سینما رفتن برای دهه شصتیها خاطره شیرینی بود که با گرفتن رضایت نامه از والدین و ذوق تماشای فیلم سینمایی بر آن پرده بزرگ با تصاویر هیجان انگیز و صدای خندههای بلند و بی خیالیهای کودکانه همراه بود.
بزرگتر که شدیم، سینما برای برخی از ما جنبه سرگرمی پیدا کرد و برای برخی، خاستگاه انعکاس مسائل اجتماعی شد و برای برخی، دنبال کردن ابرقهرمانهایی که در فیلمها نقش میآفریدند. ژانرهای سینما، مخاطبان خود را داشتند؛ علاقه مندانی پروپاقرص که در گیشههای شلوغ، شیفتگی شان به سینما کم نشده بود. در سالهای اخیر که یک باره کرونا زندگی مردم را در ابعاد مختلف خود تحت تأثیر قرار داد، سینما نیز در سبد خانوار رفته رفته کمرنگ شد.
برخیها پیشرفت فناوری و رونق گرفتن سینمای خانگی و دسترسی آنلاین به فیلمها را یکی از دلایل کم رونقی سینما میدانند و گروهی، شرایط اقتصادی امروز و زیاد بودن هزینه بلیت سینما را از دیگر دلایل مطرح میکنند. گروه دیگری هم ورود ستارههای سینما به سریالهای خانگی را از دیگر دلایل استقبال نکردن از سینماها میدانند؛ چون دیگر نیاز نیست حتما به سینما برویم تا بتوانیم بازی سلبریتی موردعلاقه مان را ببینیم؛ سینمایی که حتی کیفیت فیلمهای کمدی اش نیز درمقایسه با سالهای قبل، نتوانسته است گیشه هایش را نجات بدهد.
اگرچه برخی نیز بر این باورند که سختگیریها و ممیزیهای سالهای اخیر و مبهم بودن خطوط قرمز بر سینما اثرگذار بوده است و سینمایی که باید آیینه مسائل اجتماعی باشد، دیگر چنان که باید و شاید، نمیتواند این مسئولیت را به خوبی ایفا کند.
ازسوی دیگر ذائقه مردم نیز شاید مانند دهههای قبل، پذیرای فیلمهایی نیست که از درد و رنج و فقر و... بگوید؛ زیرا مخاطبان به دنبال حال خوب هستند نه افزودن رنج مضاعفی بر رنج هایشان. به نظر میرسد واکاوی سینمای درحال احتضار ازسوی سینماگران و جامعه شناسان و مسئولان مرتبط، نیازمند تأملی جدی است. نگذاریم سینما بمیرد.