وقتی «برمودا» رازهای کامران نجف‌زاده را هم افشا می‌کند! تمساح خونی و سال گربه زیر سایه «مست عشق» «لوران کانته» کارگردان فیلم کلاس درگذشت فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) برگزاری کنگره شعر توس تا نیشابور + جزئیات نگاهی به مضمون بهار در شعر معاصر «پدر قهوه» سریال جدید مهران مدیری در راه شبکه نمایش خانگی چندخطی درباره‌ی کتاب «فلسفه‌ی پیاده‌روی» نوشته‌ی فردریک گرو | بجنبید، منتظرمان هستند! بازگشت بهروز افخمی با «هفت» به تلویزیون + زمان پخش تئاتر کمدی «هشتگ، بچه‌شهرستانی‌ام» روی صحنه می‌رود + پوستر و زمان اجرا انعکاسی از مظلومیت غزه در «خاورمیانه» | گفتگو با احمدرضا عبیدی (ججو) به مناسبت انتشار موزیک ویدئو جدیدش فردوسی و «شاهنامه» در نگاه محمدعلی اسلامی ندوشن «صحبت یار» در نگارخانه فردوسی + عکس اضافه شدن شخصیت «غرغر خان» به باغ شادونه نقد کامل فیلم تلماسه ۲ (Dune 2) | زیبایی و وحشت «پهلوان هرگز نمی‌میرد» و «پهلوان واقعی» در تلویزیون + زمان پخش
سرخط خبرها

سینه‌به‌سینه عشق را به ارث برده‌ایم

  • کد خبر: ۴۵۱۲
  • ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۱
سینه‌به‌سینه عشق را به ارث برده‌ایم
گفت وگو با احسان مهدوی طراح پویش «مشهد برای حسین(ع)» و دو کارشناس دیگر درباره بیلبوردهایی که در سطح شهر اکران شده است

امیرمنصوررحیمیان | مغز من طی فرایندی خودکار بعضی‌چیزها را حذف می‌کند. خاطرات ناخوشایند، تصویرهای تکراری و ...
خوبی این داستان این است که لازم نیست برای اینکه بعضی ‌چیزها را نبینم، بعضی اسم‌ها را به خاطر نیاورم و بعضی آدم‌ها را از دایره توجهم کنار بگذارم، زیاد به خودم زحمت بدهم؛ مغز بی‌مقدارم خودبه‌خود این کار را برایم انجام می‌دهد و فراموش می‌کنم یا نمی‌بینم. چیزی که فقط درباره خودم جرئت می‌کنم بگویم این است که مغز من علاقه‌ای به انباشت اطلاعات بیهوده ندارد. قبل از این‌ به هر طرف سر می‌چرخاندم تصویر یک بسته پفک، چیپس، شامپو یا چیزی در همین سبک‌وسیاق می‌رفت تا عمق کم‌عمق نگاهم؛ تا آنجا که این تصاویر حتی در خواب هم رهایم نمی‌کردند. طبیعی است که مغز پس از مدتی این تصاویر را حذف کند. برای همین است که وقتی پیاده مسیر هرروزه را می‌روم، به تابلو‌های سر‌در مغازه‌ها نگاه نمی‌کنم، از کنار باغچه تکراری می‌گذرم، سرم را بالا نمی‌آورم تا نوک درختان و ارتفاع برج‌ها را ببینم و الی آخر. تمام این‌ها را گفتم تا برسم به اینکه من اصلا خبر نداشتم این‌قدر بیلبورد در شهر وجود دارد. بیلبوردهایی که تا دیروز قهرا و عمدا از چشم من و خیلی از همشهریانم به همان دلیلی که قبلا عرض کردم، حذف شده بودند، حالا طی حرکتی نو و در قالب تصویری تازه به چشم آمده‌اند. اشعار کوتاه در وصف امام‌حسین(ع) و جملات ضربه‌دار مقطع در عزای ایشان و رنگ و چیدمان حرفه‌ای خلاصه آن چیزی است که این‌روزها بر بیلبوردهای شهر می‌بینیم. تصویر جدید و چشم‌نواز، ناگزیر دیده می‌شود. شعر و مضامین نو و طراحی چشم‌نواز و توجه به رنگ و نور، یک دلیل عمده دارد: طراح و خالقی چیره‌دست.
احسان مهدوی طراح پویش «مشهد برای حسین(ع)» است. او متولد 1357 در مشهد و عضو انجمن طراحان گرافیک ایران است. مدرک فوق لیسانسش را از دانشگاه هنر تهران در سال 1387 گرفته است و در چند دانشگاه تدریس می‌کند. از بقیه عنوان‌ها و افتخاراتش صرف‌ نظر می‌کنم و فقط به یادتان می‌آورم که او طراح این مجموعه بی‌نظیر است. با مهدوی گفت‌وگوی کوتاهی انجام دادم که پر از ایراد بود، البته از جانب من. ولی با صبر و اشتیاق و کمی هم چشم‌پوشی از اشتباهات من، بعد از سلام و احوال‌پرسی کمی غیر معمول، این شد نتیجه‌اش:
در مورد نحوه اجرا و فرایند رسیدن به ایده توضیح بدهید، تحت‌تأثیر چه فضای حسی‌ای این کار را انجام داده‌اید و برای رسیدن به این طراحی‌های قدیمی و سوزن‌دوزی‌ها از چه کسانی کمک گرفته‌اید؟ به نظرم دقیقا می‌دانسته‌اید دارید چه‌کاری انجام می‌دهید.
من خودم این کار را خیلی دوست دارم. یعنی افتخار می‌کنم به انجام دادن این کار برای امام حسین (ع). درست است که حاشیه زیادی درست کرده است و انتقاد زیادی هم از کار می‌شود، ولی خودم خیلی دوستش دارم و فکر می‌کنم قدمی برای ادای دین به امام حسین (ع) برداشته‌ام. من هدف اصلی‌ام از انجام این کار در اولین مرحله این بود که جریان واقعه عاشورا را به انسان معاصر وصل کنم. چالش بزرگ در مقابل طراحان در تمام این سال‌ها این بوده است که امام حسین (ع) را به عنوان امام شیعیان نشانمان داده‌اند که مظلومانه شهید شده‌ و به تاریخ پیوسته است، در‌حالی‌که حرف‌هایی که زده مال امروز است. بخشی از زندگی امروز است و ما اگر نتوانیم انسان امروزی را با امام حسین(ع) پیوند دهیم، عملا شکست خورده‌ایم. برای همین هم اولین قدم، رفتن به سراغ شاعر معاصر و امروزی بوده است. مرحوم «قیصر امین‌پور» شاعر بزرگ و توانمندی است که شعرهای عاشقانه و زیبایی هم در وصف امام حسین (ع) و واقعه عاشورا سروده است. شعری انتخاب کردیم و تصمیم گرفتیم که شعر را به قطعات کوچک تقسیم کنیم تا بشود در یک لحظه در بیلبورد خواندش و ادامه‌اش را در بیلبورد بعدی گذاشتیم. مقصود ما این بود که اتفاق آن‌قدر تکرار شود که کسی که شب به خانه می‌رسد، تمام شعر (منظومه «ظهر روز دهم» قیصر امین‌پور)را خوانده باشد و خودش تمام تصویرها را مثل پازل به‌هم بچسباند. کل شعر الان در تمام شهر خوانده می‌شود و این نحوه ارائه معاصر است و به شکل مستقیم با مخاطبان شهری در ارتباط است؛ یعنی عرصه شعرخوانی مدرن شده و همه‌چیز بخشی از زندگی امروز است.


برای اجرای ایده‌ این طرح چه روشی را دنبال کردید؟
برای اجرای این کار رفتیم سراغ یکی از هنرهای اصیل مشهد. پرچم‌دوزی در مشهد سابقه‌ای طولانی‌ دارد. از تبریز و بقیه ایران می‌آیند اینجا سفارش می‌دهند. ضمن اینکه این هنر یک نهضت و ایدئولوژی پشتش است و دارد منقرض می‌شود، هنری که برای گذران زندگی به‌وجود نیامده است. این هنر قاعده نوشته شده ندارد، سینه‌به‌سینه به این افراد رسیده است.
من از فردی که به او سفارش کار دادم خواستم بداهه‌دوزی کند. نمی‌خواستم در این قضیه نقش بازی کنم، می‌خواستم خودش باشد. آن عشق و علاقه‌ای را که به امام حسین (ع) دارد و سینه‌به‌سینه به او ارث رسیده است بریزد توی کار و ذهن و خلاقیتش را آزاد کند. من فقط به «آقای وطن‌خواه» فرصت دادم تا تمام هنرش را خرج امام حسین(ع) کند. نمی‌خواستم الگویی برای او درست کنم و بگویم از خط خارج نشو. البته ایشان با تمام قواعد خطی آشناست. اصلا خودش خوش‌نویس است و خط نستعلیق و ثلث و نسخ را به خوبی می‌داند ولی بداهه‌نوازی یا بداهه‌دوزی کرده است. من خودم اثر‌گذاری کارم زمانی بیشتر شده است که همین بداهه و خلق «در لحظه» را داشته‌ام. گرافیک نمایشی فقط برای همین چیپس و پفک‌ها خوب است. این چیزی است که به هنر گرافیک ضربه زده و برای فریب مردم استفاده شده است تا این آشغال‌ها را به خوردشان بدهند. ولی اینجا جایی نبود که بخواهیم ادا دربیاوریم و کلیشه‌سازی کنیم. الان کلی نقد می‌شود که چرا مثلا بدخط نوشته شده، در‌حالی‌که این بدخطی نیست، شیوه دوخت است. ضمن اینکه تصویر‌سازی‌هایی در پرچم‌ها هست که خیلی شلوغ است؛ مثلا گل و بلبل و این‌چیزها که من در طراحی آن‌ها را هم حذف کردم و کار مینیمال شد. چنان‌که در شعر گفته «عشق تنها شد»، بعد دورش پر گل و بلبل است. صحرای خشک نینوا مگر شمال است؟! به نظرم باید به عمق فلسفه زندگی امام حسین(ع) پرداخته شود، نه حواشی دور و برش.
این نقد را من به شخصه وارد نمی‌دانم. به نظرم خود همین خط غنای کار را بالا برده است. در مورد گل و بلبل هم شاید می‌خواستند پرچم را به نشانه احترام باشکوه کنند.
به نظرم نیت درست بوده ولی نتیجه درست نیست. ما دقیقا کاری را می‌کنیم که در سپاه مقابل امام حسین (ع) می‌کرده‌اند.


درمورد انتخاب رنگ‌ها هم توضیح بدهید. چرا این رنگ‌ها را انتخاب کردید؟ چرا به این شکل انتخاب شدند؟ آیا فلسفه‌ای پشت این ترکیب‌ها وجود دارد؟ چرا زمینه‌ها همه سبز هستند؟ مثلا نمی‌شد از رنگ مشکی استفاده کرد؟
ما همیشه در تاریخ شیعه لااقل، دو رنگ را می‌شناسیم به اسم اولیا و اشقیا. سبز، رنگ اولیای خداست و قرمز، رنگ اشقیا. این موضوع در تعزیه‌خوانی هم مشهود است. از این بابت من فقط از همین دو رنگ استفاده کردم. این بُعد مفهومی‌اش بود. از بُعد گرافیکی هم انتخاب رنگ سبز و قرمز دلیل داشت؛ این دو رنگ هم مکمل یکدیگر و هم متضاد یکدیگرند. تقابل این دو لرزشی ایجاد می‌کند که انگار دارند باهم می‌جنگند. در حیطه هنرهای تجسمی هم وظیفه هنرمند این است که رنگ‌ها را به جان هم بیندازد. بعضی وقت‌ها از دل کار قرمز می‌آید بیرون، بعضی وقت‌ها هم سبز. بالاخره با هم در تقابل هستند.


پس چرا اشعاری که در مدح امام‌حسین(ع) هستند، با قرمز نوشته شده‌اند؟
یا قرمز روی سبز باید می‌بود یا برعکسش. من هر دو طرف را امتحان کردم. موضوع این است که اگر زمینه را قرمز می‌کردم، انگار شهر به نفع یزیدیان است و رنگ مشکی را هم به این دلیل انتخاب نکردم که مطلب، خیلی رو و جویده‌شده می‌شد و جایی برای تفکر باقی نمی‌گذاشت، ضمن اینکه وقتی به شهر هم نگاه می‌کنیم، سیاه و ماتم‌زده نیست. انگار غبارگرفته و غمگین است. من سعی کردم با این کار معصومیت و مظلومیت امام را حفظ کنم. این کار نقدی به تبلیغات تمام دوران است که گُنده‌گویی و هیاهو جزو آن بوده است. تبلیغ این چیزها باید نجابتی داشته باشد که عاشقانه در دل مخاطب نفوذ کند. به هرحال بضاعت من همین اندازه بوده است. خیلی‌ها به من انتقاد می‌کنند. نمی‌دانم، شاید من اشتباه کرده باشم.به‌نظرم کار هنری به‌تنهایی زبان دارد تا از خودش دفاع کند. همیشه منتقد‌ها نظر خودشان را می‌دهند. این هنرمند است که باید کار خودش را به بهترین شکلی که می‌داند، انجام دهد، ضمن اینکه کاری که حرف‌وحدیث پشتش زیاد باشد، یعنی موفق بوده و تاثیرش را گذاشته است.

 

از نظر محتوا و شکل تقریبا در راستای همان کارهای قدیمی است فقط تکنیکش را عوض کرده و خط ها روی پارچه دوخته شده است
خوب به همین‌جا اکتفا نکردم. خواستم نظر چند نفر دیگر را هم بپرسم. با این‌که تقریبا آخر شب شده بود، تصمیم گرفتم به چند طراح کاربلد دیگر هم تماس بگیرم و نظرشان را بپرسم. اولین نفر جواب تلفنم را نداد. نمی‌دانم با خودش چه فکری کرد. لابد با خودش گفته: «کسی که این موقع از شب زنگ می‌زند نمی‌خواهد خبر برنده شدنم توی بانک را بدهد.» دومین طراحی که قصد کردم با او صحبت کنم از آن آدم‌های مشتی و باصفایی است که اتفاقا کارش خیلی هم درست است و اصول کار را خیلی بهتر از من می‌داند.بعد از طی مراسم چطوری و اوضاع خوب است و بقیه تعارفات معمول بین دو نفر آدمی که مدت زیادی است هم را ندیده‌اند، تا خواست بگوید «دیگه چه خبر؟» مچ مجتبی ادیبی، طراح گرافیک، را گرفتم:
نظرت را می‌خواهم در مورد تابلوهای اکران شده بدون در نظر گرفتن اسم‌های پشتش برایم بگویی.
با این‌که نسبت به کارهای هر سال، متفاوت‌تر و توی چشم‌تر است، وسیع‌تر و ادامه دار‌تر است ولی به نظرم چندان کار بزرگ و جدیدی هم نیست.


یعنی به لحاظ تکنیکی با این کار موافق نیستی؟
به نظر من از لحاظ تکنیکی چیز چندان دندان‌گیری نیست. نمونه کار مینیمال در حیطه کارهای تبلیغاتی زیاد است. مثلا در تپ‌سی تهران از این فرم کار زیاد صورت گرفته و این سریالی بودنش هم سال‌های قبل در همین شهر انجام شده. این هم از نظر محتوا و شکل تقریبا در راستای همان کارهای قدیمی بود فقط تکنیکش را عوض کرده‌بودند و خط ها روی پارچه دوخته شده بود. که خوب این قسمتش کاملا مربوط به موضوع و مناسبت اکرانشان بود.


نظرت در مورد رنگ‌هایی که استفاده شده است چیست؟
انتخاب رنگ ها به خاطر مشکلات چاپی خوب نبود. برای اینکه خیلی وقت‌ها چاپ یاری نمی‌کند و اشکالات فنی چاپ در خیلی جاها به کار ضربه زده است. به نظرم طراح باید طوری رنگ را انتخاب کند که با این وضع دستگاه‌ها و جوهر هم‌خوانی داشته باشد. با این‌حال مشخص است که پشت این پویش فکری حساب شده بوده و بدون ایده کار نشده‌اند. این را به این خاطر می‌گویم که هر سال تبلیغات محرم بوده ولی امسال متمایز شده و یکدستی دلنشینی دارد. به نظرم در کل کاری که انجام شده مثل سال‌های قبل نیست و تفاوت های شاخصی به نسبت سال های گذشته در آن وجود دارد، هر چند چیز تازه‌ای به آرشیو تصویری مردم اضافه نکرده است چون این شیوه طراحی در سال‌های اخیر از سوی هنرمندان دیگر هم تجربه شده است و از نظر بصری کار خارق العاده و بکری انجام نشده ، ولی همین کار هم بسیار دیده شده و موفق بوده و هدف هنرمند هم باید همین باشد که کارش دیده شود.

بین حجم گسترده تبلیغات این‌ روزها، یک تبلیغ ایدئولوژیک این‌قدر به چشم بیاید، خودش یعنی موفقیت این تمام ماجرا نبود. بازهم می‌خواستم نظر آدم‌های کاربلد را بدانم؛ برای همین آن وقت شب تماس گرفتم و لابه‌لای کارهای زیادشان، رفتم دفتر یکی از شرکت‌های تبلیغاتی مشهد و نظر یک نفر دیگر را هم پرسیدم. «علی مام‌بیگی» -کارشناس عالی و دکترای تبلیغات- هم از کار خوشش آمده بود و نظرش را این‌طور بیان کرد: «از منظر مخاطب عام، ترکیب و رنگ‌بندی درکنار تداوم، کار جذابی را ارائه کرده است که بدون شک دیده می‌شود و در خاطر می‌ماند. بین حجم گسترده تبلیغات این‌ روزها، یک تبلیغ ایدئولوژیک این‌قدر به چشم بیاید، خودش یعنی موفقیت. اینکه چه کنیم تا یک تبلیغ به خاطر بماند، چند مولفه دارد که به نظرم اولین آن‌ها تداوم و تفکیک است که خب، این کارها دارد ولی به نظرم این کار می‌شد تاثیرگذارتر هم باشد.
ازآنجایی‌که رنگ زمینه سبز پررنگ است، همه بچه‌های هم‌نسل ما را یاد تخته‌سیاه مدرسه می‌اندازد. اگر نوشته‌ها با دست‌خط کودکانه و گچ نوشته می‌شد، به‌جای سوزن‌دوزی، بیشتر تاثیر می‌گذاشت. دقت کنید که همه اشعار مربوط به مرحوم قیصر امین‌پور است و این شاعر هم شاعر کودکی‌های ماست، ضمن اینکه بیشتر شعارهای روی بیلبوردها بسیار معصومانه و جذاب است و برای مخاطب تصور اینکه یک کودک آن‌ها را نوشته باشد، راحت‌تر است. به‌هرحال اگر بگوییم کار پراشتباه است، درست نیست و اگر هم بگوییم کار بدون ایراد است، بازهم غلط است. هیچ‌ کاری تمام‌وکمال نیست. از یک منظر خیلی قوی است و از یک منظر ایرادات اساسی دارد ولی درکل اگر بخواهیم این حرکت را بررسی کنیم، باید عرض کنم کار پذیرفتنی و مثبتی صورت گرفته است و تا مدت‌ها اثرگذار خواهد بود.»
نصفه‌شب بود وقتی به خانه برمی‌گشتم. در راه به بیلبوردها بیشتر دقت کردم که با لحن و شکل یکدست، از عشق، غم و ارادت آدم‌ها با هر شکل و سرووضعی صحبت می‌کردند؛ ارادتی که مربوط به این سال‌ها نیست. خودش یک تاریخ است که سینه‌به‌سینه به ما رسیده است؛ عشقی که ریشه دوانده است در اعماق قلب همه ما؛ عشق به اباعبد‌ا...(ع).

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->