صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

سرگرمی یا محتواسازی؟

  • کد خبر: ۱۱۶۹۵۵
  • ۲۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۱
محمدجواد استادی - پژوهشگر مطالعات فرهنگی

فراغت، دغدغه و مسئله‌ای بوده که همواره در زیست انسانی وجود داشته است. انسان همواره با زمان‌هایی از برنامه روزانه خویش روبه رو بوده که از کار‌ها و برنامه‌های اصلی خویش برای رفع نیاز، آسایش یافته است. این زمان آزاد دراختیار فرد است تا در آن برپایه سلیقه خویش برنامه ریزی کند و جدا از وظایف خود به کار‌هایی غیر از امور جاری بپردازد.

آشکار است که با توسعه جوامع امروزین و رشد فناوری‌های صنعتی و ماشینی شدن امر تولید و درگیری کمتر نیروی کار با فرایند‌های تولیدی و خدماتی، انسان‌ها با اوقات فراغت بیشتری مواجه شده اند. هرچند حجم کار و تولید انبوه‌تر شده، درگیری مستقیم انسان در این زمینه کاهش یافته است و درنتیجه او از فرصت بیشتری برای پرداختن به خود و علایقش برخوردار است.

تفاوت زمان فراغت افراد با دیگر ساعات زیست، در این است که از حالت رسمی و تمرکز فعالیتی خارج می‌شود و گونه‌ای رهایی و سرزندگی را جست وجو می‌کند. بر این بنیاد می‌توان سرگرم شدن را جدی‌ترین انگیزه انسان در اوقات فراغت تصور کرد. هر فردی از هر جامعه و با هر نگرشی کوشش می‌کند تا با سرگرم ساختن خویش، زمینه پویایی و بازسازی روانی و جسمی خود را برای بازگشت به محیط کار و درگیری‌های مرسوم زیستی فراهم آورد.

اهمیت و لزوم ایجاد سرگرمی در تراز‌های گوناگون انسانی، اصلی آشکار و مشترک میان همه گروه هاست، ولی آنچه مایه تفاوت است، نوع بهره بردن از این فرصت و چگونگی نگاه به حدود و چارچوب‌های سرگرمی است. جوامع گوناگون در طول تاریخ همواره از ابزار‌های هنری و بعدتر رسانه‌ای برای سرگرم ساختن جامعه بهره برده اند؛ به ویژه در زمینه هنر عمومی، یکی از کوشش‌ها سرگرم ساختن مخاطب بوده است؛ اگرچه این بدان معنی نیست که هنر به دنبال سرگرمی است، بلکه به این معنی است که هنر از ظرفیت سرگرم سازی خویش برای انجام رسالت‌ها و مأموریت‌های دیگر ازجمله انتقال پیام و تأثیرگذاری بهره می‌برد.

درمیان هنرها، هنر‌های جدید جامعه انسانی به ویژه هنر‌های نمایشی از امکان سرگرم سازی بیشتری برخوردار هستند، به گونه‌ای که می‌توان بنیاد آن‌ها را بر سرگرم سازی تصور کرد، چنان که مارتین اسلین، از نامدارترین چهره‌های نظری ادبیات نمایشی، معتقد است که اگر هنر‌های نمایشی نتوانند باعث سرگرم کردن مردم شوند، در تحقق برنامه‌های بعدی خویش، چون تأثیرگذاری درون مایه‌ای و زمینه‌ای نیز ناموفق خواهند بود، پس اگر معتقد باشیم که یک اثر تلویزیونی، سینمایی و به طورکلی نمایشی به دلیل ماهیت ترکیبی خویش (بدین معنی که مجموعه‌ای از هنر‌ها را درون خویش جمع می‌کند و البته از عنصر باارزش روایت داستانی به عنوان ژرف‌ترین عامل ارتباطی انسانی در تاریخ بهره می‌برد)، بیشترین نقش را در اشغال اوقات فراغت افراد دارد، نباید در برابر ماهیت سرگرمی سازی آن بی توجه باشیم.

در ذات تولیدات رسانه‌ای این چنینی مهم‌ترین هدف، انتقال پیام و تأثیرگذاری مفهومی و اقناعی بر مخاطب است، ولی اگر همین رسانه دریچه ارتباط خویش با مخاطب را که همان سرگرم ساختن اوست فراموش کند، هیچ گاه به نتیجه نخواهد رسید.

در پهنه درون مایه ای، رسانه‌های تصویری به دلیل آنچه اشاره شد، همواره بیشترین نقش را در فضا‌های پرورشی و تعلیمی جامعه داشته اند و نظام‌های فکری و برنامه ریزی، آن‌ها را برای تربیت نسل و ارتقای سرمایه اجتماعی به کار گرفته اند، تاحدی که می‌توان برجسته‌ترین کارکرد درونی هنرهایی، چون سینما را تربیت جامعه دانست.

ولی در زمینه این کارکرد هنر در کشور با دو خلأ جدی روبه رو هستیم؛ گاه رسانه غایت و هدف خویش را سرگرم ساختن تصور می‌کند و به هر قیمت درپی آن است که مخاطب را سرگرم کند. آسیب دوم مربوط به آن گروه از رسانه هاست که بدون توجه به الزامات ساختار و فرایند خلق اثر هنری و سازوکار ارتباط با مخاطب، تنها به پیام توجه می‌کنند و ظرف آن را درنظر نمی‌گیرند.

این گروه نیز معمولا حتی در برقراری ارتباط اولیه با مخاطب، دچار مشکل می‌شوند. آنچه اهمیت دارد، برقراری پیوند میان ظرف و مظروف است. در حوزه سینما و تلویزیون یکی از مخاطبان مهم، کودکان و نوجوانان هستند که اتفاقا از اوقات فراغت بیشتری برخوردار هستند و بیشترین نیاز محتوایی و تربیتی را نیز دارند و در قاعده هرم تربیت جای می‌گیرند.

باتوجه به دو آسیب اشاره شده، می‌توان گفت ما در زمینه آثار ویژه این گروه در هنر‌های نمایشی دچار مشکل بنیادین هستیم، به گونه‌ای که نه هنرمند از مخاطب شناسی بایسته بهره برده است و نه سیاست گذار و برنامه ریز و کارگزار به اهمیت موضوع تسلط دارد. وضعیت تولیدات هنری امروز ما در سینما و تلویزیون، اثبات این ادعاست؛ به ویژه آنکه امروز این رسانه‌های تصویری و نمایشی از قالب‌های رسمی خارج و وارد فضای مجازی شده اند.

بازنگری در سیاست‌های تولید آثار هنری، پرهیز از یک جانبه نگری، ایجاد توازن در مسئله سرگرمی و محتواسازی، مخاطب شناسی، شناسایی قالب‌های استاندارد برای فراوری مفاهیم تربیتی به چارچوب‌های هنری و تدوین پیوست‌های حوزه صنایع فرهنگی درکنار تولیدات سینمایی و تلویزیونی، جزو گام‌های مهم، ولی ازیادرفته‌ای است که حوزه تربیت را در کشور با آسیب مواجه خواهد کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.