غزاله حسینپور| تربیت، انواع و چگونگی آن همواره یکی از دغدغههای جوامع مختلف بوده است. جان لاک، فیلسوف انگلیسی، معتقد بود که ذهن انسان همچون لوحی سفید است که هرچه -اعم از علم و اخلاق و تربیت اجتماعی- بر آن حک شود، شخصیت انسان را شکل میدهد. از همین رهگذر است که بایستگی آموزاندن و پروراندن در زمینههای گوناگون آشکار میشود. اما «تربیت سیاسی» از پیچیدهترین مضامین تربیتیای است که از سویی کمبود منبع در این زمینه و از سوی دیگر بیتوجهی به آن در کشور ما محسوس است. به نظر میرسد تعلیم و تربیت در این عرصه همچون دیگر عرصهها بر عهده نهاد آموزش و پرورش است که باید مخاطبان خود را از کودکی از آن برخوردار سازد، اما گویا هنوز راه درازی پیش رو داریم. اینجاست که برای تقویت مشارکت و حضور افراد در عرصه سیاسی کشور، آموزشهای جانبی اهمیت پیدا میکند. شوراهای اجتماعی محلات به مثابه پارلمانی محلی که توسعه را در سطح محله هدف قرار میدهد، کانونی برای فعالیتی در ابعاد بسیار کوچکتر از سطح ملی است اما به هر حال نمایندگان مردم در آن باید آموزشهایی دیده باشند. این شوراها که با هدف پیشبرد سریع برنامههای اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، فرهنگی، آموزشی، رفاهی و... از طریق همکاری مردم راهاندازی شده است، در این سالهای اخیر در مشهد جدی گرفته شده است. برگزاری سلسلهنشستهای آموزشی و توانمندسازی منتخبان شوراهای اجتماعی محلات که چندی پیش در سطح مشهد برگزار شد، گویای این جدیت است. در این نشستها یا کارگاههای آموزشی به منتخبان شوراها به عنوان نمایندگان مردم در پارلمانهای محلی آموزشهایی در زمینه علوم سیاسی، جامعهشناسی، حقوق شهرنشینی و... ارائه شد. دکتر روحا... اسلامی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، یکی از مدرسان این دورهها بود. با او درباره اهمیت آموزش سیاسی به اعضای شورای اجتماعی محله و مسائل مرتبط گفتوگویی کردهایم که حاصل آن در ادامه میآید.
ایران، خاستگاه سیاستهای انساندوستانه
اگرچه در کشورهایی چون ایران به تربیت سیاسی، چنانکه باید، توجه نشده است و راه درازی تا رسیدن به وضعیتی مطلوب در این عرصه داریم، پیشینه تاریخی ما از این نظر امیدوارکننده است. روحا... اسلامی حتی معتقد است آغاز تمدن و تاریخ را باید سرزمین ایران دانست. امروز نیز میتوان در مسیر پیشرفت و توسعه از سطح ملی تا محلی چنین کارنامهای را مدنظر داشت: از منشور کورش چنین برمیآید که او حکومت را برای آبادسازی و آزادسازی و حاکم کردن انسانیت میدانسته است. در چنین نگاهی، سیاست به معنای تنظیم روابط قدرت به شکل انسانی است. این تنظیم روابط قدرت، 2 جنبه دارد. یک جنبه آن ملی است، یعنی قدرت و روابط آن در سطوح عالی ملی مانند ریاست جمهوری، مجلس و... تنظیم میشود. اما زمانی باید به روابط قدرت در سطوح محلی نیز توجه کنیم.
او میگوید: توجه به روابط قدرت در سطح ملی زمانی که جامعه بیسواد و عقبافتاده و توسعهنیافته است کارکرد خود را بیشتر نشان میدهد اما در شرایط توسعه نگاه محلی است که اهمیت مییابد؛ مثلا حدود 100 سال پیش در ایران نیاز به یک دولت قدرتمند متمرکز داشتیم که بتواند کشور را به سمت جلو هدایت کند. 100 سال پیش در ایران این اتفاق افتاد و دولت قدرتمند، ارتش مقتدر و بروکراسی بزرگ شکل گرفت. اما بعد از گذشت سالها کشور توسعه یافت، شهرهای بزرگی به وجود آمدند، مدرنیته کشور را فرا گرفت، سواد مردم افزایش پیدا کرد و شهروندان به این فکر افتادند که در چه جایگاهی قرار دارند. آنجا بود که برخی از متفکران موضوعی مطرح کردند مبنی بر اینکه اگر یک کشور بعد از 70 سال توسعه پیدا کرد باید اتفاقی به اسم تمرکززدایی در آن بیفتد.
چرا تمرکززدایی بایسته است؟
اما ضرورت تمرکززدایی چیست؟ امری که اگر محقق نشود، گفته میشود که فساد کشور را فرا میگیرد. اسلامی توضیح میدهد: در نبود تمرکززدایی، مردم اعتمادبهنفس خود را از دست میدهند و فکر میکنند که در کشور خود هیچ نقشی ندارند، به این ترتیب بخش خصوصی تضعیف میشود و پس از مدتی مخالفتها با دولت مرکزی افزایش پیدا میکند، در نتیجه دولت مرکزی توانایی چرخاندن استانها و ایالات خود را نخواهد داشت و در سطوح محلی ناکارآمد خواهد شد. به همین سبب بود که پیشنهاد سیستم غیرمتمرکز مطرح شد تا این سیستم در کوچکترین واحدهای اجتماعی مثل محلات، شهرها، شهرستانها و روستاها بتواند سازوکار چرخش نخبگان و تصمیمگیری و سیاستگذاری را رواج دهد. همین مدل بود که با عنوان شوراهای اسلامی شهر و روستا مطرح شد؛ یعنی چنانکه یک پارلمان ملی به نام مجلس داریم که برای کشور تصمیم میگیرد و قوههای مجریه و قضائیهای که ملی هستند، در سطوح روستا و شهر هم نیازمند پارلمان محلی هستیم. به همین خاطر در سال 1377 شوراهای اسلامی شهر و روستا شکل گرفت که مبتنی بر این بود که مردم در روستاها و شهرها در انتخابات شرکت کنند، مجالسی را تشکیل دهند و این مجالس برای چرخاندن امور محلی خود قانونگذاری کنند.
هر مدل و پیشنهادی در عرصه علوم انسانی میتواند در کنار قوتها و نقاط مثبتش کاستیهایی نیز داشته باشد. اجرای مدل تمرکززدایانه مورد بحث در ایران نیز با مشکلاتی روبهروست. نویسنده کتاب «سیاست به مثابه تکنیک» توضیح میدهد که هنوز قوانین مدونی برای پارلمانهای محلی شکل نگرفته است و گویی آنها فقط پارلمانهای شهرداری هستند و فقط روی این نهاد نفوذ دارند: ازآنجاکه مثلا شهردار منتخب شورای شهر است و آنها بودجه شهرداری را تصویب و برنامههای آن را تنظیم میکنند، میتوانند روی شهرداری نفوذ داشته باشند، درحالیکه این مراکز قرار بود قدرتی فراتر داشته باشند؛ یعنی پارلمانهای شهر باشند و برای شهر تصمیم بگیرند.
خیلی از منتخبان شوراهای محلات به حقوق و تکالیف خود آگاه نیستند
در برههای بحثی مبنی بر اینکه بهتر است شهر و روستا برای تحقق حکمرانی محلی به سمت تقویت بازوانی در محلات حرکت کند، شکل گرفت. یعنی شهرها و روستاها به محلههای مختلف تقسیم، و در این محلات انتخابات برگزار شود و تعدادی از شهروندان، واسط بین اهالی محله با مقامات شهری باشند و بتوانند هم مشکلات خود را بیان کنند و هم اجماع و راهکاری صورت دهند. اسلامی این الگو را الگوی بسیار خوبی میداند که به عنوان شورایاریها، یا در مشهد به عنوان شوراهای اجتماعی محلات، مطرح شد: در دوره فعلی مشهد، آییننامه اجرایی این شوراها به نفع جوانان و انتخاباتی کردن تغییر کرد تا از حالت انتصابی خارج شود. به این دلیل که بتوانند پاسخگویی و مشارکت شهروندان و دخالتدادن نظرات آنها را در حل و فصل امور شهری در پایینترین سطوح شهر (محله) ایجاد کنند. اما این شوراها هنوز راه طولانی در پیش دارند.
مسیر دور و درازی که عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در برابر شوراهای اجتماعی محلات میبیند، به سابقه اندک آن و تجربهنگاری نشدن در این زمینه و انتقال نیافتن سوابق قبل به شوراها برمیگردد. ازاینروست که او تأکید دارد حتما کارگاههای آموزشی و توانمندسازی برای منتخبان عضویت در شورا در نظر گرفته شود؛ کاری که در دیگر کشورها نیز انجام میشود: این کارگاهها میتوانند بخشهای مختلفی داشته باشند. از جمله اینکه قانون اساسی، قوانین شوراها و مباحث حقوقی را به اعضا آموزش دهند تا بدانند چه حقوق و تکالیفی دارند و چه کاری میتوانند انجام دهند. خیلی از منتخبان در این زمینهها آگاهی ندارند و ممکن است وارد فضاهای اجرایی شوند و به مشکل بربخورند. باید به آنها آموزش داده شود که نقششان تسهیلگری و کمک به شهرداری و جمعآوری مطالبات و مشکلات مردم و واسطهگری میان مردم، شهرداری و نهادهای دیگر است. همینطور لازم است که کارگاههایی در مورد پژوهشگری، پرسشگری، مصاحبه و شیوههای نظرخواهی از مردم برای آنها دیده شود. کارگاههای رسانه و روابط عمومی نیز از ملزومات این آموزشهاست؛ بهتر است هریک از محلات، روابط عمومی خوبی داشته باشند.
ارائه آموزشهایی درباره بودجه و مالیه عمومی و توانمندسازی مالی و جمعآوری کمکهای خیریه و مشارکت دادن سرمایهداران و تجار و از این دست، از دیگر توصیههای اسلامی است که آنها را برای کارگاههای مدنظر کاربردی میداند. به اعتقاد او حتی برپایی کارگاههای سیاستگذاری برای آموزش سیاستگذاری فرهنگی، تحلیلهای سیستمی در سیاستگذاری فرهنگی و... میتواند باعث توانمندی بیشتر اعضای شوراها و به تبع آن انتقال تجربیات آنها به آیندگان شود. او میگوید: در کشورهای پیشرفته برای همه این اهداف کارگاه آموزشی برگزار میشود تا منتخبان به واسط بین مردم و نهادهای اجرایی تبدیل شوند. زیرا هیچکس جز این افراد نمیتوانند محلات را شناسایی و مشکلات آنها را ریشهیابی کنند؛ چون نه شهرداری و نه هیچ نهاد اجرایی دیگری به اندازه آنها توانایی نفوذ در محلهها و شناخت آن و ارتباط با مردم را ندارند. شوراهای اجتماعی محلات، سازوکارهای خوبی هستند برای حلوفصل بسیاری از مشکلاتی که در شهرها با آنها روبهروییم. اساسا حکمرانی محلی الگوی خوب و شناختهشدهای در سطح دنیاست که سازمان ملل هم آن را توصیه میکند.
با این نگاه و تحلیلهاست که استادیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی چندی پیش به عنوان مدرس در کارگاههای آموزش و توانمندسازی منتخبان شوراهای اجتماعی محلات مشهد حضور پیدا کرد. او درباره این دورههای آموزشی توضیح میدهد: تمامی کسانی که در انتخابات شوراها پیروز شده بودند، ملزم به شرکت در این کارگاهها بودند. در این کلاسها در موضوعاتی چون حکمرانی محلی و سیاستگذاری، شیوههای تصمیمگیری سیاسی، وظیفه شوراهای محلات در قبال اجتماع و آسیبهای اجتماعی، مسائل روانشناسی و سازوکارهای ارتباطی و محیطزیستی آموزشهایی ارائه شد.
مدلی پیشرفته که مشهد میتواند در آن الگو باشد
مؤلف کتاب «شکوه و زوال سیاست در اندیشه ایرانشهری» فعال کردن شوراهای اجتماعی محلات را یکی از دستاوردها و نقاط قوت شهرداری میداند و یادآور میشود: اگر این شوراها فعال شوند، بار بزرگی از دوش شهرداری برداشته میشود و دیگر لازم نیست از یک سطح مرکزی برای همه شهر تصمیمگیریهای مختلف انجام شود. این ایده جزو مدلهایی است که پیشرفتهترین کشورهای جهان آن را پیاده میکنند و اگر مشهد بتواند آن را به درستی عملی کند، برای دیگر شهرهای کشور الگو خواهد شد.
اسلامی همچنین تأکید میکند که دراینباره بهتر است شهرداری فقط نظارت را بر عهده داشته باشد، در نگاهی کلیتر، بهتر است دولتها به امور حاکمیتی شامل جنگ، صلح، اقتصاد کلان، امنیت و... بپردازند و امور تصدیگری محلی را واگذار کنند: شهروندان خود باید تصمیم بگیرند که محلات را چگونه بچرخانند و چه تدبیری برای اداره آن بیندیشند. وظیفه دولت، امور محلی نیست و این امور به عهده شهروندان است.