مدت کوتاهی زندگیهایمان عادی گذشت اما حدود یک ماهی میشود که زمزمههای بازگشتن کرونا دهان به دهان میچرخد. دورقمیشدن فوتیهای کشور و بنابر گفته مسئولان، افزایش صددرصدی تعداد مراجعان که رنگ مشهد را به زرد و به سرعت به نارنجی تغییر داده، دوباره ترس از شیوع این بیماری را ایجاد کرده است. هشدارها درباره لزوم اجرای دوباره شیوهنامههای بهداشتی به راه افتاده و استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی به سرعت در حال جان گرفتن است.از سوی دیگر هم شلوغی مراکز درمانی و کمبود داروهای بیماران از دیگر نگرانیهاست که روزبهروز بر موارد شکایات آن افزوده میشود. همه اینها دست به دست هم دادند تا در گذری به مناطق پرتردد و شلوغ شهر، از وضعیت رعایت نکات بهداشتی و میزان توجه خانوادهها به توصیه و هشدارها گزارش بگیریم. آنچه مشاهده کردیم نشان میدهد میزان مراقبتهای عمومی شبیه به گذشته نیست و خیلیها دیگر اهمیتی به آنها نمیدهند، حتی در حد زدن ماسک.
بازارگردی با فراغ بال
تکتم جاوید - شبهای تابستانِ شهر همچون گذشته شلوغی خودش را دارد؛ از آنها که تنها برای دیدن مغازهها و پاساژگردی میآیند تا افرادی همچون زائران و مسافران که قصدشان خریدن است. مسیر بولوار امامت و آزادشهر از پارک ملت گرفته تا خیابانهای اطراف بین ساعات 6 تا 9 شب اوج شلوغی را به خود میبیند؛ از مادرانی که با فرزندی در کالسکه قدم میزنند تا جوانان و میانسالان که از کنار هم عبور میکنند، بدون ترس و واههمه. میان آنهمه آدم کوچک و بزرگ هرازگاهی یک نفر ماسک به صورت دارد. بعضی ماسک دارند اما زیرچانه یا در جیب. به قول خانمی که با همین ظاهر در حال انتخاب روسری از مقابل ورودی یک مغازه است: «این مدت که ماسک نزدم برگشتم به روزهای اول کرونا. دیگر نمیتوانم نفس بکشم.» و در پاسخ به اینکه نگهداشتن آن ماسک زیرچانه چه دلیلی دارد؟ میگوید: ماسک را آوردهام که اگر فروشندهای اصرار کرد، بزنم والا میدانم زدنش فایدهای ندارد.
برخلاف تصور او حتی فروشگاههایی که برچسب «لطفا با ماسک وارد شوید»شان از گذشته هنوز پشت شیشه مانده هم توجهی به رعایت شیوهنامه مشتریان ندارند. موارد رعایتهای خودشان هم اندک است. انگار استفاده از آن بستگی به علاقه افراد دارد. یا شاید برای آنها که ماسک میزنند همان ترس باقی مانده از شدت ابتلا یا نگرانی فوت عزیزانشان باشد.
میزان رعایت در بقیه مراکز شهر هم تاحدودی همین است. زمانی که کرونا شدت داشت نگهبان مراکز خرید از ورود افراد بدون ماسک جلوگیری میکرد اما اکنون چنین نیست؛ درها باز است و کسی هم مانع نمیشود. تعداد آدمهایی که درون مراکز خرید ماسک زدهاند کمی بیشتر است؛ شاید به خاطر همان بسته بودن فضا و احتمال ابتلای بیشتر باشد.
گذری به مراکز مهمتری همچون داروخانهها بهخصوص در خیابانهای عارف، محتشمی و پرستار هم همینها را گواهی میدهد. بیشتر آنها که ماسک دارند خودشان هم بیمارند والا دیگران همان صورتهای عادی هستند. اکثریت قریب به اتفاق داروسازان و متصدیان فروش داروخانهها هم ماسک ندارند. برای برخی پلاستیک یا شیشههای حائل میان مشتری باقیمانده که احتمالا همان را برای حفظ سلامتی کافی میدانند.
سینما با سبک همیشگی
سالن همه سینماها ماههاست به روی دوستداران آن باز شده است و در روزها و شبهای تعطیلی مدارس و دانشگاهها، تفریح مناسبی برای وقتگذارنی اعضای خانواده به شمارمیرود. فضای داخلی و آدمهایش هم با قبل از شیوع کرونا فرقی نکرده است. هنوز خریدن بستههای چیپس و تنقلات و خوردن آن پیش از آغاز فیلم یکی از جذابیتهای اصلی سینماست. صندلیهای سالن یکی از سینماها در سئانس 10:30 دقیقه شب به جز دو ردیف اول تکمیل است. خیلیها شام سفارشی پیتزا و همبرگرشان را از رستورانهای طبقه پایین گرفتهاند و در کنار هم در سینما نوش جان میکنند، بدون هیچ نگرانی و دغدغهای.
با این اوصاف آنجا هم خبری از رعایت شیوهنامه و ماسک نیست. وضعیت مجموعه سینمایی دیگری هم همین است. اگرچه نیمی از سالن کوچک پر شده اما از نگاه بیماریزایی همان هم برای ابتلا کافی است. کارشناسان حوزه اجتماعی باید درباره این میزان بیتوجهی و بیاعتمادی شهروندان برای رعایت شیوهنامه و شیوع بیماری پاسخگو باشند.
بایدهای کاغذی
فرزانه شهامت - «مقدم مسافران عزیز را گرامی میداریم.» خنکای داخل اتوبوس بیآرتی و جمعیتی که با فضا کمابیش جور در میآید، خوشامدگویی روی نمایشگر را دلچسب و باورپذیر میکند. قسمت متناقض ماجرا، جملهای است که روی شیشه جلویی اتوبوس، چسبانده شده و از الزام استفاده از ماسک در ناوگان اتوبوسرانی گفته است.
این جمله را بگذارید یک طرف، فراوانی ماسکنزدههای داخل اتوبوس را بگذارید طرف دیگر. احتمالا به همان نتیجهای میرسید که ما رسیدهایم، اینکه نصب این بایدها و «الزامی است»های کاغذی، بهشکلی رفع تکلیف است و بعید است فایدهای داشته باشد. نمونهاش را در موج ششم هم دیده بودیم، آنجا که با نصب برگههایی در اتوبوسها، استفاده از دو ماسک الزامی شده بود. باوجوداین در همان روزها هم ماسک نزدهها بهراحتی از خدمات استفاده میکردند. نه میشود داخل هر اتوبوس یک نگهبان گذاشت و نه میتوان رانندهای را که باید حواسش به رانندگیاش باشد -و حداکثر به منکارت زدن مسافران- مأمور تذکر به ماسکنزدهها کرد. یکیدوتا هم نیستند. به حساب الان که حوالی 9 صبح است، جمع زیادی از مسافران خط 831 ماسکنزدهاند. برآورد جمعیتشان کار سختی نیست، چون جمعیت قسمت خانمها با صندلیها یکی است و هفتهشت نفری را که در قسمت آقایان سرپا ایستادهاند هم میشود با یک نگاه از نظر گذراند. آنهایی راکه ماسکشان زیر چانه یا آویزان از گوش است هم جزو ماسکزدهها حساب کردیم بلکه میزان رعایت شیوهنامههای رنگباخته برای مردم افزایش پیدا کند.یعنی خبر ندارند که از جمعهشب رنگ کرونایی مشهد نارنجی اعلام شده است؟ با این سرهای خمشده روی تلفنهای همراه، ناممکن به نظر میرسد. «میگویند دوباره موجبازی کرونا شروع شده، ها؟» این را خانم بغلدستی میگوید. میانسال و رنگپریده است، با لهجهای محلی که متوجه نمیشویم به کدام خطه مربوط میشود. خودش را خلاصه، ساکن مشهد معرفی میکند و میگوید: من که ماسک نمیزنم. قبلا میزدم، با چه عذابی. کشهای ماسک، پشت گوشهایم را به خارش انداخته بود. بند میزدم و میانداختم پشت سرم. باز هم اذیت بودم و بیشتر وقتها زیر چانهام بود. نفسم میگیرد. آخر فایدهای هم ندارد. آن طرف را نگاه کن.
به خانم صندلی کناری اشاره میکند که ماسکش را تا زیر چشمها بالا کشیده و گوشههای آن کاملا باز است. با چشم کمبینا هم میشود دید که از این فضاهای خالی، هوای بیفیلتر میرود و میآید. ادامه میدهد: ویروس از آن یکلاپارچهای که جلوی دهنت ببندی، رد نمیشود؟ خوب هم رد میشود.
ادامه دادن صحبتمان نتیجهای ندارد. درست مثل «الزامی است»های روی شیشه اتوبوس. کار از مرحله اطلاعرسانیهای اولیه گذشته و حلقه مفقوده این بیتفاوتی را باید جای دیگری جستوجو کرد. با هر کدام از ماسکنزنها که صحبت میکنیم، یک فهرست بلند دلیل برای رفتارشان میآورند. یکی عامیانه میگوید که چرا ماسک نمیزند، آن یکی مثلا علمی و لفظقلم؛ دلایلی که کمابیش مشابه است. موافقان و مخالفان رعایت شیوهنامههای کنونی را هیچجور نمیشود طبقهبندی سنی یا اجتماعی کرد. اقلیت ماسکزدهها در اتوبوس هم با این قضیه انگار کنار آمدهاند. از «کنارم ننشینید»ها و اعتراضهایی که در موجهای قبلی گاهی در خطوط اتوبوسرانی مشاهده میشد خبری نیست.
چند لحظه مکث در ایستگاه، نظاره کردن سایر خطوط و جمعیت غالبا ماسکنزده و معدود ماسکزدههایی که پیاده و سوار میشوند میگوید که آسمان همهجا همین رنگ است، نه فقط در خطوط اتوبوسرانی بلکه فراتر از آن؛ از فضاهای سرباز گرفته تا اینجا، شعبه یکی از بانکهای دولتی. روی در ورودیاش از «همان الزامی است»های بیپشتوانه برای ماسک زدن درج شده اما از متصدی باجهاش گرفته تا برخی مشتریان، بیتفاوت از کنارش عبور میکنند.
مترو و جانگرفتن نقدهای ماسکی
الهام مهدیزاده - گرمی هوای مردادماه از همین روز نخست و ساعات اولیه روز به منتظران ایستگاه دانشآموز در خط یک مترو خودی نشان میدهد. یکی از بانوان داخل ایستگاه از برگه دستش به عنوان بادبزن استفاده میکند تا کمی از گرمی هوا بکاهد. ماسکش را پایین میآورد تا خنکی هوای برگهای که بادبزنش کرده است به ریههایش برسد. دو نفر از بانوان منتظر داخل ایستگاه ماسکی ندارند. تعداد مردان منتظر در ایستگاه که ماسک ندارند بیشتر از بانوان است. از میان چهار مردی که منتظرند فقط یک نفر آنها ماسک زده است.
تمام صندلیهای مترو حتی همان صندلیهایی که از اوایل کرونا دارای نشان ضربدر قرمز شدند تا برای حفظ فاصلهها کسی روی آنها ننشیند پر شده است. چند نفری نیز بالای سر هر مسافر ایستادهاند.
اوضاع داخل مترو و تعداد مسافرانی که ماسک میزنند نسبت به روزهای قبل بیشتر شده اما هنوز مسافرانی که ماسک نمیزنند درخور توجه است. مأموران ایستگاههای مترو نیز برای ورود مسافران به ایستگاهها مانند موجهای قبلی کرونا تأکیدی بر استفاده از ماسک ندارند.
مترو به ایستگاه پارک ملت میرسد. مسافران زیادی روی سکو در انتظار بازشدن درهای قطار هستند. با بیشتر شدن تعداد مسافرها فضای داخل مترو کامل پر میشود. دونفر از خانمهایی که روی صندلی نشستهاند ماسک ندارند. تا قبل از بیشتر شدن مسافرها صحبتهای بلند و واضح این خانمها از محل کارشان و اتفاقات روزهای گذشته بود. با شلوغ شدن مترو حرفهایشان به اوضاع و شرایط کرونا رسید. یکی از این خانمها رو به آن یکی میگوید: چقدر شلوغ شد. ماسک هم نزدیم. دیشب اخبار داشت اعلام میکرد که کرونا دوباره زیاد شده است.
خانمی که مخاطب صحبتهای اوست اینطور واکنش نشان میدهد: الان دو ماه است که من ماسک نمیزنم. شما هم چند هفته است که ماسک نمیزنید. مگر چه اتفاقی افتاد؟ این ماسکها همه الکی است.
هنوز حرفشان تمام نشده است که صدای چند سرفه یکی از مسافران به گوش میرسد. خانم دیگری که روبهروی این دو مسافر نشسته است با شنیدن صدای این سرفهها جملاتی میگوید؛ جملاتی که گویا مخاطبانش همه مسافران هستند؛ «اگر همه مردم رعایت کنند کرونا زیاد نمیشود. همین دیشب اعلام کردند مشهد نارنجی شده است. وقتی بعضیها ماسک نمیزنند یا اگر مریض هستند و علائم دارند باز هم سوار مترو میشوند چطور میتوان توقع داشت که این مریضی کم شود.»
یکی از مسافرانی که بالای سر این چند مسافر ایستاده است میگوید: زمانی اگر کسی ماسک نداشت اجازه نمیدادند داخل مترو شود. اما الان چیزی نمیگویند و هرکسی هر مدلی که میخواهد از مترو استفاده میکند.
پی صحبتها را یکی از همان دو خانمی که ماسک نزده است میگیرد و در جواب میگوید: الان شما که ماسک زدهاید تا حالا کرونا نگرفتهاید؟ کرونا از کنارههای ماسک شما که باز است یا حتی از میان خود ماسک رد میشود. فقط باید بدنهایی قوی داشته باشیم. غذای خوب و ورزش و تنفس راحت.
باشگاههای ورزشی در اوضاع نارنجی مشهد
روزهای آبی و زرد کرونایی مشهد از جمعه تمام شده و مشهد وارد فاز نارنجی کرونا شده است. بااینحال فعالیت یکی از باشگاههای ورزشی در محدوده بولوار پیروزی مانند قبل است. یکی از ورزشکاران بانو برای ثبتنام ترم جدید و شرایط فعالیت سالن ورزشی با وجود کرونا سؤال میپرسد. متصدی سالن دراینباره میگوید: هنوز دستوری برای کاهش یا تعطیلی کلاسها نداریم. ثبتنامها هم مثل قبل ادامه دارد. اگرهم نگران هستید، وقت ورزش کردن میتوانید ماسک داشته باشید. جدا از آن و قبل از ورود به سالن و نیز بعد از پایان فعالیت ورزشی هم میتوانید از دستگاه برای ضدعفونی استفاده کنید و دستهایتان راضدعفونی کنید.
کلاسهای ورزشی و تعداد ورزشکارانی که برای هر کلاس حاضر هستند در نیمطبقههای سالن ورزشی درخور توجه است. فعالیتهای ورزشی و تنفس زیاد مانعی برای استفاده از ماسک است و هیچکدام از ورزشکاران زمان ورزش ماسک ندارند. چند نفر از ورزشکاران تنها بعد از ورزش و هنگام خروج از سالن ماسک میزنند.