فاطمه سیرجانی - ردپای مبارک امامزادهها در خیلی از شهرها هست. بقعههای نورانی که مکانی برای رسیدن به آرامش هستند اما روایت پیشرو درباره عالم آرمیده در بوستان بهشت است که هرچند امامزاده نیست اما به خیلیها آرامش بخشیده است.
روزی که لودرهای شهرداری برای تخریب قبرستان گلشور آمدند، جریان عجیبی پیش آمد. لودرها همه جا را زیر و رو کردند، اما لودر به آرامگاهی نمیتوانست نزدیک شود و ناخودآگاه سر بیل مکانیکی به سمت عقب میرفت و به سنگ کارساز نبود. راننده برای چندمین بار امتحان کرد و ناامید از انجام کار منصرف شد. جالبی موضوع وقتی بود که میگفتند صاحب آرامگاه، عالم صاحب نامی است؛ آیتا... سید محمد تقی معصومی اشکوری. خیلی طول نکشید تحقیقات درباره این شخصیت کامل شد.
در قریه کیارمش از دهستان اشکور بالای گیلان به دنیا آمده بود. اجدادش همگی از سادات بودند. حتی نقل است مردم همان منطقه در هنگام بروز حوادث و بلایای عمومی همچون طاعون به این خانواده پناهنده میشدند.
آیت ا... اشکوری مدتی از عمرش را در مشهد گذراند و در مسجد بالاسر نزد آیات عظامی چون حاج حسین آقا قمی، میرزا مهدی اصفهانی و حاج میرزا محمد آقازاده خراسانی شاگردی کرد. هنوز هم مردمان گذشته رحیمآباد از منبرهای آیت ا... اشکوری خاطرات زیادی دارند.
مردی که در کمال قناعت زندگی میکرد. حتی برای سوخت منزل به جنگل میرفت و با داس و تبر از درختان خشکیده هیزم تهیه میکرد و به منزل میبرد. زندگی این عالم خیلی بلند و طولانی نبود و سال 1316 در سن 44 سالگی در قریه شوئیل از روستاهای اشکور چشم از دنیا بست و به رسم امانت همان جا به خاک سپرده شد. البته بعد از اطلاع وصی خاص او از وصیتنامه و فراهم کردن زمینه مساعد پس از 3 سال نبش قبر شد تا جنازه به مشهد منتقل و در قبرستان عمومی این شهر به خاک سپرده شود.
24سال قبل که شهرداری مشهد، تصمیم گرفت گلشور، یکی از قدیمیترین قبرستانهای مشهد، تخریب شود، در تصور کسی نمیگنجید این مکان روزی به زیارتگاه محلی تبدیل شود. زیارتگاهی که یک پای اصلیاش بانوان باشند.
از بولوار نبوت که وارد شوید نرسیده به میانه بوستان، سمت راست به ورودی میرسید که با پرده ضخیمی از این سو، مجزا شده است. جایگاهی که غروبهای چهارشنبه شور و حال دیگری دارد. آلاچیقهای بزرگ فضای چشمنوازی به بوستان داده است.
گفته میشود برای گریز از آفتاب سوزنده تابستان و بارشهای بهاری و زمستانی است. دنبال آنها را که بگیرید به آلاچیق مخروطی شکل و سبز رنگی میرسید که متمایز از دیگر فضاهای بوستان است. جمعیت زیادی از زنان و دختران جوان دور تا دور آن نشستهاند و مشغول خواندن ادعیه هستند. سجاده سبز رنگ آن وسط پر از تسبیحهای دسته شده رنگارنگ است. خیلیها دور این سفره مشغول ذکر گفتن هستند.
پیرزن در حالیکه لبانش تند تند تکان میخورد، تسبیحهای سبز رنگ را دسته میکند و میگوید: «مشکلی داشتم به این آقا متوسل شدم و نذر کردم، سفره صلواتی به نیت حضرت ابوالفضل(ع) داشته باشم. خیلیها نذر و نیازهایشان را اینجا ادا میکنند.»
معصومه شیدایی ادامه میدهد: «چیز زیادی از او نمیدانم جز اینکه صاحب کرامات است.»
زهرا خانم با چادر رنگی در جمع نشسته است و دانههای تسبیح آبی رنگ را در میان انگشتانش جابهجا میکند. بیش از 40 سال ساکن محله است، او سالهایی را به یاد دارد که پدرش در ایام محرم دیگ حلیمی بر پا میکرد. میگوید: « اطلاعات ما در همین حد است که سید بزرگوار شمالی است و عالم ربانی. اینجا بیشتر چهارشنبهها دعای توسل و زیارت عاشورا برپاست. حتی در ایام دهه فاطمیه و محرم روضه و توسل هست.»
بیبیگل، پیرزن75 ساله محله کوی مهدی، بیشتر سهشنبه و چهارشنبههای هفته را به این بوستان میآید، میگوید: « حقیقتا من کراماتی ندیدهام، هر چه بوده از روی شنیدههاست. اما در اینکه این آقا مرد عالم و ربانی بوده است، شکی ندارم.»
او ادامه میدهد: « برای مایی که پای رفتن به حرم امامرضا(ع) را نداریم، مکان خوبی است که گاه برای سبکشدن و خواندن دعایی اینجا کنار هم باشیم اما از شهرهای شمالی هم خیلی از زائران و مسافران به زیارت آقا میآیند. چه خوب است این آرامگاه در مکانی بسته، ساخته شود تا در هوای سرد و گرم زائران در رفاه باشند.»
صحبت بیبیگل، پیشنهادی است که باغبان فضای سبز بوستان بهشت روی آن تأکید دارد و میگوید: « چند هفته قبل حدود ساعت دو نیمه شب مشغول آبیاری فضای سبز قسمت بانوان بودم که صدای سوتی توجهم را به خود جلب کرد. متوجه 3جوان شدم که به طمع پولهای صندوق به اینجا آمده بودند. اگرچه آن شب سریع با تلفن همراه به دوستانم اطلاع دادم و موضوع ختم به خیر شد، اما این داستان بارها و بارها اتفاق افتاده است.»
مرادی نیز از متولیان میخواهد سر و سامانی به این مقبره بدهند تا از گزند دزدها در امان بماند.