«مبدأ تاریخ» به نقطه مشخصی از تاریخ اشاره میکند که با حادثهای مهم همراه است. درکنار این تعریف همواره در تقویم تاریخی هر نسل بشر، رویدادهایی هست که فارغ از تلخی و شیرینی، جنبه جهانشمولی دارد و افرادی که در آن تاریخ خاص میزیستهاند، آن رویداد را لمس کردهاند و در برخی، تأثیراتش تا آخر عمر همراهشان خواهد ماند.
پدربزرگم سالهای اندکی از عمرش را در دوران قحطیهای بزرگ خراسان گذرانده بود. سالهای قحطی برای او یک مبدأ تاریخی بود برای به یاد آوردن خاطرات شخصی قبل و بعد قحطی.
دو سال قبل از قحطی، خواهرش را سیلاب با خود برده بود و هیچوقت هم نشد که پیدایش کنند یا چهار سال بعد از قحطی، ازدواج کرده بود و بهار بعد از قحطی، گاوشان دوقلو زاییده بود.
تأثیر این واقعه تا آخر عمر همراهش بود و همیشه ترسی پنهانی از گرسنه ماندن داشت. برای همین وقتی بچههایش از روزگار شکایت میکردند، با لبخند غمگینی به آنها یادآوری میکرد همین که یک لقمه نان برای گرسنه نماندن پیدا بشود، دیگر غمی برای سایر مشکلها نیست و جز گرسنگی، هیچ دردی نیست که درمان نداشته باشد.
شاید جنگ ایران و عراق با همه غمها و شادیهایش، پدیدهای همگانی در نسل پیش از ما باشد. بیشتر آدمهای این نسل، روزی را که هواپیماهای دشمن به فرودگاههای کشور یورش بردند، به یاد دارند و خاطرشان هست که در آن روز کجا بودند و چه میکردند یا روزی که خرمشهر آزاد شد، همچنین سالی که جنگ تمام شد. یعنی بسیاری از تجارب شخصیشان در آن سالها با قبل و بعد از روزهای خاص جنگ برایشان یادآوری میشود. برای مثال کوچکترین برادرم در روزهایی متولد شد که تازه چند ماه از پایان جنگ میگذشت یا سفر پدرم به حج، آن سالی بود که خرمشهر آزاد شد.
کرونا هم برای نسل اکنون یک مبدأ تاریخ میشود. سالها بعد هنگامی که قصد داریم یک واقعه شخصی را برای فرزندانمان نقل کنیم، آن را به قبل یا بعد از سال سیاه کرونا تقسیم میکنیم. من برای پسرم خواهم گفت که دو سال پیش از آمدن ویروس کرونا، با هزار مصیبت توانستیم دوران خانهبهدوشی و مستاجری را به اتمام برسانیم و خانه بخریم یا اینکه درست ۲۰ روز پیش از آمدن ویروس کرونا، جراحان ماهر شهر موفق نشدند آن تومور کوچک را با موفقیت از سر پدرم بیرون بیاورند.
خدا را چه دیدی، شاید درباره رویداد پس از کرونا برایشان نقل کنیم که یک سال بعد از سال کرونا، تیم ملی فوتبال ایران توانست به فینال جام جهانی فوتبال صعود کند.