اجرای طرح تبدیل میدان شهید کاوه مشهد به تقاطع فرماندهی افزایش ۳ برابری تولید آسفالت از سوی سازمان عمران شهرداری مشهد در سال ۱۴۰۳ سرمایه‌گذاری ۲۶‌هزار‌میلیاردی برای توسعه زیرساخت‌های مشاغل شهری مشهد مدیرعامل نمایشگاه بین‌المللی مشهد خبر داد؛ برگزاری نمایشگاه ملی گردشگری و صنایع دستی در مشهد با حضور ۴۹۰ شرکت‌کننده کاهش زمان رسیدگی به تخلفات ساختمانی در کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری مشهد نه به تصادف | چرا خراسان رضوی همچنان رکورددار مرگ جاده‌ای است؟ آغاز سی‌ویکمین کنفرانس هسته‌ای ایران در مشهد محمدحسین قاسمی، بازیگر و کارگردان صداوسیما، درگذشت اختصاص بودجه مستقل برای فعالیت‌های فرهنگی بوستان‌‌های بانوان در مشهد کیفیت هوای مشهد، در آستانه وضعیت هشدار (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)  شب‌های بی‌ستاره شهر | گزارش شهرآرانیوز از گسترش خاموش پدیده آلودگی نوری در کلانشهر مشهد آمار طلاق در باشگاه همسران مشهدی، کمتر از یک درصد است میزبانی «باهم» از ۲۳ هزار زوج جوان مشهدی «باهم» در مسیر خوشبختی | اختتامیه پنجمین دوره باشگاه اجتماعی همسران مشهدی برگزار شد+فیلم برنامه‌های شهرداری مشهد برای اولین سالگرد شهادت شهید جمهور آیت‌الله رئیسی پزشکیان: هلال‌احمر جان‌ها را بی‌تبعیض نجات می‌دهد | فریادرس همدیگر باشیم پاسخ‌های شفاف از هزینه‌های پارک حاشیه‌ای خیابان‌های مشهد پایان ساخت آخرین راست‌گرد پل نوغان مشهد بعد از ۲۰ سال شفاف‌سازی و سرعت بالا برای پاسخگویی به مطالبات ساخت‌وساز شهروندان مشهدی
سرخط خبرها

خاطراتی که دفن شد

  • کد خبر: ۱۴۲۳۷۴
  • ۰۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۶
خاطراتی که دفن شد
شب گذشته بولدوزر به جان آن خانه قدیمی افتاد و همه خاطرات آن خانه را زیر تلی از خاک و آوار دفن کرد.
علیرضا حیدری
نویسنده علیرضا حیدری

صبح که از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم اثری از آن خانه نبود. شب گذشته بولدوزر به جان آن خانه قدیمی افتاد و همه خاطرات آن خانه را زیر تلی از خاک و آوار دفن کرد. طاقچه ها، اتاق‌های تودرتو، حوض کوچک وسط حیاط، باغچه نقلی، انباری آخر حیاط، پنجره‌های چوبی، در حیاطی که رویش گل و بلبل نقش بسته بود، کاشی نوشته‌ای که روی سردر خانه نصب بود، شیروانی نیم سوخته زیر آفتاب، از هیچ کدام خبری نبود.

این‌ها را در چند روز گذشته دیدم که بنا تاحدودی نیمه تخریب شده بود. روزی که به این محله آمدیم پنجره را که باز می‌کردیم، در هر خیابانی کنار چند خانه زیبا و ویلایی، یکی دو مجتمع ناهم خوان و ناچسب با حال وهوای محله وجود داشت که در حاشیه درختان چند ده ساله توت احساس غریبی می‌کردند. آنچه بود بنا‌های باصفا و قدیمی بود که چشم نوازی می‌کرد، اما امروز در میان این همه مجتمع چند طبقه، همین دو سه خانه قدیمی است که البته یکی از آن‌ها هم در این یکی دو روز کشته شد و تا دو سه ماه آینده یک مجتمع چند طبقه به جایش قد می‌کشد.

این بلا فقط به سراغ این محله نیامده است؛ سال هاست در گوشه و کنار این شهر و بلکه همه شهر‌ها و حتی روستاها، تیغ بی رحم بولدوزرها، به تن کوچه‌ها و خیابان‌های ما زخم می‌زنند و بخشی از هویتشان را آوار می‌کنند. خاطرات یکی یکی رخت بسته و فراموش می‌شوند.
محله‎ هایمان بی روح می‌شود، کالبدی از سنگ و سیمان و آهن ما را محاصره می‌کند. آسمان گم می‌شود و دیگر دعایمان کمتر فرصت پرواز دارد. دیگر نگاهمان با آبی آسمان در روز و سوسوی ستارگان در شب گره نمی‌خورد. دیگر از آن جوش و خروش جمعی گنجشک‌ها خبری نیست و نمی‌توانند در لابه لای کوچه‌های باریک و بی هوا بچرخند. ما خودمان، خودمان را زندانی کرده ایم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->