به گزارش شهرآرانیوز پا در جاده کربلا گذاشتن، سفر آسانی نبوده است؛ در هیچ زمانهای. مسافران این راه وصیتشان را مینوشتند، حسابشان را با دیگران صاف میکردند و رنج دل کندن از اهلوعیال را به جان میخریدند تا خود را به جانان برسانند و زائر ضریح ششگوشه امامحسین (ع) بشوند.
زائران عتبات راه زیادی در پیش داشتند و معلوم نبود از سختیهای سفر جان سالم به در ببرند یا نه؛ به ویژه از دیار امامهشتم (ع) که بیش از ۱۸۰۰ کیلومتر با کربلا فاصله دارد، پس دور از ذهن نیست که عاشقان دیدار دشت کربلا با یکدیگر در گوشهای نزدیک به حرم رضوی، قرار بگذارند تا پس از زیارت حضرت ثامن (ع) راهی شوند. این وعدهگاه، کوچه «کربلا» ست؛ جایی که دستهای بسیاری برای وداع بلند شده، درحالیکه آستینشان از اشک،تر بوده است.
«کربلا» نام کوچهای کمعرض و کوچک در چندقدمی میعادگاه زائران رضوی است با قدمتی همعصر دوران صفوی که اگر زبان باز میکرد، قصههای درازی برای گفتن داشت. این گذر درواقع، نقطه آغاز سفری از یک کربلای کوچک است به کربلای بزرگتر. کربلای مشهد، برابر نقشههای قاجاری شهر، یک تکیه، یک حمام و یک آبانبار داشته که تسهیلگر زائران دشت نینوا پیش از آغاز سفرشان بوده است و اکنون دو ضلع باقیمانده از آن، همچنان در برابر مرگ مقاومت میکند.
وقتی از اهالی قدیمی محله عیدگاه میپرسیم چرا نام این کوچه را کربلا گذاشتهاند، صحبت از کاروانسرایی به میان میآورند که روزگاری در این محدوده بود و حالا خبری از آن نیست. سپس انگشت اشارهشان را سوی مکانی دراز میکنند که دورش را موانع فلزی گذاشتهاند تا گودبرداری آن، خطری برای عابران این محدوده ایجاد نکند.
این فضا در انتهای کوچه کربلا، یعنی خیابان امامرضا (ع)، درست در جایی که این گذر به کوچه ضابط متصل میشود، قرار گرفته است. بعضی اهالی نام کاروانسرای ذکرشده را با آبانباری که روبهروی این محل، قرار داشته و قدمتش به عصر صفویه میرسیده است، یکی میدانند و آن را «کاروانسرای حوضبرجی» معرفی میکنند.
اما جستوجو در منابع مکتوب و قدیمی درباره مشهد، ما را به این مکان خاص نمیرساند، حتی در نگاهی گذرا به فهرست کاروانسراهای دوره قاجار در کتاب «مشهد در آغاز قرن ۱۴» نیز خبری از این نام نیست. تنها در کتاب «تاریخ مشهدالرضا (ع)»، نوشته احمد ماهوان، نام تکیهای به نام «حوضبرجی» آمده است. همین میشود که از خیر این نام میگذریم و کاروانسرا (یاکاروانسراهایی) را جستوجو میکنیم که در این گذرگاه قرار داشته و شاید نقطه آغاز سفر زائران مشهدی به عتباتعالیات بوده است. اینبار هم البته به در بسته میخوریم و اثر هیچ منزلگاهی در این اطراف هویدا نمیشود.
در گام بعدی بهسراغ نقشههای برجامانده از دوره قاجار میرویم. براساس آنچه «کلنل جولیس دالمج» روی نقشهای که در اواخر سال ۱۲۴۸ خورشیدی از مشهد آن زمان و بناها و گذرهایش ترسیم کرده است، میتوان کوچه کربلا را با سروشکل کنونی آن در محله عیدگاه یافت.
با استناد به این نقشه، میتوان گفت نام کربلا بر این معبر، عمری بیش از ۱۵۰ سال دارد و باتوجهبه قدمت صفوی آبانبار آن، میتوان احتمال داد که این کوچه هم بهجایمانده از آن زمان بوده و نام کربلا نیز از همان دوران بر پیشانی آن نقش بسته است و البته در سندی که از سال ۱۰۷۶ قمری در مرکز اسناد آستان قدس رضوی موجود است، به نام کوچه کربلا اشاره میکند.
البته نام کوچه، تنها نشانی نیست که در نقشههای قدیمی شهر دیده میشود؛ مقایسه نخستین نمودار کاغذی شهر مشهد (۱) با نقشههای سال ۱۳۳۳ خورشیدی، ردونشان یک تکیه را (درست همان جایی که کهنسالان کوچه میگویند قدیمترها کاروانسرا بوده)، در نقشههای قرن ۱۴ نمایان میکند که به آن «تکیه صادقخان» میگفتند. این تکیه گویا در اوایل قرن ۱۴ خورشیدی، خراب میشود و چندی بعد هم نقویه مرحوم عابدزاده (سال ۱۳۳۰) جای آن را پر میکند.
شواهد میگویند فردی با نام صادق خان این ملک را وقف کرده، اما بر اثر گذشت زمان، فرسوده و تخریب شده است و زمانی که حاجیعابدزاده بهدنبال زمینی برای ساخت نقویه میگشته، اوقاف این زمین را به او پیشنهاد میدهد. در ادامه، بنای نقویه که برای مدتی تبدیل به مدرسه شده بود، نیز دوامی نمییابد و حدود شصت سال بعد تخریب میشود. حالا این زمین گودبرداریشده در حصار آهنی که در سطرهای بالا وصفش را نوشتیم، تنها نشان بهجامانده از آن است.
گاهی در متون تاریخی باید دستبهدامان گمانهزنی شد. در کوچه کربلا هم وقتی که مطمئن میشویم خبری از کاروانسرا در این اطراف نبوده و این کلام، اشتباهی رایج میان مردم است، بهسراغ دیگر احتمالها میرویم. رضا سلیماننوری، مشهدپژوه، درباره نام این کوچه میگوید: «در سالهای دور، این گذر محل تجمعی برای قرار کاروانسالارهای کربلا بوده است. آنها، کاروان زائرانشان را از نقاط مختلف میآورده و در ابتدای این کوچه، جمع میشدهاند تا عازم زیارت عتبات شوند».
بهگفته سلیماننوری، «تا وقتی کاروانهای شتر و اسب و حتی کامیونهای چوبی رواج داشته، از این مکان برای تجمع کاروانهای زائران کربلا استفاده میشده، ولی با به میان آمدن پای اتوبوسها به جمع وسایل حملونقل عمومی و ایجاد گاراژها در اقصی نقاط شهر، مرکزیت این مکان هم بهمرور از بین رفت.» برپایه این نظر، نام کربلا هیچ ارتباطی با عناصر درونی این گذرگاه که قدمتی دیرینه دارد، ندارد و فقط بهخاطر قرار ملاقات کاروانهای عتبات بر سر آن، این نام نیز بر تارک آن به یادگار مانده است.
این ادعا البته بهنوعی دیگر در کتاب «شناسایی و وجهتسمیه معابر، محلات و اماکن عمومی بافت قدیم شهر مشهد» هم آمده است و دکتر رحیم رهنما نیز وجهتسمیه کوچه کربلا را، حرکت کاروانهای زیارتی دانسته است که در گذشته از این محل، عزم زیارت عتباتعالیات میکردند.
تا اینجا روشن شد که کاروانهای کربلا از اینجا بهسوی عراق میرفتند، اما محل قرار این کاروانها کجا بوده است؟ در ابتدای کوچه یا در جایی دیگر؟ باز باید بهسراغ نقشه دالمج برویم؛ جایی که گذرگاه کربلا از یکسو، راهی به خارج از شهر ندارد و از دیگرسو به کوچه ضابط میرسد؛ کوچهای که متصل به گذر طولانی عیدگاه است و در ادامه نیز به دروازه این محله (دروازه عیدگاه) ختم میشود؛ این یعنی یک مسیر مستقیم برای حرکت کاروانها و خروجشان از دروازه عیدگاه که طبق شنیدهها، راهیان سفر عتبات از آن خارج میشدند تا در مسیر کربلا قرار بگیرند.
۱-نقشه دالمج نخستین نقشهای است که همه شهر مشهد را با جزئیات به تصویر کشیده است
یک حمام، یک حوض آب و یک تکیه در اطراف کوچه قرار دارد که از قراری، نیاز زائران و مسافران را برای نظافت و تأمین آب برطرف میکرده است. احتمالا مسافران پیش از آنکه راهی کربلا شوند، آخرین حمام را در کوچه کربلا میرفته اند، از حوض انبار ظرف آبشان را پر میکرده و وضویی هم میساختهاند.
همچنین بهنظر میرسد باتوجهبه عرض کم کوچه کربلا که مکان خوبی برای تجمع نبوده است، این تکیه صادقخان بوده که از زائران کربلا، میزبانی میکرده است و به همین دلیل نیز درمیان کلام ریشسپیدکردگان این محدوده، نام کاروانسرای «حوضبرجی»، جا خوش کرده است. ازآنجاکه تکیه با نیت امامحسین (ع) پا میگیرد، هیچ بعید نیست که درِ آن به روی زائران حضرت هم باز بوده باشد تا از این نقطه، راهی دیار یار شوند. درواقع زائران به این تکیه میآمدهاند و پس از تجمیع بهسمت دروازه عیدگاه میرفتهاند تا یک سفر پرمشقت و طولانی را آغاز کنند.
اسناد بهجامانده در مرکز اسناد آستان قدسرضوی مربوطبه صورت مخارج ماه محرم تکیه صادقخان در سال ۱۳۰۰ قمری، خبر از فعالیت این حسینیه در ماه محرم و ارتباط این موقوفه با آستان قدس میدهد. ابراهیمخان، متولی این موقوفه بوده که درآمد یک عطاری وقفی در همسایگیاش، به مصرف آن میرسیده است.
۱- حمام کربلا. ۲- حوض آب. ۳- تکیه صادق خان
گشتی در امروز کوچه کربلا نشان میدهد که طول این معبر در همه زمانها، حدود صد متر بوده و بیشتر از بیست منزل مسکونی در آن سقف و ستون نخورده بوده است که حالا خبری از همان هم نیست. جای آن خانهها را امروز، ساختمانهای بلند، هتلها و میهمانپذیرها گرفته است که ظاهری نونوار دارند.
همچنین پیشتر گفتیم «دالمج» در نقشهای که زمان قاجار از این کوچه کشیده است، مکان یک حمام را در آن مشخص کرده و جالب است بدانید اکنون هم در اینجا یک گرمابه با نام ثبتشده «مرجان» وجود دارد. در نگاه نخستین، بهنظر میرسد حمام قدمتی ندارد، ولی در گفتگو با مالکان آن، متوجه میشویم که بنای گرمابه مرجان، دارای دو بخش قدیمی و تازهساز است.
بخش تازه ساز آن با ۲۲ نمره را سال ۱۳۴۵، رجب فرازی ساخته است و قسمت کهنسال ساختمان (با حفظ سازه اصلی، بازسازیشده) نیز بهگفته پسرش، محمدحسن فرازی، بیش از صد سال قدمت دارد. این بخش، سقفهایی گنبدی دارد و شاید بتوان آن را بقایای همان حمامی دانست که دالمج در نقشه قاجاری مشهد کشیده است که اگر چنین باشد، حالا صدوپنجاهسالی میشود که پابرجاست؛ البته از بد روزگار، این حمام انگار از چشم میراثفرهنگی دور مانده است و ثبت ملی نیست.
آبانبار از زمان صفویه تاکنون، همچنان محکم و استوار است که این معبر، بیش از همه به آن شناخته میشود. آبانباری با ۹۲ پله سنگی که در تاریخ ۲۴تیر۱۳۸۲ یکی از آثار ملی ایران شده است؛ البته این سازه عهد صفوی که ساخت آن را به شیخبهایی نسبت میدهند، اکنون وضعیت نزاری دارد. زبالهها در پشت آن انباشته شده است و توری کوچک نصبشده در جلوی نردههای آنهم نتوانسته است از زبالهریزی به درونش جلوگیری کند. این بنای تاریخی در کمرکش کوچه به فرسایش مشغول است و هیچ مسئولی سراغی از آن نمیگیرد.
نمای خارجی آبانبار، سردری آجری و ایوانی کمعمق دارد. احتمالا این آبانبار، آخرین جایی بوده است که زائران کربلا از آن برای سفرشان آب برمیداشتهاند. کتیبههای نستعلیق بر روی کاشی هفترنگ با خط سفید بر زمینه ﻻجورد بهسختی خوانده میشود، ولی آن را بیش از پیش به کربلا و زائران آن مرتبط میکند:
عباس (ع) که از فرات چو برگشت تشنهلب
رو کرد به خیام حرم با دوصد شفقت
از کثرت شقاوت و از ظلم کوفیان
از دستش آب رفت و جان آمدش به لب...