یک مسئولیت کوچک و یک مسئولیت بزرگ. مسئولیت کوچک حفظ کشور و حفظ نظام و پیشبرد نهضت است که مهم است، ولی کوچکتر از دومی است؛ و مسئولیت دوم حفظ مکتب و چهره اسلام.» (صحیفه امام، ج ۱۰ ص ۱۰۷)
و در همین سخنرانی توضیح داده اند که: «اگر در فعالیتهای نظامی و انتظامی شکست بخوریم، ولی «چهره اسلام» را حفظ کنیم برای ما در عاقبت پیروزی است. همان طور که اگر در مبارزه با محمدرضا شاه هم خدای نخواسته شکست خورده بودیم خیلی غصه نداشت. برای اینکه مکتبمان محفوظ بود.»
در یک سخنرانی دیگر برای روحانیون هم حضرت امام (ره) به تبیین این مطلب پرداختند که «چون عمل ما را پای اسلام حساب میکنند لذا ممکن است ما اسباب شکست اسلام شویم و چهره اسلام را به شکل زشت به نمایش بگذاریم.» (ج ۱۰ ص ۱۴۶)
البته حضرت امام (ره) به اقتضای «تقدم» حفظ چهره اسلام بر تکالیف دیگر معتقد بودند که در صورت تزاحم از تکالیف دیگر میتوان صرف نظر کرد و موقتا آنها را نادیده گرفت، ولی همه تلاش را باید برای «حفظ چهره اسلام» به کار برد. نتیجه این «اولویت و اهمیت» آن بود که وقتی گرههای کور اجتماعی و اقتصادی زندگی تودههای محروم و مستضعف جامعه را تحت فشار قرار میداد و مردم را به «توانایی اسلام» در حل معضلات معیشتی شان با تردید و شک روبه رو میکرد حضرت امام (ره) اجازه میداد تا برای برخی از احکام شرعی ایجاد محدودیت و به خصوص در شرایط بحرانی جنگ تحمیلی و بحران اقتصادی از فشار مادی بر زندگی توده مردم کاسته شود.