یک کتاب را در نظر آورید، مجموعهای کاغذ که با فناوری به خصوصی به هم متصل شده اند. در این کاغذها حروف، واژه و جملاتی را میبینیم که حاصل به کارگیری رمزگان الفبایی اند. هر کتاب دارای جلد و عطف است که ناشران اوراق را بر آن سوار میکنند. صفحات، بر اساس قطع انتخابی، به یک اندازه برش میخورند و آرایش منظمی میگیرند. قابل حمل و قابل آدرس دهی میشوند.
هر صفحه دارای شماره است و مخاطب میتواند، با صرف نظرکردنِ از بقیه کتاب، به مکان مدنظرش برود، چراکه وجودِ فهرست ــ که یک دستگاه ناوبری پیچیده است ــ به مخاطب کمک میکند تا موقعیت فضایی و مادیِ هر محتوا را بیابد. هر کتاب یک شناسنامه دارد که به ما میگوید نویسنده کتاب کیست، چه بنگاهِ فرهنگی ای، در چه زمانی و در کدام نقطه جغرافیایی، آن را منتشر کرده است.
کتاب شیئی ثابت است. اگر آن را در قفسه کتابخانه تان بگذارید و بعد از ۱۰ سال آن را بیرون بکشید، باز با همان شیء مواجه میشوید. کلمات و عبارات آن عینا همان است و هیچ تغییر و تبدیلی در ترتیب صفحات آن، در قطع آن، در اندازه کلماتش و سایر مؤلفههای مادی اش اتفاق نمیافتد. به قول اسکات رتبرگ، نظریه پرداز ادبیات الکترونیک، «اگرچه ممکن است کتاب در آتش یا سیل نابود شود یا به آرامی از بین برود، اما حس ماندگاری در آن وجود دارد.»
حالا فرض کنید با کتابی متفاوت مواجهید، کتابی که هر بار آن را در قفسه میگذارید کلمات و عبارات در آن جابه جا می شوند و نظمی نو پیدا میکنند، یا کتابی که ساختاری مدوّر دارد و مانند یک توپ چهل تکه است. در این کتاب فرضی، نقطه آغاز و پایان مشخص نیست و بسته به آخرین چرخش توپ، یا معطوف شدن نگاهتان به یک قسمت، آغاز کتاب رقم میخورد.
کتابی را تصور کنید که هر زمان آن را باز میکنید از شما بپرسد برای پیشروی متن کدام مسیر را انتخاب میکنید و تا زمانی که پاسخ ندهید صفحات کتاب قابل گشایش نباشند. یا دیوان حافظی را تجسم کنید که بعد از گشودن آن ــ با استفاده از فناوری واقعیت افزوده ــ کلمات از صفحه کتاب خارج شوند و در فضای اتاق شروع به چرخش کنند و با نظم نحوی متفاوتی باز بر کتاب بنشینند. یا تصور کنید که وقتی کتابتان را باز میکنید پر از نخهایی باشد که آن را به تمام کتابهای دیگر کتابخانه شما متصل کند و این کار باعث شود بتوانید بخشی از کتاب دیگر را، درست در متن کتابی که میخوانید، بکشید و فرابخوانید.
یا کتابی را تصور کنید که کلماتش هر بار به شیوهای متفاوت با قبل به رقص درمی آیند، متناسب با معنایشان فونت عوض میکنند، بزرگ، کوچک، کم رنگ یا پررنگ میشوند. تصور کنید که کتاب شما میتواند وضعیت آب وهوایی محل قرارگیری اش را تشخیص دهد و متناسب با آن محتوایش را ارائه دهد. یا تصور کنید شناسنامه کتابتان دائما نام نویسنده را تغییر دهد، اگر دستی به آتش داشته باشید و مشارکت کنید، نامتان را درلحظه به شناسنامه اضافه کند.
در این شرایطی که متصور شدیم، به عنوان یک خواننده چه ویژگیهایی پیدا میکردید؟ عمل خواندن چه معنایی مییافت؟ اگر شاعر یا نویسنده بودید، چطور؟ آفرینش ادبی شما چه خصایص منحصر به فردی پیدا میکرد؟ تکلیف تعریف متن چه بود؟ و ....
پس از ظهور رایانهها و پیدایش وب، این تصورات تصور نماندند و به مرور به واقعیت بدل شدند. ادبیات الکترونیک، در سادهترین تعریفش، به ژانرها و فرمهای جدیدی از نوشتار ادبی اطلاق میشود که قابلیتهای خاص شبکه را در خود میپروراند و خیالاتی این چنین را، به کمک محاسبات رایانشی، رنگ واقعیت میبخشد. این نوع ادبیات ذاتا محصول عصر دیجیتال است و بدون زمینههای محاسباتی امکان ظهور و بروز ندارد.