در سالهای اخیر، اخباری نظیر «هشدار به مالکانی که در سامانه املاک و اسکان ثبتنام نکردهاند؛ جریمه سنگین میشوید»، «هشدار مهم سازمان امورمالیاتی به مؤدیان» و «هشدار به دارندگان کارتهای بانکی» بهطور مداوم در رسانهها منتشر میشود. این هشدارها معمولا برای افرادی است که به قوانین توجه نمیکنند و حاضر نیستند رفتار خود را با آن تطبیق دهند.
تجربه نشان میدهد که بهجای آسیبشناسی دلایل اجرایی نشدن قوانین، معمولا قانونگذاران و مجریان سعی میکنند با تصویب قوانین و آییننامههای جدید، دایره را بر گروههای هدف تنگتر کنند. رسانهها نیز در این مواقع تلاش میکنند با ایجاد فضای منفی، مردم را بهسمت اجرای قوانین سوق دهند. اما چرا چنین اقداماتی، تاکنون موفق نبوده است و چه اقدام اصلاحی باید انجام داد؟
در کتاب «تغییر»، کیتی میلکمَن به شیوههای رایج نسخهنویسی در بیمارستانی در آمریکا اشاره میکند. در این شیوه، پزشکان بهجای داروهای عمومی در نسخهها، داروهای برند را ثبت میکردند که هزینهها را افزایش داده بود. جریمهها و فشارهای مالی، تغییری در رفتار پزشکان ایجاد نکرد، اما وقتی سیستم بهطور پیشفرض داروهای عمومی را در سامانه پیشنهاد داد، پزشکان بدون توجه به جریمهها و فشارها، به تغییر در اقلام نسخهها اقدام کردند و درنتیجه هزینههای درمان کاهش یافت. این نمونه نشاندهنده تأثیرگذاری رفتارشناسی انسانی در سیاستگذاریهای کلان اقتصادی است.
در ایران مشکلات زیادی در طراحی و اجرای قوانین و آییننامهها وجود دارد. قانونگذاران و تدوینکنندگان آییننامهها تصور میکنند باید بدون توجه به جنبههای رفتارشناسی جوامع انسانی، قوانین را تصویب کنند. این نگرش موجب اجرا نشدن بسیاری از قوانین میشود.
قانونگذاران و مجریان باید در زمان تدوین و اجرای قوانین به ابعاد رفتارشناسی انسانی توجه بیشتری کنند. آنها بهجای افزایش سیاستهای تنبیهی، میتوانند برخی قوانین و آییننامهها را بازنگری کرده، فرایندهای اجرایی را سادهتر و قابلفهمتر کنند؛ بهعنوان مثال، سامانه ثبت املاک که بهمنظور شناسایی خانههای خالی و اخذ مالیات بر آنها طراحی شده است، بهدلیل مشکلات طراحی نتوانسته است به موفقیت دست یابد.
مجری بهجای اصلاح سامانه و تسهیل و ابهامزدایی از نگرانی مردم، سعی کرده است با تنگ کردن دایره انتخاب مردم در ثبتنام مدارس فرزندانشان و شیوههای دیگر، به شرط ثبت املاک، آنها را ملزم به اجرای قانون کند، با این حال همین سیاستها هم چندان موفقیتآمیز نبوده است.
پیشنهاد میشود که قانونگذاران و مجریان، پیش از تدوین قوانین و آییننامهها و در زمان اجرای آنها، تأثیر رفتارشناسی انسانی را بیشتر مدنظر قرار دهند. این رویکرد میتواند موجب افزایش کارآیی قوانین و موفقیت در اجرای آنها شود.