سوگواری یک تجربه استرسزا، ولی شایع است. دیر یا زود بسیاری از ما غم از دست دادن یک عزیز را تجربه میکنیم.
ساعات اولیه سوگواری، ساعات مهم تنشزاست و بیشتر افراد در این بازه زمانی دچار بهت و شوک میشوند، چنانکه نمیتوانند آنچه را که اتفاق افتاده است، باور کنند. این قضیه حتی در مواردی که مرگ قابل انتظار هم بوده ممکن است پیش آید. احساس شایع ساعات اولیه احساس گناه است. مردم در ذهن خود همه آنچه را که میخواستهاند بگویند یا انجام بدهند را مرور میکنند. حتی شاید به چیزهایی فکر کنند که شاید اگر طور دیگری انجام داده بودند، ممکن بود مانع مرگ عزیز ازدسترفته شود. البته مرگ معمولا ورای کنترل آدمی است و شاید لازم شود به فرد سوگوار این واقعیت را یادآوری نمود. وضعیت دیگر، بیقراری است که از روزها و هفتههای اول پس از مرگ شدیدتر میشود، ولی بهزودی با اوقاتی از غم، افسردگی، خلوتگزینی و سکوت جایگزین میشود. این تغییرات ناگهانی در احساسات میتواند باعث سردرگمی انسانی شود، ولی به هرحال بخشی از روند طبیعی سوگواری است.
مراحل دوران سوگ شامل انکار و دوریگزینی، خشم، چانهزنی و میل به دیدار یا جستوجوی فرد ازدسترفته، افسردگی، پذیرش یا قبول است.
چگونه میتوان به درمان سوگواری خود کمک کرد؟ درباره فرد ازدسترفته با دیگران صحبت کنید و غم سنگین خود را بیرون بریزید. اگر دوست دارید، میتوانید احساسات خود را بنویسید. سوگ پاسخ طبیعی و سالم به یک مصیبت است و نه یک مریضی. سوگ دردناک است، ولی هدف تطابقی دارد. نیازی به مصرف داروهای ضدافسردگی نیست. هر دارویی ممکن است برخی علائم سوگ را بهطورموقت تخفیف دهد. حمایتهای اجتماعی را بیش از پیش انجام دهیم.
گره سوگواریهای جمعی، حمایتهای روانی اجتماعی:
ایجاد رابطه حمایتی بین اعضای اجتماع، اصل ارتباط در زمان سوگواریهای عمومی است، البته منظور ما از این حمایت این نیست که ما به مراقب افراد تبدیل شویم، چرا که آنها خودشان میتوانند از خودشان مراقبت کنند. این حمایت نیست و ناشی از محبت هم نیست، این بیشتر ناشی از ترس ما و بیاحترامی ما به استقلال آن فرد است. در اینجا منظور ما حمایت سالم است، حمایتی که با حفظ استقلال و بر اساس اصول صحیح همدلی انجام میشود. حمایتهای اجتماعی بیشترین تأثیر خود را زمانی نشان میدهند که فرد در معرض ناامیدی و درماندگی قرار میگیرد. ممکن است این ناامیدی و درماندگی درونی باشد یا نتیجه سختتر و بدتر شدن اوضاع بیرونی باشد. در هر صورت به این دلیل که انسان یک موجود اجتماعی است، حمایت اجتماعی نقش بسیار بزرگی در ادامه مسیر ما بهصورت قدرتمندانه دارد و خیلیها این را یکی از مزیتهای زندگی انسانی و حیوانات میدانند.
نخستین کار ما شناسایی منابع حمایت اجتماعی است. دومین اقدام، مراجعه به تیم حمایتهای روانیاجتماعی است. مقصود تیمی است متشکل از یک روانپزشک، یک روانشناس و در صورت امکان یک مددکار اجتماعی که وظیفه اصلی مداخله در بحران و ارائه مداخلات روانیاجتماعی را به عهده میگیرد.
سومین اقدام، دقت در انتخاب واژهها: کلمات تأثیر بسزایی دارند. واژههای مورد استفاده در سوگواریهای عمومی باید به دقت انتخاب شوند. از به کار بردن کلماتی که تداعیکننده ناتوانیهای جمعی هستند باید خودداری کرد.
چهارمین اقدام، تحقیر یا منفعلسازی دریافتکنندگان خدمات است. هنگام کمکرسانی بسیاری از احساسات انساندوستانه و متعالی جلوه میکند، اما باید مراقب احساساتی مثل برتریجویی، خودبزرگبینی، تکبر و نیاز به سرویسدهی نیز باشیم که گاه در چنین شرایطی زمینه بروز مییابد.
آخرین اقدام برای کمک به خانوادههای داغدیده، تماس با افراد بازمانده، تقویت روانی آنها، بودن در کنار خانوادهها، برگزاری مراسم سـوگواری، ارتباط نزدیک و صمیمی، امکان درمان و پیگیری بعد از وقوع حوادث را فراهم میکند.