«زن ایرانی» مفهومی پرمایه است، دقیقا به این معنا که هنگامی که از «زن» سخن میگوییم و آنگاه که صفت «ایرانی» را برای آن به کار میبریم، صحبت از یک جنسیت و یک کشور بهتنهایی نیست.
شاید درباره زن ایرانی بتوان این ادعا را مطرح کرد که نه اسیر موجهای بیدلیل به دنبال منافع و حقوق خود است، نه پیرو خطی که به او ارتباطی ندارد. در نتیجه، زنبودن در جامعه ایرانی با هیچکدام از تعاریف کلان موجود در ادبیات شرق و غرب همخوان نیست. به همین دلیل، میتوان از ویژگیهای خاص و منحصربهفرد زنان در ایران سخن گفت که در عین خاصبودگی، امکانات بالقوه تبدیل شدن به الگو را دارد.
اما قبل از الگوسازی از زن ایرانی، باید با واکاوی وضعیت کنونی به این پرسش پاسخ داد که هماکنون زنان ایرانی خود از چه الگویی پیروی میکنند.
الگو نمونهای است که با برجستهکردن ویژگیهای خاص یک طیف، زمینه را برای پذیرش آن از سوی افراد جامعه فراهم میآورد. درباره زنان، بهطور خلاصه میتوان از ۲ الگوی سنتی و کلاسیک زن سخن گفت که هردوی آنها هنوز هم در سراسر جهان دارای هواداران بیشمارند و از ابزارهای تبلیغاتی برای توجیه خود بهره میگیرند.
نخستین الگو زن را پنهانشده در خانه و بدون حضور اجتماعی توصیف میکند، زنی که از ابتدای خلقت، طفیلی مرد است و بدون حضور جنس دیگر نمیتواند وجود داشته باشد. تفکر افراطی و تندروی شرقی، تبلیغکننده چنین تصویری از زنانگی است که متعاقب آن، زن پنهان از چشم اجتماع و بدون هیچگونه اثر و حضوری در جامعه تنها به اداره امور خانه میپردازد.
چنین تصویری از زن و تأکید بر الگویی چنین، نمیتواند پاسخگوی نیازهای نوین جامعه باشد، زیرا تربیت فرزندان، مهمترین کار در خانه زنان است که بدون اطلاع و آگاهی از تحولات اجتماعی نمیتواند امکانپذیر باشد. یک مادر تا زمانی که محصور در خانه باشد، چگونه میتواند فرزندانش را آماده نقشآفرینی در جامعه کند؟
در سوی دیگر طیف، الگوی سنتی از زن غربی است که بدون هیچ قیدوبندی تنها محدود به ساختارهایی است که تعریف خود از زن خوب را معطوف به جسم زن کرده است. از چنین نگاهی، زن اگرچه طفیلی مرد نیست، اسیر ساختارهایی است که ارزش و اعتبار یک زن را با ظاهر و تطبیق خلقیات او با شخصیتهای سرمایهدارانه ارزیابی میکند.
هردوی این الگوها گرفتار در نوعی افراط و تفریط هستند که زن را ورای ویژگیهای انسانبودگی مورد توجه قرار میدهند. حال آنکه علیرغم تفاوتهای ۲ جنس، جوهره انسانبودن فصل مشترک مردان و زنان است. نگاه ابزاری به زن، چه ابزاری برای گرم نگهداشتن مطبخ چه ابزاری برای اطفای خواهشهای صرفا جسمی، به یک تناقض اساسی دچار است، تناقضی که حتی این الگوهای سنتی را به تکاپو برای تغییر وادار کرده است.
در میان این تغییرات، الگوی زن ایرانی مسلمان نیز که مقام معظم رهبری در سخنرانیشان در سال ۹۵ اعلام کردند از توان و ظرفیت برای ابراز وجود برخوردار است و میتواند در میان الگوهای رنگارنگ، که شاید هیچکدام از آنها توانایی تطبیق با منحصربهفردبودگی شرایط ایران اسلامی را نداشته باشد، حرفی برای گفتن داشته باشد.
بیان ویژگیهای این الگو بیش از هر چیز منوط به پاسخدادن پرسشهای بسیار است که قبل از همه آشکارکننده هویت زن ایرانی و مسلمان است، هویتی که در معرض هجوم روایتهای گوناگون از الگوهای متعدد زن غربی و شرقی قرار دارد و در عین یافتن مشابهتهای با آنان، نمیتواند خود را دقیقا مشابه و همراستا با آنها بداند.
در نتیجه، ضرورت توجه به راه سوم به معنای کاوش در چیستی هویت زن ایران و جایگان زن در جامعه ایرانی روشن است، توجهی که سالهاست از سوی بالاترین مقامات سیاسی و گروههای مختلف بارها بیان شده، اما پاسخی درخور نیافته است. برای روشنشدن این راه و برجستهسازی چنین الگویی، ضمن به خدمت گرفتن امکانات موجود، ارادهای قوی برای انداختن طرحی نو نیاز است.