به گزارش شهرآرانیوز؛ فنجان چای گرم است و در این هوای نیمه سرد پاییزی حسابی میچسبد. درحال صحبت باهم هستیم که به یک باره صدایی لرزه به تن محیطی آرام میاندازد. دوستم در برخورد با این صحنه درست مانند کسی که بخواهد حافظ اسرار خانوادگی اش باشد، کمی هول میشود و عذر میخواهد. به شوخی میگویم: «پیش میاد دیگه. یکم چشمای من شوره! نباید از آرامش اینجا این قدر تعریف میکردم.» لبخند تلخی تحویلم میدهد و چیزی نمیگوید.
صدای آن دو بلندتر میشود و توهینهای ردوبدل شده کمی از چارچوبی که از محیطهای اداری آن هم از نوع فرهنگی اش انتظار داریم، فراتر میرود. کار که به فحاشی میکشد پای دیگر همکارانشان هم به ماجرا باز میشود. همه درتلاش اند تا غائله را بخوابانند ولی بی فایده است. به روی دوستم نمیآورم که از دیدن این صحنه در محل کار او تا چه اندازه شوکه شده ام، ولی برایم جالب است که بدانم چه اتفاقی میتواند دوهمکار را به این مرحله برساند که بدون ملاحظه حضور دیگران، چنین صحنهای را رقم بزنند.
به طور حتم درکنار فشارهای بیرونی باید نقش ضعیف کنترلگرهای درونی را هم درنظر گرفت. کنترلگرهایی که پیش از بروز چنین اتفاقاتی باید برای تقویت آنها فکری کرد. موضوعی که امروز میخواهیم با بیان چند مثال عینی کمی درباره آن باهم صحبت کنیم تا تنشهای محیط کاری کمتر بتواند برروی ما تأثیرگذار باشد.
مسائل مالی و مشکلات اقتصادی یکی از گزارههای مهمی است که در بروز استرس و تنشهایی که ما تجربه میکنیم، نقش دارد. موضوع مهمی که مستقیم به معیشت و رفاه گره خورده است و سبب میشود تا بعضی وقتها دست به کارهایی بزنیم که خودمان هم انتظار نداریم. به طور حتم بخشی از این مشکل را با مدیریت مالی بهتر و قناعت میتوان حل کرد، ولی باید برای بخش دیگر آن حتما روی مهارتهایی که داریم بیشتر کار کنیم.
داشتن یک شغل دوم یا یک شغل خانگی که متکی بر مهارتها و توانمندیهای ما باشد و نیاز به سرمایه زیادی نداشته باشد، یک راه حل عالی است؛ بنابراین حتی اگر الان چنین امکانی نداریم باید از همین امروز به سمت آن برویم و با فراگیری مهارتی دیگر این امکان را برای آیندهای نزدیک در خودمان ایجاد کنیم. این مسئله در افرادی که از امنیت شغلی کافی برخوردار نیستند، اهمیت بیشتری دارد.
داشتن همکاری که با ما سرناسازگاری بگذارد یا به هردلیلی ساز ناکوکی با مجموعه باشد، امری طبیعی است. این تجربه را در دوران مدرسه و دوستیهای دوره نوجوانی هم داشته ایم، بنابراین اینکه هرروز مجبور باشیم با چنین افرادی سروکله بزنیم، خیلی دور از انتظار نیست. ولی نباید اجازه دهیم که این شرایط همه جنبههای کاری و زندگی ما را متأثر از خودش کند.
گام نخست برای برخورد با این افراد، صحبت مستقیم با آن هاست. اگر صحبت کردن هم جواب گو نباشد، در گام بعدی باید فاصله خودمان را با این افراد بیشتر حفظ کنیم. اگر این شرایط هم جواب ندهد، حتما باید از مدیران بالادست درمجموعه کاری مان برای حل مشکل کمک بگیریم. حتی گاهی لازم است که دراین باره با یک روان درمانگر هم مشورت کنیم.
داشتن مدیری که از مدیریت فقط صندلی اش را دارد و نمیتواند مجموعه زیردستش را درست مدیریت کند یا به هردلیلی با ما حال نمیکند در محیطهای کاری زیاد پیش میآید. این اتفاق میتواند مستقیم یا غیرمستقیم بر کیفیت و رضایت شغلی ما تأثیر زیادی داشته و خروجی آن اعصاب خردی روزانه باشد که آن را ناخواسته با خود به دیگر محیطها هم منتقل کنیم. درچنین موقعیتهایی اگر نتوانیم با مدیر بالادستمان کنار بیاییم، جابه جایی بهترین گزینه است.
همچنین اگر نتوانیم از مدیران بالاتر برای حل مشکل کمک بگیریم، باید به فکر تغییر شغل باشیم، چون این شرایط خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنیم ما را مستهلک خواهد کرد. در چنین موقعیتهایی هیچ چیز به اندازه توانمندیها و مهارتهایی که داریم، نمیتواند پشتوانه خوبی برای گرفتن این تصمیم قاطع باشد. فقط باید یادمان باشد که برای رهایی از این شرایط باید صبور باشیم و قدم به قدم پیش برویم. درغیر این صورت مشکلات مالی زمین گیرمان خواهد کرد.
حتما شنیده اید که مسائل و مشکلات کاری را باید پشت در گذاشت و وارد خانه شد. توصیه قشنگی است، ولی حقیقتا خیلی وقتها اجرایی نیست. همان طور که نمیتوان مشکلات کاری را کامل فراموش کرد و وارد خانه شد، نمیتوان مشکلات و مسائل خانوادگی را هم در خانه جا گذاشت و وارد محیط کار شد. درواقع به جای نادیده گرفتن یا فراموش کردن موقتی مسائل باید به فکر حل آنها بود.
برای این کار اگر گفتگوهای دونفره جواب ندهد، حتما از یک نفر سوم، منظورمان یک روان درمانگر یا مشاور خانواده و زوج درمانگر باید کمک گرفت. فقط یادمان باشد؛ هیچ مشکلی به خودی خود حل نمیشود و گذر زمان فقط آنها را برروی هم تلنبار میکند. پس به جای صبر کردن و بزرگتر شدن مشکلات به فکر حل اصولی آنها باشیم.
بیماری در هر سطح و اندازه و نوعی که باشد برروی تاب آوری و خلق وخوی ما تأثیر میگذارد. اگرچه اخلاق حکم میکند همکارانمان در چنین شرایطی رعایت حال ما را بکنند، دلیلی هم برای ما نمیشود که از آنها انتظار داشته باشیم خیلی راحت از کنار خیلی مسائل مانند کم کاریها یا بدخلقیهای ما بگذرند و نادیده بگیرند؛ بنابراین بهتر است درکنار اقدام جدی برای درمان مشکلاتی که داریم، به فکر پیشگیری از آنها هم باشیم.
این اتفاق هم نمیافتد مگر با تغییر سبک زندگی؛ توجه به خورد و خوراک درست، برخورداری از خواب و استراحت کافی، اختصاص دادن زمان لازم برای ورزش و فعالیت بدنی، وقت گذاشتن برای تفریح با دوستان و خانواده، انجام معاینههای دورهای منظم و کمک گرفتن از یک مشاور و روان درمانگر برای حل مشکلات روحی و مسائل شخصی و شغلی که داریم، بخشی از تدابیری است که باید برای این منظور در پیش بگیریم.