مریم قاسمی - فیلم سینمایی «هناس» که این روزها با موضوعی کاملا ملی روی پرده سینماهای سراسر کشور رفته، به دلیل جنبش آرام یک رابطه عاشقانه زیر پوست خشن زخم خورده یک واقعه تلخ توانسته است دل مخاطبان گسترده تری را به دست بیاورد.
حسین دارابی، کارگردان این فیلم که پیش از این ساخت فیلم «مصلحت» را با یک موضوع بحث برانگیز سیاسی در کارنامه خود ثبت کرده است، در دومین تجربه سینمایی اش، قصه زندگی یک شهید هسته ای را برای مخاطبش بازگو می کند. او در این فیلم به مخاطب نشان میدهد که همه داستان این فیلم جنگیدن یک زن برای عشق و زندگی اش است.، پس مخاطبی که مقابل پرده سینما می نشیند، قرار است در پس تصاویر تلخ و تکان دهنده رخدادی سیاسی، یک عاشقانه آرام را از نگاه یک زن تماشا کند.
دارابی در گفت وگو با شهرآرا از تجربه متفاوتش در ساخت این فیلم می گوید.
در بین همه شهدای هسته ای، چطور شد شهید داریوش رضایی نژاد را انتخاب کردید؟
داریوش رضایی نژاد پیش چشم همسر و دختربچه چهارساله اش به ضرب گلوله شهید شد. این تصویر عجیبی برای من بود. بعد که تحقیق کردم، دیدم خاص ترین ترور را دربین همه شهدای هسته ای داشته است. در کل، زندگی شهیدرضایی نژاد فضای خاصی داشت. شخصیت او تقریبا خارج از آن چارچوب و قالبی بوده است که شهدا را با آن می شناسیم. چند سالی بود درباره این موضوع صحبت می کردیم که چطور به این کار بپردازیم، طوری که متفاوت باشد. وقتی با همسر شهید صحبت کردیم، دیدیم چقدر زندگی شان جذاب بوده است و همان جا بود که به نتیجه رسیدیم اگر این کار را از زاویه نگاه خانم شهره پیرانی بسازیم، جذاب تر می شود.
شما گویی اصرار دارید صحنه ترور شهید رضایی نژاد را عینا به تصویر بکشید. پیامد آن هم صحنه ای بسیار تلخ است که آن در سراسر فیلم منتشر شده است، آیا به تصویر کشیدن این حد از خشونت در فیلم لازم بود؟
ما ساعت ها به صحنه ترور و پایان فیلم فکر کردیم؛ چون بالاخره ماجرای فیلم تلخ است و ما نمی خواستیم با ناامیدی تمام شود، دوست داشتیم امیدوارکننده باشد. خود من دوست ندارم فیلم تلخ باشد؛ به همین دلیل سعی کردم پایان امیدوارکننده ای داشته باشد، اما درباره صحنه ترور فکر کردم باید عینا به تصویر کشیده شود. یادم می آید زمانی که از خانم پیرانی خواستم هرچه درباره صحنه ترور می داند بگوید، دو ساعت حرف زد و اشک ریخت. من هم دو ساعت اشک ریختم و شنیدم. ما چه تصوری می توانیم داشته باشیم از زنی که جلو چشمش، همسرش را ترور می کنند یا از دختر چهارساله ای که جلو چشم او پدرش گلوله می خورد و تنش پر از خون می شود؟ همین چند روز پیش بود که پستی را در فضای مجازی نگاه می کردم که خانمی نوشته بود: «فرزندم را بردم فیلم را ببیند. لحظات شهادت خواستم چشمش را بگیرم، اما اتفاقا این کار را نکردم و دیدم فرزندم در آن لحظات چقدر رشد کرد.»
همین حالا خیلی ها از من می پرسند واقعا آن دختربچه در خودرو بوده و این صحنه را دیده است؟ خانم پیرانی در واقعیت تیر خورده است؟ بله، می شد طوری دیگر نشان داد، اما ما تصمیم گرفتیم عین واقعیت را نشان دهیم تا در تاریخ ثبت شود. درست است، این اتفاقات در روزنامه ثبت می شود و باقی می ماند، اما در فیلم ماندگار تر است. گفتیم باید مظلومیت یک غیرنظامی و یک نخبه که بیشتر عمر سرش توی کتاب بوده است و حالا به همین راحتی حذفش می کنند، نشان داده شود. می دانید که این کار را به عمد می کنند. همسر شهید می گفت: «آقا داریوش مدت های زیادی را تنها می رفت محل کار»؛ یعنی آن ها می توانستند او را زمانی که تنها بود، ترور کنند، اما به عمد این کار را می کنند تا وحشتی ایجاد کرده باشند. ما هم خواستیم این صحنه عینا تصویر شود تا گوشه ای از واقعیت را به عموم مردم نشان دهیم.
باتوجه به توضیحات شما، به نظر می رسد تلاش زیادی شده است تا واقعیت فیلم، بیشتر از تخیل و بازی های روایت باشد؟
نه، اتفاقا همه زندگی شهید در فیلم واقعیت ندارد. صحنه ترور کاملا واقعی است، اما دیگر بخش ها را به تناسب قصه و جریان فیلم پررنگ کردیم یا رنگ ولعاب دادیم. بالاخره باید قصه دراماتیک می شد. در سینما یک شخصیت هایی باید پررنگ تر شوند؛ مثلا شخصیت فرهاد در زندگی خانم پیرانی باید پررنگ تر می شد که شاید در واقعیت این قدر پررنگ نبوده است. بالاخره کسانی در محل کار شهید بودند که اذیت می کردند یا حسادت هایی داشتند. این ها را رنگ ولعاب دادیم، اما حرف خوشحال کننده همان بود که همسر شهید به ما گفت؛ «روح واقعیت زندگی مان در این کار دیده می شود.»
در آثار مشابه، خانواده شهدا ممکن است سخت برخورد کنند یا دربرابر بخش هایی که کمی از واقعیت فاصله دارد، موضع بگیرند. نگران واکنش خانم پیرانی درباره روایت و شخصیت هایی که در آن پرورش دادید، نبودید؟
خانم پیرانی درک بسیار خوبی از سینما دارد. وقتی موضوع ساخت فیلم مطرح شد، خود من مخالف بودم. قبل از پروژه «مصلحت» هم ساخت فیلمی درباره یکی از شهدای بزرگوار مطرح شد که به دلیل همین مسائل، کار خوابید و به نتیجه نرسید؛ برای همین از رویارویی با این مسئله می ترسیدم. اما چند جلسه که نشستم و با همسر شهید صحبت کردم، دیدم چه درک خوبی از تولید و ساخت فیلم دارد. به خاطر دارم یک نسخه اولیه از فیلم نامه را خواند و ما ده یازده نسخه بازنویسی کردیم و بعد گفت: «دیگر ندهید بخوانم، کار دست خودتان است». البته نکاتی درباره بازیگران و برخی قسمت ها مطرح کرد، اما در کل کار را به خودمان واگذار کرد. برای همین هم روز اکران فیلم روز خیلی ترسناکی برای من بود. می ترسیدم از فیلم خوشش نیاید یا توی ذوقش بخورد، اما او فقط گریست و تشکر کرد.
درواقع همین نگاه او باعث شد بتوانیم وارد زندگی این شهید بزرگوار شویم و آن را در تاریخ ثبت کنیم. امیدوارم این رفتار الگو شود تا فیلم سازان بدون ترس، سراغ مشاهیر و بزرگان بروند و درباره قهرمانان ملی فیلم بسازند.
دو بازیگر اصلی فیلم شاید کمترین شباهت را به واقعیت داشته باشند، چرا سراغ بازیگرانی نرفتید که از نظر ظاهر شباهت بیشتری به شخصیت های واقعی داشتند؟
برای انتخاب بازیگر دو راه داشتم؛ یا باید می رفتم سراغ دو شخصیتی که کاملا شبیه شخصیت های اصلی باشند که برای این کار می توانستم فراخوان بدهم و چهره های نزدیک تر به شخصیت های واقعی را برای تست دعوت کنم. اما من این کار را نمی پسندم، بنابراین راه دوم را انتخاب کردم؛ یعنی سعی کردم فضای حرفه ای و هنری فیلم را با حضور بازیگران حرفه ای، حفظ و بعد تلاش کنم آن ها را به واقعیت نزدیک کنم.
به نظر خودتان موفق بودید؟
بله.
چطور به ترکیب بهروز شعیبی و مریلا زارعی رسیدید؟
انتخاب خانم مریلا زارعی به این دلیل بود که باید بازیگر قدری را دعوت می کردیم تا بتواند این فیلم را دنبال خودش بکشاند. خانم زارعی در ابتدا مشغول کاری دیگر بود و خوشحال شدیم که از آن کار فارغ شد و توانست به ما ملحق شود؛ زیرا به نظرم او می توانست به تنهایی از ایفای نقش این قهرمان زن برآید. آقای شعیبی هم ضمن اینکه رفاقتی با من داشت، احساس کردم مظلومیتی که در چهره اش وجود دارد به این شخصیت کمک می کند. همین جا دوست دارم از او که خودش کارگردانی خوب است، برای اعتمادش تشکر می کنم.درکنار همه این ها، برایم مهم بود بازیگران به این فضا معتقد باشند که خوشبختانه هر دو نفر برای این فیلم خیلی وقت گذاشتند و از جان ودل بازی کردند. جا دارد اینجا از آقای طهمورث که قبول زحمت کرد هم تشکر کنم. همچنین از خانم سولماز غنی و وحید رهبانی، امین میری و کوثر حیدری.
حتما در استفاده از بازیگران حرفه ای در دومین کار بلند سینمایی تان درمقایسه با اثر قبلی که چندان از بازیگران سرشناس استفاده نشده بود، به مشکلاتی برخوردید؟
بله. ساخت فیلم «مصلحت» سخت بود، ولی «هناس» سخت تر؛ زیرا در این فیلم یکی از چالش های من با بازیگران بود. هرچه بازیگر حرفه ای تر باشد، سختی هایش بیشتر است. بازیگر حرفه ای ازآنجاکه خودش تجربه زیادی دارد، به هرچیزی تن نمی دهد. باید از پسش بربیایی که بتوانی او را قانع کنی یا بکشانی اش به دنیای خودت. این تجربه خیلی خوبی برای من بود که توانستم در عین مشکلات بسیار، با بازیگرانم ارتباط خوبی بگیرم.
پرداختن به کاری زنانه و حسی، کار دشواری است. برخی افراد ضعف این فیلم را کامل نشدن این حس زنانه در فیلم می دانند، نظر شما چیست؟
مسئله مهم من دقیقا به فضای زنانه کار برمی گشت. در فیلم مصلحت با اینکه به یک موضوع ملتهب سیاسی پرداخته بودم، این قدر چالش نداشتم که در این کار با یک فضای کاملا زنانه و احساسی دچار فضاهای متفاوت شدم. ترس داشتم که نتوانم آن فضای کاملا زنانه را کنترل کنم، اما با پیوستن خانم عین اللهی به گروه، اوضاع بهتر شد و توانستم به فضای فیلم نزدیک تر شوم.فکر می کنم تجربه خوبی در این زمینه به دست آوردم و توانستم نگاه و دغدغه های زنانه و قهرمانانه زن را در یک گونه متفاوت سینمایی تجربه کنم. حالا حس خیلی خوبی دارم و شاید فیلم بعدی را هم در فضایی زنانه بسازم.ضمن اینکه جا دارد به مخاطبان اعلام کنم این نسخه جدید با نسخه جشنواره تفاوت جدی دارد. بخش هایی از آن کوتاه شده و فکر می کنم حسش کامل تر شده است و مخاطبان با حال خوبی از سینما بیرون می آیند.
عده ای از مخاطبان شما منتظر اکران «مصلحت» هستند، به نتایجی در این باره رسیده اید؟
درحال گفت وگو و مذاکره هستیم تا به نتیجه برسیم، اما هنوز هیچ چیز معلوم نیست.