«فعلا به مشهد سفر نکنید!» این هشدار زمان کاهش شدید دما و افت فشار گاز از زبان مسئولان مختلف در زمستان ۱۴۰۱ منتشر شد. کمبود گاز در این سال باعث شد تا مشهد، شهری که اقتصاد آن به ورود زائران پیوند خورده است، در مقطعی نتواند پذیرای زائران باشد. سرمای شدید و کمبود گاز در این سال، خسارتهای زیادی به اقتصاد خراسان رضوی و مشهد وارد کرد.
غلامرضا قنبری، رئیس سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی، در بهمن ۱۴۰۱ اعلام کرد که سرمای نیمه دیماه ۸ هزار و ۲۵۰ میلیارد تومان به کشاورزی استان خسارت زده است. همچنین در همان دیماه، هزار تن از انواع محصولات کشاورزی در میدان بار مرکزی مشهد به دلیل قطع گاز خراب شد. ناترازی انرژی سبب شد تا گاز صنایع قطع شود؛ مسئلهای که صدای تولیدکنندگان را بلند کرد. فیروز ابراهیمی، رئیس خانه صنعت و معدن خراسان رضوی، در این رابطه گفته بود که قطعی انرژیها در کشور در وهله اول گریبانگیر بخش صنعت است.
این خسارتها در حالی به اقتصاد خراسان رضوی وارد شد که پیشتر در زمستان ۱۳۸۶ نیز سرمای شدید و کمبود گاز، خسارت شدیدی به اقتصاد استان وارد کرده بود. در واقع میشد با آیندهنگری از وقوع مشکلات ناشی از سرمای شدید جلوگیری کرد.
اکنون ورود موج جدید سرما به استان نگرانیهای زیادی را به دنبال داشته است، بهطوری که فعالان اقتصادی نگران خسارت سرما به اقتصاد استان هستند. اما سؤال این است که چرا با گذشت دو سال از بروز بحران سرما در زمستان ۱۴۰۱ و ۱۷ سال از زمستان ۱۳۸۶، شیوه رویارویی ما با موج جدید سرما همچنان مانند فردی بهتزده از وقوع یک واقعه است؟ چرا نتوانستهایم خود را برای وضعیت احتمالی کنونی بهدرستی آماده کنیم؟
«نایل فرگوسن» در کتاب «تباهی: سیاستهای فاجعه» میگوید نیاموختن از بحرانهای گذشته از عوامل اصلی در مدیریت ناکارآمد بحرانهاست. او باور دارد بسیاری از بحرانها به دلیل یاد نگرفتن از مشکلات گذشته مدام تکرار میشوند. فرگوسن اشاره میکند که انسانها گرایش به فراموش کردن مشکلات گذشته دارند و این مسئله باعث میشود آمادگی لازم برای مقابله با بحرانهای آینده را نداشته باشند. این ضعف نهتنها ناشی از فراموشی عمومی، بلکه ناشی از ضعف در سیستمهای سازمانی است که نتوانستهاند تجربیات گذشته را به سیاستهای کاربردی برای آینده تبدیل کنند.
بر این اساس، اکنون که جبهه سرمای جدیدی وارد کشور شده و دمای هوای مشهد به منفی هفت تا ۱۵ درجه زیر صفر رسیده، این سؤال مطرح است که مسئولان و نهادهای مسئول، با توجه به بحرانهای گذشته، چه اقدامی برای جلوگیری از تکرار آنها انجام دادهاند؟ آیا نوبتبندی قطع گاز و برق بهصورت دورهای را میتوان بخشی از مدیریت مشکلات تلقی کرد؟ آیا صرفا از مردم بخواهیم مصرف را کم کنند یا اداراتی را که الگوهای مصرف انرژی را رعایت نمیکنند، تهدید به قطع برق و گاز کنیم، مشکل ما را حل میکند؟
چرا در چند سال گذشته سعی نکردهایم با بررسی و شناسایی عواملی که باعث افزایش بیشازحد مصرف انرژی میشوند، آنها را کاهش دهیم؟ بهعنوان مثال، بر اساس آخرین گزارشها، بیش از ۷۵درصد انرژی در بخاریهای فرسوده هدر میرود و تنها ۲۵درصد گاز مصرفی آنها به گرما تبدیل میشود. همچنین، تلفات برق در کشورهای پیشرفته حدود ۵ درصد تولید است، درحالیکه این میزان در ایران حدود ۴۰درصد برآورد میشود. فرسودگی تجهیزات و ضعف شبکه انتقال انرژی از عوامل اصلی این اتلاف است.
چالشهای ناترازی انرژی شامل موارد زیر است:
بهمنظور حل این مشکلات باید زیرساختهای لازم برای جذابیت سرمایهگذاری در حوزه انرژی برای بخش خصوصی فراهم شود. همچنین ورود جدی به حوزه نوسازی نیروگاهها و خطوط انتقال انرژی امری ضروری است تا میزان هدررفت انرژی کاهش یابد. تسهیل دسترسی شهروندان به سیستمهای گرمایشی مدرن که از انرژی بهطور بهینه استفاده میکنند.
یکی دیگر از راهکارهایی است که باید به آن توجه شود. جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی برای افزایش تولید در میادین مشترک گازی نیز باید در اولویت قرار گیرد. در نهایت، یکی از بهترین راهکارها برای جلوگیری از وقوع بحرانها، درس گرفتن از آنها در گذشته است.
اگر از مشکلاتی که گرفتار آنها شدهایم درس گرفته و بتوانیم آمادگی لازم برای مقابله با آنها را در آینده بهدست آوریم، قطعا دیگر از تکرارشان بهتزده نخواهیم شد.