صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حکایت مثال گویا و برتری رئال زاراگوزا

  • کد خبر: ۳۶۷۵۹۳
  • ۰۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۹
پسربچه وسط حرف پدر و مادرش دوید و گفت:‌ای پدر،‌ای مادر، مثال لازم نیست. من خودم الان به‌خوبی فهمیدم جنگ‌ها چگونه آغاز می‌شوند. بیشتر از این خودتان را اذیت نکنید و دنبال مثال‌های دیگر نگردید.

روزی از روز‌ها در یکی از همین روزگاران جدید، پسربچه‌ای که مشغول مطالعه کتاب درسی تاریخش بود، رو به پدرش که مشغول تماشای مسابقه فوتبال بین دو تیم رئال زاراگوزا و پاری‌سن‌ژرمن بود کرد و پرسید:‌ای پدر، سؤالی دارم.

پدر گفت: بپرس پسرم.

پسر گفت: می‌شود بگویی جنگ‌ها چگونه آغاز می‌شوند؟

پدر صدای تلویزیون را کم کرد و گفت: بلی پسرم. مثلا فرض‌کن بین دو کشور فرانسه و اسپانیا یک تنش مرزی پیش بیاید.

در این هنگام مادر پسربچه که مشغول اسکرول کردن پست‌های یکی از شبکه‌های اجتماعی فیلترشده بود سرش را از داخل گوشی بیرون آورد و گفت: فرانسه و اسپانیا عضو اتحادیه اروپا هستند و با هم متحد هستند و بینشان تنش مرزی پیش نمی‌آید.

پدر گفت: خب باشند. مگر اینکه عضو یک اتحادیه هستند باعث می‌شود همه تنش‌های بین آنها از بین برود؟

مادر گفت: سعی کن برای بچه از مثال‌های درست استفاده کنی.

پدر گفت: حالا مثلا همه مثال‌های تو درست است؟

مادر گفت: هرچی باشد از مثال‌های خواهر تو که بهتر است.

پدر گفت: باز توی بحث کم آوردی و پای خواهر و مادر مرا وسط کشیدی؟

مادر گفت: پای خواهر و مادر تو همیشه وسط هست. لازم نیست من وسط بکشم.

پدر گفت: خواهر و مادر خودت چی؟ آنها که همیشه سرشان توی زندگی ماست.

مادر گفت: در مورد اقوام من درست صحبت کن. نگذار چشمم را ببندم و دهانم را باز کنم و هرچی که لایقشان است نثارشان کنم.

وی افزود: می‌مردند وقتی مادر من مریض بود تلفنی یک احوال‌پرسی بکنند؟

پدر گفت: مگر وقتی پدر من در بیمارستان خوابیده بود آنها یک‌بار هم که شده به ملاقاتش رفتند که حالا توقع احوال‌پرسی داری؟

وی افزود: همین برادرت، هروقت می‌خواهد پول قرض بگیرد مخلصم و چاکرم راه می‌اندازد، اما کارش که راه می‌افتد می‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند.

مادر گفت: در تمام این سال‌ها یک‌بار به برادر من پول قرض داده‌ای، اما تا آخر عمر حرفش را می‌زنی.

پدر گفت: همین یک‌بار برای یک‌عمر کفایت می‌کند.

مادر گفت: حالا هرچی. وقتی می‌خواهی به بچه چیزی بگویی مثال‌های درست بزن.

پدر گفت: من هر وقت آمدم با این بچه صحبت کنم یا چیزی به او یاد بدهم همین مسخره‌بازی‌ها را راه انداختی. من خودم بلدم چی بگویم و چه مثالی بزنم.

در این لحظه پسربچه وسط حرف پدر و مادرش دوید و گفت:‌ای پدر،‌ای مادر، مثال لازم نیست. من خودم الان به‌خوبی فهمیدم جنگ‌ها چگونه آغاز می‌شوند. بیشتر از این خودتان را اذیت نکنید و دنبال مثال‌های دیگر نگردید.

در این لحظه ناگهان رئال زاراگوزا به پاری‌سن ژرمن گل زد و پدر صدای تلویزیون را زیاد کرد و مادر نیز به ادامه اسکرول خود در شبکه‌های اجتماعی فیلترشده پرداخت و هرسه خاموش شدند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.