خدمات آموزشی به بازماندگان جنگی بخشی از فرهنگ ملی شد طعمی که ادب به اخلاق و ایمان می‌دهد تا مهربانی بیشتر شود وداع با پیکرهای ۹ شهید مرزبان تازه‌تفحص‌شده در معراج شهدای تهران برنامه سه‌شب مناجاتخوانی حاج منصور ارضی همزمان با شهادت امام کاظم(ع) و مبعث پیامبر(ص) در حرم رضوی اجرای سند مهدویت به دست مردم محقق ‌می‌شود فصل دوم برنامه تلویزیونی مهنا به‌زودی از رسانه ملی پخش می‌شود پخش فصل جدید مستند ملازمان حرم به‌زودی از شبکه افق + فیلم هفدهمین رویداد استارتاپی اسلامی – قرآنی طلوع برکت مراسم تشییع پیکر همسر شهید برونسی در مشهد برگزار شد (۴ بهمن ۱۴۰۳) + فیلم ابهامات حذف دهک‌بندی ایثارگران رفع شد آیت‌الله عبدالله جوادی آملی: رضایت به فعل باطل، هم‌تراز انجام آن است فراخوان ثبت‌نام در «طرح ملی انسان مسئول» ویژه ماه مبارک رمضان، منتشر شد ریزش کاشی‌کاری‌های مسجد تاریخی سید اصفهان چهره سال همایش ملی سلامت معنوی اسلامی شناخته شد علی غلام آزاد، راهی مسابقات بین‌المللی قرآن الجزایر شد وزیر آموزش و پرورش: آسیب‌های دانش‌آموزان و دانشجویان از باورهای اعتقادی متناقض نشئت می‌گیرد درس‌نامه زندگی با آیه‌ها ویژه ماه مبارک رمضان روانه بازار شد رویداد ملی طبا، بستری برای درآمدزایی طلاب
سرخط خبرها

دیگر از گم شدن نمی‌ترسم

  • کد خبر: ۱۳۵۰۸۰
  • ۱۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۸
دیگر از گم شدن نمی‌ترسم
ملیحه جهان بخش - روزنامه نگار

رها شدن... گم شدن... در ازدحام آدم‌هایی که همه غریبه هستند، سراسیمه به این سو و آن سو دویدن، حس وحشت و استیصال و سرانجام گریستن... نمی‌دانم تابه حال بچه‌ای را که در حرم گم شده است، دیده اید؟ یا شاید خودتان در سالیان کودکی، تجربه اش کرده باشید؛ سرانجامی که اغلب اوقات با کمک خادمان حرم برای پیدا کردن والدین، ختم به خیر شده و وحشت کودک در آغوش والدینش به آرامش تبدیل شده است که شاید تا سال‌ها از یاد نرود. من این اتفاق را بار‌ها در طول این سال‌ها در حرم دیده ام.

اما گم شدن، اتفاقی منحصر به کودکی نیست؛ چه کسی می‌تواند بگوید در این روزگار عجیب وغریب، حس گم شدن را در بزنگاه حساسی تجربه نکرده است؟ زمانی که تصور می‌کنی دستت از همه سو رها شده است و در ازدحام آدم‌ها جز چشم‌های غریبه، هیچ آشنایی نیست.

نقطه‌ای که دیگر تشخیص راه‌ها برایت ممکن نیست و استیصال پیدا کردن راه، سراسیمه و کلافه ات می‌کند و به قول حافظ: «از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود.» اما من هر زمان این حس را تجربه می‌کنم، خیال می‌کنم همان کودک گمشده ام.

خیال می‌کنم در این شهر جز یک خانه آشنا هیچ راهی را بلد نیستم. دیگر سراسیمه به این سو و آن سو نمی‌دوم و به در این خانه و آن خانه نمی‌زنم. در این شهر، صاحبِ خانه‌ای را می‌شناسم که پناه همه آدم‌هایی است که روزی، جایی و در نقطه‌ای از زندگی در تعلیق رها شدن، گم شده اند.

فرقی نمی‌کند دیگر به کدام صحن حرم بروی و کدام کنج حرم را انتخاب کنی. آن آغوش امن کودکی ها، نقطه پایان همه گم شدگی‌ها در حریم این حرم امن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->