ادیسون گفت: این حرف را نزن. بیا و در کنار من رنگآمیزی شعلهها را تماشا کن و لذت ببر. ببین، آن شعلههای بنفش ناشی از سوختن پتاسیم است و آن شعلههای زرد ناشی از سوختن گوگرد و فسفر.
کد خبر: ۳۰۰۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹
جوان اول دستش را داخل جیبش کرد و تخممرغی از داخل جیبش درآورد و در دست دیگرش گرفت و به جوان دوم گفت: ای جوان دوم، اگر بگویی در دستم چهچیزی دارم آن را به تو میدهم.
کد خبر: ۳۰۰۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۶
مرد صاحب خانه که داستان جاکارتا را از خودش درآورده بود، از اثر کردن این ورد و غیب شدن دزد بسیار تعجب کرد، اما از آنجا که خیلی خوابش میآمد، در خانه را سه قفله کرد و به همسرش شب به خیر گفت و هردو به خوابی عمیق فرو رفتند.
کد خبر: ۲۹۹۷۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
روزی دو تن از رعایا که در همسایگی هم زندگی میکردند با هم دچار نزاع خیابانی شدند و پس از آنکه علیه یکدیگر فحاشی بسیار کردند، مأموران قربانشاه آنها را به جرم اخلال در نظم و خدشه دار کردن عفت عمومی دستگیر کردند.
کد خبر: ۲۹۹۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
صدراعظم گفت:ای پادشاه بزرگ، من خیلی تشنه ام. اگر ممکن است، بفرمایید یک چکه آب به من بدهند، بعد هرطور صلاح میدانید. اشک فوق الذکر گفت: در این حد ایراد ندارد.
کد خبر: ۲۹۸۱۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
اسکندر مقدونی پس از آنکه بخش اعظم دنیای زمان خودش را تصرف کرد، تصمیم گرفت آب حیات را به دست بیاورد و عمر جاودانی پیدا کند.
کد خبر: ۲۹۷۰۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷
مرد روستایی گفت: یک لیوان دیگر بخوری مدعی میشوی خود مسیح هستی. یک لیوان دیگر هم بخوری مدعی میشوی خود خدا هستی. وقتی جنبه نداری چرا نوشیدنی گازدار میخوری؟
کد خبر: ۲۹۵۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
مردم روستا بهسرعت از جا برخاستند و بیل و چوب و چماق و هرچی که دمدست داشتند، برداشتند و خرس را پیدا کردند و پیش از آنکه بتواند به کسی صدمه بزند، او را در گوشهای به دام انداختند.
کد خبر: ۲۹۵۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
خانم جوان بسته شکلات را که روی صندلی بین او و مرد سیاه پوست قرار داشت باز کرد و یک دانه شکلات برداشت تا بخورد. مرد سیاه پوست نیز بلافاصله پس از او یک دانه شکلات برداشت.
کد خبر: ۲۹۳۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
مرد باکلاس و خوش تیپ و خوش پوش با استفاده از کم کردن شیر گاز بالن، ارتفاع بالن را کم کرد و کم کرد تا اینکه به فاصلهای از زمین رسید که در آن فاصله میتوانست صدایش را به آدمهای روی زمین برساند.
کد خبر: ۲۹۱۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.
کد خبر: ۲۵۰۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
در سالهای نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیسهای پیچیده روان شناختی و دیوانههای بخصوص بود.
کد خبر: ۲۵۰۲۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
در روزگاران قدیم مهندس جوانی پس از فارغالتحصیلی و گذراندن دوره خدمت، تصمیم گرفت با همکاری همسرش یک کسبوکار خانگی راهاندازی کند.
کد خبر: ۲۴۹۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹
روزی همسر مرد تنبل که از تنبلیهای تئوریک و عملی آن تن لش به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت با بهره گیری از آموزههای روان شناسی مدرن و با استفاده از روش غیرمستقیم، وی را متنبه نماید.
کد خبر: ۲۴۶۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
مرد شکارچی که توقع یکهویی روبه رو شدن با پلنگ به آن بزرگی را نداشت، هول شد و تفنگ از دستش افتاد و رنگ از رویش پرید و چق چق شروع به لرزیدن کرد.
کد خبر: ۲۴۶۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹
حکیمی در پژوهشگاه حکمت و اندیشه مرکز نشر کلمات قصار کنفوسیوس مشغول سخنرانی بود که برق رفت.
کد خبر: ۲۴۵۶۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۷
در روزگاران قدیم پادشاهی سلطنت میکرد که در قیاس با پادشاهان دیگر خیلی هم چیز بدی نبود.
کد خبر: ۲۴۵۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۵
در یکی از زمانهای گذشته پادشاهی بر سرزمینهای شمالی حکومت میکرد که عصبانی و غضبناک بود.
کد خبر: ۲۴۴۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
اصلانشاه هفتم، پادشاهی شایسته سالار بود و همواره از اطرافیان خود درباره تصمیمات خود نظرسنجی میکرد.
کد خبر: ۲۴۴۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
قرنها پیش و در روزگار سلطان سنجر سلجوقی که نهمین سلطان امپراتوری سلجوقی و واپسین سلطان مقتدر سلجوقی بود و پس از او سلسله سلجوقیان رو به افول و خاک برسری نهاد، در یکی از قصبات شمال غزنین، روباهی زندگی میکرد که بسیار حیله گر و مکار بود.
کد خبر: ۲۴۳۴۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۶