شهرآرانیوز

حکایت

| شهرآرانیوز
حکایت مرد تن لش و گُنده غول‌های بیابان
در روزگاران قدیم، در یکی از شهر‌های ناحیه مرکزی، مردی زندگی می‌کرد که تنبل و تن لش و بیکار و بیعار بود و در تمام طول روز می‌خوابید و خوابش هم خیلی سنگین بود و شب‌ها نیز با رفقایش به الواطی مشغول می‌شد و خرجش را زن و بچه اش می‌دادند.
کد خبر: ۲۴۰۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

حکایت سلطان واقعی جنگل و ...
در روزگاران قدیم، نرسیده به قرون وسطی، تنی چند از حیوانات جنگل که از ظلم و تعدی انسان به تنگ آمده بودند نزد شیر رفتند و از ظلم و تعدی انسان به او شکایت کردند.
کد خبر: ۲۴۰۲۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱

حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش
روزی باربر و خر در یک جاده بیابانی مشغول حمل بار مردم بودند، ناگهان خر در چاله‌ای افتاد و دستش از سه جا شکست.
کد خبر: ۲۴۰۰۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۰

حکایت استانخکاره و شاعر این کاره
استانخکاره، فرزند آمن حوتپ سوم که پس از برادرش آخناتون بر تخت پادشاهی مصر نشست، فرعونی بی رحم، بی جنبه، شوخی نفهم و واقعا وحشی بود.
کد خبر: ۲۳۷۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۶

حکایت صیاد و پند‌های پرنده سخن گو
در روزگاران قدیم در حاشیه یکی از شهر‌های نواحی مرکزی، صیادی که به کار شکار پرنده اختصاص داشت.
کد خبر: ۲۳۷۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۵

حکایت مورچه عاشق و ابرپروژه عمرانی
در روزگاران قدیم، در یکی از شهر‌های صنعتی شخص ثروتمندی زندگی می‌کرد که از سرمایه گذاران کلان و بازرگانان برجسته و شاخان بازار و همه چیزتمام‌های زمان خود بود.
کد خبر: ۲۳۶۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲

حکایت تعمیرکار تعمیر محور و دهان صاحب کشتی
سال‌ها پیش در یکی از بنادر یکی از کشور‌های حاشیه دریای تیرنی مردی زندگی می‌کرد که صاحب یک کشتی تفریحی بود و با این کشتی تفریحی مردم را از این ور دریای تیرنی به آن ور دریای تیرنی می‌برد و از این راه امرار معاش می‌کرد.
کد خبر: ۲۳۶۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱

حکایت وزیر اعظم و اکرم و اختر
در روزگاران قدیم، در زمان حکومت آق قویونلو‌ها بر نواحی مرکزی و غربی سرزمین ایران، روزی وزیر اعظم دربار آق قویونلوها، وزیران و ملازمان و چاکران و نوکران و مخلصان درگاه را خبر کرد تا برای جلسه به دفتر وی بیایند
کد خبر: ۲۳۶۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۹

حکایت نامزد انتخابات و پس گردنی انتقامی
در یکی از انتخابات سابق در یکی از کشور‌های خارج، نماینده یکی از نامزد‌های انتخابات در حال بازدید از حوزه انتخابیه اش بود که در حاشیه شهر چشمش به مرد رنجور و تکیده‌ای افتاد که در میان زباله‌ها به دنبال غذا می‌گشت.
کد خبر: ۲۳۵۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۷

حکایت پسر بالغ و برجام + اصغر فرهادی اضافه
در اواخر دوران سلجوقیان جنب پمپ بنزین خانواده‌ای می‌زیست که تنها یک فرزند پسر داشت.
کد خبر: ۲۳۵۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۶

حکایت ۳ عابر و جهان بینی برعکس پیرمرد نابینا
در روزگاران قدیم در یکی از شهر‌های بزرگ و پرجمعیت، پیرمرد نابینایی زندگی می‌کرد که در حاشیه خیابان منتهی به میدان اصلی شهر می‌نشست و لیف و کیسه و سفیداب و شامپو تخم مرغی و تیغ خودتراش می‌فروخت.
کد خبر: ۲۳۵۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۳

حکایت پدر و دختر و دو خواستگار
در روزگاران قدیم پدر و دختری با هم زندگی می‌کردند. همسر مرد که به نوبه خود مادر دختر بود سال‌ها پیش از دنیا رفته بود.
کد خبر: ۲۳۴۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

حکایت پشت گوش اشکان بند در مذاکرات صلح
در اواسط روزگار اشکانیان که در سال‌های خیلی قبل بر سرزمین ایران حکمرانی می‌کردند، نزاع مرزی میان ایران و روم بالا گرفت و طرفین حملات پراکنده‌ای را به مواضع یکدیگر انجام دادند.
کد خبر: ۲۳۴۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹

حکایت تتل بابایا و خاموش شدن مسئولان مؤسسه
در یکی از شهر‌های یکی از کشور‌های دیگر، مؤسسه خیریه‌ای وجود داشت که علاوه بر کار‌های دیگر به کار خیر مشغول بود و مسئولان آن تلاش می‌کردند گام‌هایی هرچند کوچک در راستای کمک به اقشار ضعیف جامعه بردادند.
کد خبر: ۲۳۲۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹

حکایت موش‌های هم‌افزا و گربه سوءاستفاده‌چی
در روزگاران قدیم دو موش که در دو سوراخ مجاور می‌زیستند تصمیم گرفتند برای یافتن غذا با هم همکاری و هم‌افزایی کنند و با تشریک مساعی به‌طور مشارکتی به کار و فعالیت و تأمین مایحتاج زندگی بپردازند.
کد خبر: ۲۲۶۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶

حکایت سؤال بچه شتر و جواب کوبنده
در روزگاران نه چندان قدیم بلکه همین اواخر، بچه شتری به سراغ مادرش ماده شتر رفت تا پرسش‌هایی را که مدت‌ها بود موجب دغدغه خاطر او شده بود و هرچه فکر می‌کرد نمی‌توانست برای آن‌ها جوابی پیدا کند، از او بپرسد.
کد خبر: ۲۲۳۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲

حکایت پلنگ شاخ و شاخ پلنگ
در همین روزگاران جدید در یک مهمانی متأسفانه مختلط که خوشبختانه در یکی از کشور‌های خارج برگزار شده بود، چهار خانم میان سال در کنار هم نشسته بودند و با یکدیگر صحبت می‌کردند.
کد خبر: ۲۰۷۴۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۱

حکایت معجزه در واترپمپ
چندی پیش در بندر واترپمپ تاجر خداناباوری زندگی می‌کرد که معتقد بود جهان از سر صدفه به وجود آمده و خالقی ندارد.
کد خبر: ۲۰۶۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۶

حکایت آن بز و کارآمدی در عرصه اجرا و مدیریت نوآورانه
در روزگاران نه چندان قدیم، چوپان پیری از فرط کهولت و فرتوتیت توانایی بردن گله به صحرا را از دست داده بود.
کد خبر: ۲۰۵۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹

حکایت ۵ جمله تأثیرگذار مخصوصا مورد پنجم
روزی خبرنگار مجله حکمت و موفقیت که اخبار رویداد‌های مرتبط را در شمارگان بالا منتشر می‌کرد، پس از هماهنگی تلفنی برای انجام مصاحبه‌ای مطبوعاتی به نزد حکیم رفت.
کد خبر: ۲۰۲۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->