سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند گفت‌وگوی اختصاصی با کیوان ساکت | دو خانه دارم؛ یکی خشت و گل، یکی جان و دل اعلام جزئیات اجرای سجاد افشاریان و احسان عبدی‌پور
سرخط خبرها

حکایت پدروپسری و شعله‌های رنگارنگ

  • کد خبر: ۳۰۰۹۸۲
  • ۲۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۷
حکایت پدروپسری و شعله‌های رنگارنگ
ادیسون گفت: این حرف را نزن. بیا و در کنار من رنگ‌آمیزی شعله‌ها را تماشا کن و لذت ببر. ببین، آن شعله‌های بنفش ناشی از سوختن پتاسیم است و آن شعله‌های زرد ناشی از سوختن گوگرد و فسفر.

توماس ادیسون مبتکر مشهور و مخترع اختراعات بسیار از جمله لامپ رشته‌ای، در سن میان‌سالی موفق شد به‌واسطه اختراعات بی‌شمار خود به درآمد قابل‌توجهی دست پیدا کند و در سن پیری کارخانه‌ای بزرگ و آزمایشگاهی مجهز راه بیندازد تا هر روز با عشق و علاقه در آزمایشگاه اختراع جدید کند و با کمک مهندسان در کارخانه به تولید انبوه برساند. هرچند که این اواخر به دلیل واردات از چین، دچار شکست‌های پی‌درپی و فروپاشی مالی شده بود.

شبی از شب‌ها رئیس اداره آتش‌نشانی با فرزند ارشد توماس ادیسون تماس گرفت و به او اطلاع داد که آزمایشگاه پدرش در آتش می‌سوزد و مأموران آتش‌نشانی تمام تلاش خود را کرده‌اند، اما تا این لحظه نتوانسته‌اند آتش را مهار کنند و اکنون در تلاش‌اند که آتش به ساختمان‌های مجاور سرایت نکند. وی از فرزند ارشد ادیسون خواست تا مراتب را به‌آرامی به پدرش منتقل کند. 
فرزند ادیسون با خود اندیشید اگر اکنون با پدرش تماس بگیرد و خبر آتش‌سوزی را به اطلاع او برساند، او سکته خواهد کرد.

پس، از اطلاع‌رسانی منصرف شد و خود به محل حادثه رفت. وقتی به محل حادثه رسید و شدت آتش‌سوزی را مشاهده کرد برجا خشکید، اما ناگهان پدرش را دید که در مقابل ساختمان آزمایشگاهش با فلاسک چای و قند روی یک صندلی نشسته است و سوختن آزمایشگاهش را تماشا می‌کند. 
آهسته جلو رفت و پس از سلام و احوال‌پرسی گفت: پدر، حالتان خوب است؟
ادیسون گفت: عالی.
پسر ادیسون گفت: خیلی بد شد.

ادیسون گفت: این حرف را نزن. بیا و در کنار من رنگ‌آمیزی شعله‌ها را تماشا کن و لذت ببر. ببین، آن شعله‌های بنفش ناشی از سوختن پتاسیم است و آن شعله‌های زرد ناشی از سوختن گوگرد و فسفر. آه، آن شعله نارنجی را نگاه کن... کاش مادرت اینجا بود و این منظره زیبا را می‌دید. پسر ادیسون که حیران مانده بود گفت: پدر، تمام دارایی‌ات در آتش می‌سوزد و تو از زیبایی شعله‌ها می‌گویی؟ به من بگو راز این درک عمیق و رضایت قلبی چیست که با آن تلخ‌ترین منظره‌ها را نیز زیبا می‌بینی؟
ادیسون گفت: بیمه.
پسر ادیسون گفت: بیمه؟

ادیسون گفت: همین هفته پیش آزمایشگاه و کارخانه را به مبلغی گزاف بیمه حوادث غیرمترقبه کردم.
پسر ادیسون وقتی راز درک عمیق و رضایت قلبی ادیسون را دانست، پرید و از سر کوچه نیم‌کیلو تخمه آفتابگردان خرید و یک صندلی آورد و کنار پدر نشست و تخمه‌ها را شکست و پدر و پسری از زیبایی شعله‌های رنگارنگ لذت بردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->