«افزوده شدن بیش از ۹هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور در سه سال اخیر»، «افزایش ۸میلیون لیتری تولید روزانه بنزین در ۷۶ روز»، «کاهش ۳.۱ درصدی شاخص تورم مواد غذایی» و «کاهش نرخ بیکاری در تابستان امسال به ۷.۵ درصد»؛ این آمارها، حتی با فرض صحت و دقیق بودن شیوه استخراج، تا چه حد میتوانند بازتابدهنده واقعیت موجود در کشور باشند؟
با دیدن این آمار، اولین نکتهای که به ذهن میرسد علاقه وافر مسئولان و رسانههای مختلف به ارائه آمار است. از بودجههایی که برای احداث و بهرهبرداری از کلانپروژهها تخصیص داده شده تا سطوح بسیار خردتر مانند هزینه راهسازی در جادههای روستایی و حتی ساعتهایی که یک مدیر از یک جلسه به جلسه دیگری میرود.
همه اینها، با وجود تفاوتهای بسیار، در یک نکته اشتراک دارند، همه چیز عالی است. این روزها برخی از مسئولان و کارشناسان آن چنان سرگرم اعلام آمارها و اعداد مختلف هستند که نهتنها اجازه تشکیک و پرسش به مخاطبان خود نمیدهند، بلکه معمولا ترجیح میدهند با چند کنایه و البته برچسبزدن، منتقدانشان را در موضع دفاعی قرار دهند.
برای همین، هر منتقدی برای در امان ماندن از گزند این برچسبها، ترجیح میدهد سخنش را با چند جمله بدیهی شروع کند: «همه ما از رشد و شکوفایی اقتصاد کشور خوشحال میشویم، اما...» یا «من هم از شنیدن اعدادی که نشاندهنده رشد اقتصادی است، احساس غرور میکنم، اما...» وجود این، اما و اگرهای وسواسگونه که بهمنظور تأکید بر حسن نیت گوینده کنار هم قرار گرفتهاند، نشاندهنده یک نقص بزرگ در اعداد و ارقامی است که مدام بر اعلام آنها تأکید میشود. اکنون، تکرار این اعداد و آمار در تریبونهای رسمی و غیررسمی، نتیجهای جز بیتفاوتی شنوندگان و خوانندگان نداشته است؛ بیتفاوتیای که گاه با تبسمهای کنایهآمیز همراه است.
واقعیت این است که بخش قابلتوجهی از رشد و رفاه بشر، ناشی از کمیسازی دادههای زندگی است، میزان غلات، انرژی، مدارس، دانشگاهها، راهها، جادههای موردنیاز و صدها داده دیگر که بهمثابه راداری، جایی که هستیم و جایی را که باید برویم به ما نشان میدهند. اعدادی که رصد دورهای آنها بیان میکند آیا مسیر را به درستی پیمودهایم یا ممکن است به اشتباه از مسیر خارج شده و قدم به بیراهه گذاشته باشیم، اما برای برخیها، اعداد قرار نیست چنین نقشی ایفا کنند.
بلکه اعداد برای این ساخته شدهاند که نشان دهند آنجایی که اکنون قرار داریم، بهترین است. اعداد نه بهمثابه راهنما، بلکه در مقام شاهد به خدمت گرفته میشوند تا نشان دهند گوینده بهتر از آنچه تصور میکنید عمل کرده است. در این نگاه، اعداد دیگر راهنما نبوده و قرار نیست ما خودمان را با استفاده از آنها اصلاح کنیم. در این دیدگاه، به اعداد به چشم ارقامی توجیهگر نگریسته میشود که قرار است صدایمان را در برابر منتقدان بالا ببرند.
چنین نگاهی سبب میشود تا عیبها و نقصها را متوجه نشویم و برای اصلاحشان کاری انجام ندهیم. چشمانمان چنان بسته شود که نشانههای بحرانها را از قبل متوجه نشویم و ناگهان به خودمان بیاییم و متوجه شویم که در میان بحرانی قرار داریم که باید شتابزده آن را حل کنیم. برای حل این مشکل باید در دیدگاههایی که به آمار و ارقام داریم تجدیدنظر کنیم و نگاه ابزاری به آنها نداشته باشیم. علاوه بر این باید اجازه دهیم که روند سختگیرانهتری نسبت به راستیآزمایی اعداد اتخاذ شود تا در زمان اعلام آنها جایی برای شک و شبهه باقی نماند.