صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

الزامات اندیشه و کنش سیاسی دانشجویان در عصر جدید

  • کد خبر: ۱۰۹۹۱
  • ۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۶:۴۶
روح‌الله اسلامی هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی
زمانی که دانشگاه در ۱۰۰ سال پیش به سبک مدرن تأسیس شد، دانشجویانی از طبقات بالا و متوسط برای توسعه کشور وارد آن می‌شدند و سیاست‌مداران و متخصصان ایران خروجی آن‌ها بود. به‌تدریج تعداد دانشگاه و دانشجو افزایش یافت و با ورود تفکرات انتقادی اعتراضات شدیدی در دانشگاه شکل گرفت. درحالی‌که تحولات سیاسی و اجتماعی غرب از قرون وسطی تا رسیدن به حکمرانی خوب، ۵ قرن طول کشید و فناوری، فکر سیاسی و تحولات اجتماعی با یکدیگر تطبیق داشت، در ایران گذار در نیم قرن اتفاق افتاد. جامعه مدرن ایران هنوز فرقه‌ای و قبیله‌ای بود، دانشگاه برای توسعه ملی و مدنی ایجاد شد، اما استادان و دانشجویان در اندیشه و کنش سیاسی به سمت جنبش‌های انتقادی و چپ‌گرایانه دهه ۶۰ اروپا تمایل پیدا کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز دانشجویان میراث‌دار رویکرد‌های ملی، مذهبی و سوسیالیستی بودند و تمام تلاش خود را برای پیاده‌سازی رویکرد‌های آرمان‌گرایانه به کار گرفتند. به‌تدریج جمهوری اسلامی ایران در دهه ۶۰ توانست بی‌ثباتی سیاسی ناشی از آشوب‌های داخلی و جنگ تحمیلی را مهار کند. ایران با برنامه‌های توسعه اصلاحات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را آغاز کرد. در شرایط بوروکراتیک و اداری دانشگاه‌ها و دانشجویان افزایش کمی پیدا کردند و شهرنشینی و گسترش فناوری اطلاعات فرهنگ دانشجویی را نیز تحت‌تأثیر قرار داد. تشکل‌ها و گروه‌های سیاسی دانشجویی توانایی جذب و تأثیرگذاری اجتماعی خود را از دست دادند. نسل دانشجویان تغییر کرد و گرایش‌های محیط‌زیستی، فعالیت‌های داوطلبانه و متکثر رواج یافت. انجمن‌های علمی و کانون‌های دانشجویی که بیشتر غیرسیاسی، بی‌طرف، اجتماعی، متکثر و تخصصی بودند، در دهه ۸۰ توسعه پیدا کردند. در مقاطعی انجمن‌های صنفی و تشکل‌های سیاسی دانشگاه‌ها ناخواسته ابزار جریان‌های سیاسی داخل و خارج کشور قرار گرفتند.
دانشجویان به‌علت دوری از خانواده، ورودی‌های آرمان‌گرای ذهنی و نداشتن تجربه، بیشترشان در عرصه سیاسی و مانیفست‌های مختلف اجتماعی در تاریخ معاصر ایران کارنامه مناسبی ندارند. سیاست به ۲ شکل می‌تواند دانشجویان و دانشگاه را از کارویژه اصلی خود خارج کند. در گذشته دانشجویان سیاست را به معنای کنش‌های اعتراضی و نقد هر امر موجود تصور می‌کردند و این‌چنین بود که در برنامه‌ریزی‌ها و پایش‌های امنیتی همیشه مرکز توجه نهاد‌های سیاست‌گذار بوده‌اند. همچنین سیاست‌های محلی و بومی‌گرایی و افزایش بی‌رویه تأسیس دانشگاه‌های بی‌کیفیت مرجعیت سیاسی و اجتماعی دانشجو را کاهش داد و او را به سمت بی‌سیاستی سوق داد. بی‌سیاستی یعنی قشری از دانشجویان فردگرا و منزوی که مناسبات دبیرستان را به دانشگاه می‌آورند. دانشگاه‌ها از هردو شکل سیاست‌ورزی، یعنی آرمان‌گرایی‌های چپ‌محور گذشته و بی‌تفاوتی‌های نسل جدید ضربه خورده‌اند و باید تعریف دوباره‌ای از اندیشه و کنش سیاسی دانشجو صورت گیرد. تعریف جدید می‌تواند اعتدالی باشد میان آن ۲ رویه که در گذشته به خشونت، تعصب‌های جاهلانه و بی‌ادبی ختم می‌گردید و امروز به بی‌تفاوتی، افسردگی و فردگرایی منجر شده است. قالب‌های قدیم و ایدئولوژی‌های تقلیدی ناکارآمد است و شرایط نسلی تغییر یافته است. آنچه می‌تواند محور قرار گیرد، دانشگاه و دانشجو در جای خود است که وظایف اصلی آن‌ها آموزش و پژوهش در راستای ایده‌های جدید و شبکه‌های علمی است. در مرحله بعد موضوعات فرهنگی و اجتماعی می‌تواند به‌صورت داوطلبانه و متکثر سیاست‌گذاری گردند. اضافه‌بار‌های حزبی، فرقه‌ای، قومیتی و حتی کارکرد‌های بیمارستان و کارخانه و اداره کارویژه دانشگاه نیست؛ چرا که هر گفتمان یکدست‌سازی دانشگاه و دانشجو را از میان می‌برد. گم‌شده دانشگاه و دانشجویان علم، اندیشه، احترام به سلسله‌مراتب، نظم، قانون، ادب، تربیت و دوست داشتن دولت‌کشور است. مسئولیت‌پذیری اجتماعی و سیاسی در صورت دانستن و احترام به قانون، بهره‌مندی از زیست شهروندی و فعالیت‌های مدنی دسترس‌پذیر است؛ در غیر این صورت، باری است بر دوش دانشگاه و جامعه که از اولیات و بدیهیات توسعه به دور است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.