نظامهای اجتماعی به دلیل ویژگیهای ذاتی خویش چنان پیچیده هستند که بدون درک درست و دقیق آنهای امکان سیاست گذاری و برنامه ریزی برای دست یافتن به اهداف کلان وجود ندارد. تنوع جمعیتی، پیچیدگی کنشهای رفتاری، تفاوت ترازهای اقتصادی، توزیع متفاوت امکانات، تنوع تخصصها و موارد و متغیرهای گوناگون دیگر کنترل کنشگری در جامعه را سختتر از پیش خواهد کرد.
در این فرایند بسیاری از موارد مهم و برجسته وجود دارد که در دایره نگاه کارگزاران و برنامه ریزان و متولیان اجرایی قرار نمیگیرد و به نگاه ایشان حتی شاید از اهمیت چندانی برخوردار نباشد.
اوقات فراغت را میتوان از مواردی دانست که به طورمعمول چندان مورد توجه متولیان امر نبوده است و بیشتر در قالب روشهای تکراری و دستوری بدان پرداخته میشود. مسئله اوقات فراغت با وجود دیرینگی از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ زیرا در این زمینه با زمانی روبه رو هستیم که فرد از اشتغالات مرسوم و روزمره فارغ است و جنبههای فردی و ذوقی او فعالیت بیشتری دارد و به شکلی خودخواسته و برای ایجاد آرامش و آسایش در زیست خود دست به اقدام و کنش میزند. نقش اختیار در اوقات فراغت پررنگتر و جدیتر از هر حوزه دیگر است.
پس از این بابت به دلیل زمینه غیراجباری، خودخواسته بودن و همچنین عنصر کلیدی سرگرم شدن، این اوقات برجستهترین زمان برای اثربخشی ماندگار و ژرف در مخاطب است. ازاین رو میتوان گفت مدیران کلان اجتماعی از بهترین فرصت برای هدایت نرم جامعه به بهانه اوقات فراغت برخوردار هستند. چنانچه بتوان از عمومیترین و درعین حال کاراترین ابزار ممکن که زبانی سرگرم کننده و غیرمستقیم نیز دارد، یعنی همان هنر، بهره برد، میتوان زمینه هدایت و جهت بخشی به کنشهای اجتماعی را نیز فراهم آورد.
فراوردههای هنری در گام نخست مخاطب را سرگرم میکنند و این خود بیشترین پوشش و نقطه اشتراک را با حوزه مهم اوقات فراغت دارد. باید دید در نظام زمانی جامعه تا چه حد به توزیع و نشر آثار هنری توجه شده است؟ حقیقت آن است که توجه به مصرف فرهنگی جامعه یکی از الزامات مهم و بنیادین مدیریت است؛ زیرا مصرف فرهنگی بنیاد شکل گیری نظام مصرف کلان جامعه خواهد بود. چگونگی رفع نیازهای فرهنگی هدایت کننده بروز سبک زندگی خواهد بود و تعیین رژیم مصرف در جامعه وضعیت بروز و ظهور پیدای آن جامعه را مشخص خواهد ساخت.
در زنجیره نظام مصرف باید بتوان میان اوقات اشتغال و کار و فعالیتهای جدی روزمره یا اوقاتی که فرد از این امور دور میشود و آسایش و سرگرم شدن را جست وجو میکند، تعادل و نسبتی جدی برقرار ساخت. پس بر این بنیاد باید با تعریف نظام اوقات فراغت در جامعه نسبت به نقش نهادهای فرهنگی در بهره بردن از ابزار هنر برای تأمین محتوایی و شکلی این اوقات بهره برد.
اما نکته دوم و پراهمیت در زمینه مصرف فرهنگی بهره بردن از اوقات فراغت برای توانمندسازی و آموزش سوادهای عمومی در جامعه است. آن زمان که سواد عمومی در جامعهای تعالی یابد، با جامعهای پیشرو و قدرتمند روبه رو خواهیم بود. سواد هنری از مهمترین سوادهای مورد نیاز هر جامعهای است که آن جامعه را در دو زمینه درک و دریافت و بهره برداری منطقی و هوشمند از آثار هنری و همین طور زمینه سازی تولید عمومی آثار هنرمندانه مردمی و عمومی در نظام اجتماعی پیش میبرد. متأسفانه ارتقای این سواد در نظام آموزشی ما وجود ندارد و بر عهده نهادهای فرهنگی و هنری پراکنده قرار گرفته است.
در چنین شرایطی و با وجود دو کارکرد مهم یاد شده، توجه به اوقات فراغت به عنوان زمانی برای توسعه سواد هنری یک اصل بنیادین است. به طور طبیعی مشهد مقدس با جمعیتی نزدیک به ۴ میلیون نفر و حضور بیش از ۲۰ میلیون زائر در طول سال در این حوزه از ظرفیتی ویژه و ممتاز برخوردار است. ارتقای سواد هنری در چارچوب فعالیتهای درازمدت، میان مدت و کوتاه مدت میتواند همه طیفها از زائر و مجاور را فعال سازد.
آشکار است که توجه به مسئله اوقات فراغت در مشهد که همواره محل آمدوشد میلیونها زائر از فرهنگهای گوناگون است زمینهای مناسب برای انتقال سواد هنری از این نقطه به دیگر شهرهای کشور خواهد بود. لازمه تحقق سیاست ارتقای سواد هنری به بهانه آموزشهای هنری و رویدادسازیهای هنری در اوقات فراغت، مشخص بودن متولی اصلی سیاست گذاری در این زمینه و وجود ساختاری برای هدایت و توازن موضوعی و فعالیتی نهادهای متولی مختلف در این زمینه است.
در شرایط فعلی دستگاهها و نهادهای گوناگون فرهنگی، چون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری، آموزش وپرورش، دانشگاه، حوزه هنری و... هر یک در مدار و افق فعالیتهای خویش به آموزشهای هنری در اوقات فراغت میپردازند، درصورتی که یک هندسه منظم و هماهنگی برای افزایش اثربخشی میان آنها وجود ندارد. چنانچه در یک نظم مشخص بتوان به آموزش هنر در اوقات فراغت توجه کرد، در کنار ارتقای سواد هنری شاهد شبکه سازی نیروهای اجتماعی در راستای تعالی اجتماعی و تحت تأثیر هنر، توانمندسازی بخشهای گوناگون جامعه، ارتقای نظام مصرف، اصلاح سبک زندگی و مواردی ازاین دست خواهیم بود.
این مهم جز در سایه جدی گرفتن این حوزه، اتخاذ سیاست مرکزی، هماهنگی نهادی و ساختاری و سنجش عملکرد و تأثیرگذاری ممکن نخواهد بود. تابستانی که در آن قرار داریم بهترین فرصت برای هماهنگی و یک صدایی نهادهای متکثر فرهنگی مشهد مقدس در زمینه توجه به مقوله هنر در هدایت اوقات فراغت است.