ضرب المثل ها بخشی از گنجینه فرهنگی، تاریخی و ادبی هر ملتی است. به ویژه در فرهنگ و تاریخ کشور ما، این ضرب المثل ها دربردارنده نکته های حکمت آموزی هستند که از طریق آثار ادبی یا به صورت فرهنگ شفاهی به ما رسیده اند. پاره ای از این ضرب المثل ها هم ابیات و مصرع هایی از شاعران بزرگ است که به مرور حکم مثَل گرفته اند. با این حال، گاهی از تعداد اندکی که شاید انگشت شمار هم باشند، پیام درستی به گوش نمی رسد یا به تعبیر درست تر همه جا کاربرد ندارند.
گاهی بعضی از این ها به دلیل موقعیتی خاص و مصداقی مشخص زاده شده اند که نمیتوان برای همیشه و همه جا به کار بست. تعدادشان کم است اما هنوز گاهی بر زبان ها جاری می شوند. یکی از آن ها «عیسی به دین خود و موسی به دین خود» است که به روشنی به تعهد اجتماعی انسان آسیب می زند. «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است» نیز یکی دیگر از این دست ضرب المثل هاست.
نشان روشن آن حدیث «الجار ثم الدار» است که از حضرت زهرا (س) نقل شده است و توجه به همسایه و مقدم دانستن حل مشکلات دیگران را سفارش می کند.
اینکه می گوییم این دست مثل ها کم است و کم کاربرد، به این دلیل است که در همین زبان فارسی ضرب المثل های فراوان دیگری می توان یافت که دقیقا به تعهد اجتماعی و انسانی تأکید دارد. همین مثل را بگذارید کنار ضرب المثلی از شعر سعدی که آموزگار اخلاق است. سعدی در این بیت کاملا بر وجه انسانی توجه به دیگران انگشت تأکید می گذارد. همان شعر معروف: «تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی» یا « تو نیکی می کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز».
فردوسی نیز از این دست مثل ها کم ندارد و می گوید: «به نیکی گراییم و فرمان کنیم/ به داد و دهش دل گروگان کنیم».به هر حال توجه داشته باشیم که در لابه لای انبوهی از ضرب المثل های ناب و حکمت آموز فارسی، موارد انگشت شماری وجود دارند که ممکن است همه جا و همیشه به کار نیایند.