نگاهی به مشی فکری و سیاسی آیت الله میلانی ۴۵ سال پس از در گذشت ایشان. اوایل مهر سال ۴۲ آیتا... میلانی بعد از حصر موقتی در تهران، کاملا ناگهان و بدون اطلاع قبلی، توسط نیروهای امنیتی رژیم بهاجبار به مشهد بازگردانده میشود.
قاسم فتحی/شهرآرانیوز - هوشنگ معینی با نام مستعار غلامرضافرات از طرف سازمان امنیت کشور (ساواک) روزهای ابتدایی سال ۴۲ مأموریت پیدا میکند به مشهد برود و آقای میلانی را تماموکمال زیر نظر داشته باشد.
شاید خود معینی هم فکر نمیکرد این مأموریت ۱۲ سال به طول بینجامد. این نظارت، اما بعد از این انجام شد که او با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالفت و عید نوروز سال ۴۲ را تحریم میکند.
معینی در همان اوایل مأموریتش، بعد از شرح حال کوتاهی که از میلانی در گزارشهایش میآورد، منشأ مبارزات او علیه مملکت را نه در ایران که در عراق بیان میکند: «وی در جریان جنگ مردم مسلمان عراق علیه حضور انگلیسی در این کشور که به رهبری مراجع دینی صورت گرفت، همراه میرزا مهدی، فرزند آخوند خراسانی، پسر صاحب جواهر، آیتا... سیدعلی داماد و برخی دیگر از همدورهایهای خود شرکت کرده و شیوههای خرابکاری را آموخته است.»
در آن روزها دقیقا ۱۰ سالی میشود که آقای میلانی در مشهد زندگی میکند. او در سال کودتا به مشهد میآید و از همان تاریخ هم در این شهر ماندگار و مشغول تدریس میشود. در نیمه دوم سالهای حضورش در مشهد، زعیم بزرگ آن زمان یعنی آقای بروجردی فوت میکند و حالا اوست که به مرجعتقلید اول شیعیان جهان تبدیل میشود. این موضوع حساسیت ساواک را دوچندان میکند.
از طرفی، آیتا... خمینی در خرداد سال ۴۲ سخنرانی تند و تیزی در قم علیه حاکمیت ایراد میکند. ساواک از مأمورش میخواهد اوضاع را بیشتر از قبل رصد کند و حتی با دستور سرلشکر پاکروان، رئیس وقت سازمان امنیت، از معینی میخواهند که در پوشش یک آدم مذهبی به بیت میلانی نزدیک شود.
اما طبق گزارشها این کار خیلی ساده به نظر نمیرسد. در نتیجه، اقدامات اطلاعاتی و پوششی جایش را به فتنهانگیزی و اختلاف بین مردم و علما میدهد: «سعی کنید با ایجاد جو رعب و ترس در بین مردم و نیز تضعیف روحانیت و شخصیت آنها از انسجام بهوجودآمده کم کنید. با شایعهپراکنی نسبت به مراجع و مطرح کردن بحث قدرتطلبی آنها، خود را تقویت کنید.» (۱۳۴۲/۴/۱۳)
یکی از نکات مهم گزارشهای معینی تأکید آقای میلانی بر حکومت قانون است. او حتی در پاسخ به جوانی که برای شرکت در انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی سؤالی را مطرح کرده بود پاسخ قطعی نمیدهد، اما میگوید: «اینبار پیشوایان دین به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد.
زمامداران نیز اگر قانون اساسی مملکت را که بیشتر حافظ حقوق خود آنهاست قبول داشته باشند، باید و ملزم هستند که از اوامر مراجه تقلید شیعیان اطاعت کنند.» آیتا... میلانی در مقطع دیگری و هنگامیکه بوی فتنه به مشامش میخورد و اینکه دستهایی وجود دارند که میخواهند بین مردم و مراجع اختلاف بیندازد، واکنشهایی نشان میدهد: «من خوشوقتم که امروز در بین عموم مردم و روحانیت وحدت نظر کامل وجود دارد. تا روزی که حکومت قانون در ایران برقرار نشود، نمیتوان اطمینان به کار و زندگی در ایران داشت.»
در جریان قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ و دستگیری علما، آیتا... میلانی بیشترین واکنش را به این دستگیریها نشان دادو نگرانی خود را از دستگیری امام خمینی (ره) و آیتا... محلاتی و قمی علنا ابراز کرد.
او در این مدت بین مشهد و تهران در رفتوآمد است. با علمای زیادی دیدار میکند و بیانیههای تندی خطاب به حکومت منتشر میکند. میلانی در یکی از این بیانیهها مینویسد: «ملت ایران در مقابل صندوقسازی و انتصابات قلابی مقاومت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد حقی که سالها از او سلب شده است باز در اختیار دیگران قرار گیرد. من به ستمگران این مملکت اعلام میکنم که اشک نیمه شب مادران داغدیده و کودکان یتیم و محبوسین بیگناه ساختمانها و کاخهای مرتفع را در هم خواهد ریخت و اگر مظلوم دادخواهی پیدا نکرد، خدای بزرگ حمایتش خواهد کرد.»
انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی، اما تنشها را بین مردم و حاکمیت چندبرابر میکند و حتی آزادی آیتا... خمینی هم نمیتواند آرامش را به کشور برگرداند.
مقلدان، فعالان سیاسی و حتی اصناف در استفتائات و نامههای مختلفی از آقای میلانی میخواهند نظرش را درباره شرکت آنها در انتخابات بیان کند، اما او اینبار خیلی قاطع و صریح شرکت در انتخابات را «شرعا و عقلا» جایز نمیداند و در یکی از بیانیههایش بعد از بازگشت به مشهد مینویسد: «مکررا گفتم که ملت بیچاره و ستمکشیده ایران با کسی سر جنگ ندارد. او میخواهد بیش از این به حقوق فردی و اجتماعیاش تجاوز نشود.»
در ادامه، حتی اصناف تهران هم در نامهای به آقای میلانی مینویسند: «هیچیک از شرایط انتخابات موجود نیست. در حال حاضر که بسیاری از برادران و فرزندان مسلمان این مملکت به جرم اظهار حق در زندان به سر میبرند و جمعی از رجال ملت محبوس بوده و میشنویم برای آنها پروندهسازی میشود، محاکمات ساختگی و عملیات ضدانسانی در همه جا به چشم میخورد.»
اوایل مهر سال ۴۲ آیتا... میلانی بعد از حصر موقتی در تهران، کاملا ناگهان و بدون اطلاع قبلی، توسط نیروهای امنیتی رژیم بهاجبار به مشهد بازگردانده میشود.
ساواک ترتیبی اتخاذ میکند که تیمسار عزیزی (رئیس ساواک مشهد) هم در هواپیمای حامل وی حضور داشته باشد. همه این برنامهریزیها به این دلیل است که عدهای از نیروهای امنیتی و ارتشی به استقبال او میآیند و طبیعتا از آقای میلانی هم استقبال خواهند کرد. ظاهرا نقشه طبق برنامه پیش میرود و گزارشهای معینی میگویند حضور نیروهای امنیتی و ارتشی تا حدودی باعث تخریب چهره آیتا... میشود. با وجود این اقدام، به عنوان مثال، او «به مناسبت توقیف علمای آذربایجان» بیانیه شدیداللحنی صادر میکند و دستور میدهد طلاب و بازاریان در اعیاد و مناسبتهای دینی از برگزاری جشن و چراغانی خودداری کنند. همچنین به مناسبت اعدام حاج طیب رضایی، دستور میدهد مجلس ختمی برگزار شود که توسط ساواک از آن جلوگیری میشود.
آیتا... میلانی باوجود تمام فعالیتها و مبارزاتش در داخل کشور، به مسائل خارجی هم واکنش نشان میداد. او شاید از معدود چهرههایی باشد که در قبال مسئله اسرائیل و وحدت دولتهای مسلمان و غیرمسلمان در مقابل استکبار جهانی علنا موضعگیری میکند. او یک سال بعد از فاجعه خونین ۱۵ خرداد ۴۲، در بیانیهای مینویسد: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامههای ما اینکه برنامههای اسلامی است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است، در تمام نقاط عالم همپیمانی با تمام دول اسلامی است، در سراسر جهان مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمارطلب، مقابل کسانی که ذخایر این ملت فقیر را به رایگان میبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بیکاری و بینوایی میسوزد. این حقایق تلخ ما را به تنگ آورده. علمای اسلام را رنج میدهد. اگر اینها ارتجاع سیاه است، بگذار ما مرتجع باشیم.»
یک سال بعد، با تبعید آیتا... خمینی به ترکیه، جنبوجوش آیتا... میلانی برای بازگشت ایشان بیشتر و حالا بیانیهها، نامهها و تبلیغات او علیه رژیم صدچندان میشود. از مراجع اعلام، وعاظ و بزرگان شهرهای مختلف میخواهد به این موضوع واکنش نشان دهند. ساواک با شدت بیشتری تمام رفتوآمدها، نامهها و صحبتهای ایشان را کنترل میکند. در همین حین و در اواخر سال ۴۳ کنسول آمریکا تقاضای ملاقات با آیتا... میلانی را میکند. او حاضر به ملاقات میشود و به نظر میرسد با این کار میخواهد پیامی به حکومت بدهد. در این ملاقات، میلانی خطاب به سرکنسول آمریکا میگوید: «سال گذشته که در تهران بودم، سفیر کبیر آمریکا از من وقت ملاقات خواست. به او گفتم با خارجیان کاری ندارم و اگر مواردی باشد، با دولت خود در میان میگذارم.» ظاهرا سرکنسول اصرار میکند که این ملاقاتها افزایش پیدا کند. میلانی در نهایت اینطور پاسخ داده است: «چنانچه کنسول اصرار به ملاقات دارد، باید با کسب اجازه از مقامات انتظامی باشد و یا اینکه نماینده آنها حضور داشته باشد.»
فشارها بر آیتا... روزبهروز بیشتر میشود. در این بین، ساواک توانست با تمرکز بر ۲ رخداد، تا حدودی موفق به تخریب وجهه او شود. اول اینکه میلانی مسافرخانهای در مشهد خریداری میکند تا آن را به مدرسه علوم دینی تبدیل کند. از طرفی، شهریه طلاب ۳ ماه به تأخیر میافتد و همین موضوع باعث تجمع طلاب و اعتراض آنها میشود. با اینکه میلانی تأکید میکند پول خرید این مسافرخانه از پول خودش بوده است و ارتباطی با پول بیتالمال ندارد، باز هم طلاب راضی نمیشوند. علاوه بر این، او بعد از مدتی درصدد تأسیس یک درمانگاه برمیآید و عدهای هم برای تأمین هزینه آن شروع به تبلیغ میکنند. ساواک در گزارشهای متعددی، از مأموران خود میخواهد تا میتوانند به این اختلافها در قالبهای مختلف دامن بزنند.
با همه اینها آیتا... مدارس متعددی برای طلاب و حتی برای خردسالان تأسیس میکند. حتی امر میکند در یکی از مدارس تحت مدیریتش طلبهها زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی بیاموزند تا برای تبلیغ به کشورهای دیگر فرستاده شوند. ۵۴/۳/۱۷ حال آقای میلانی رو به وخامت میرود. او بعد از ۲ هفته، از تهران همراه با پسرش به مشهد عزیمت میکند و در بیمارستان شاهینفر بستری میشود.
۵۴/۵/۱۸ ساواک از درگذشت ایشان خبر میدهد که قرار است در یکی از رواقهای صحن حرم مطهر به خاک سپرده شود. طبق گزارشها در مجلس ترحیم او نماینده پاپ و چند نفر از سفرای کشورهای اسلامی حضور داشتند و تنها از تبریز بیش از ۵۰۰۰ تلگراف تسلیت ارسال شده است. سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) پایان مأموریت معینی با نام مستعار غلامرضا فرات را اعلام میکند: «جناب آقای فرات، با عنایت به فوت آیتا... میلانی و آرام بودن اوضاع کشور، ضمن تقدیر و تشکر از زحمات شما در طول این ۱۲ سال، مأموریت شما در مشهد پایان میپذیرد. در اولین فرصت، به تهران عزیمت نمایید.» (۱۳۵۴/۵/۲۸)
برگرفته از کتابی درباره اسناد ساواک با همین عنوان است.