فارن پالیسی در مقالهای با عنوان زنان، محور صلح افغانستان به تبیین جایگاه زنان افغانستان و نقش آنها در مذاکرات صلح پرداخته است. این مقاله تصویری شفاف از وضعیت زنان افغانستان را به شما ارائه میدهد.
به گزارش شهرآرانیوز، دهها سال است که افغانستان به دنبال صلح است. شاید حالا زمان آن فرا رسیده است تا از چشماندازهای نویی که زنان افغان با خود به ارمغان میآورند، استقبال کنیم. افغانها قبلاً شاهد این بودهاند که همه جامعه، چه زن و چه مرد میتوانند در پیشرفت افغانستان سهیم باشند. مشارکتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان در افغانستان، با غنیسازی بافت اجتماعی این کشور و کمک به ساخت جامعهای باثباتتر، روز به روز افغانستان را قدرتمند از قبل میسازد. زنان افغان اکنون ۲۱ درصد از نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند. از حضور در پارلمان گرفته تا عضویت در ارکسترهای موسیقی، سازمانهای جامعه مدنی و تیمهای ورزشی، در واقع زنان بیش از گذشته در صحنه ملی این کشور حضور دارند.
حالا سؤال این جاست که که آیا مشارکت زنان در روند صلح با ارزش است؟ شواهد به وضوح میگویند، بله. این مسئله در فیلیپین، لیبریا، ایرلند شمالی و بسیاری مناطق دیگر به اثبات رسیده است؛ کشورهایی که زنان در آنان نقشی اساسی در به ثمر رسیدن روند صلح ایفا کردهاند. حضور زنان در روند صلح افغانستان نیز به همین ترتیب اثرگذار خواهد بود، چراکه مذاکرات صلحی که از اساس، زنان را به شمار میآورند، احتمال موفقیت و دوام آنها افزایش پیدا میکند. بنابراین، مشارکت زنان در مذاکرات صلح، مسئلهای در مقیاس امنیت ملی است.
صلح تنها با توافق آنان که اسلحه در دست دارند، به دست نمیآید. زنان به حاشیه رانده میشوند، چراکه اغلب کمتر دست به خشونت میزنند. با این حال، زنان نباید تنها به موضوعی مورد بحث در روند مذاکرات تبدیل شوند، بلکه باید بهعنوان یکی از طرفین مذاکره در آن حضور داشته باشند. خوشبختانه مشارکت زنان از اولویتهای دولت افغانستان است. مشارکت آنان بازتاب ارزشهای جمهوری است و با شور و شوق بسیار، توسط دولت و زنان افغانستان دنبال میشود.
زنان افغان بهدنبال موقعیتهای مهم شغلی در بخش دولتی هستند و بسیاری از آنان به جایگاه رهبری در دنیای سیاست دست پیدا کردهاند. پس از دستیابی به حقوق سیاسی برابر در سال ۱۹۶۴، مشارکت زنان در پارلمان کماکان پایین باقی ماند، به طوری که تنها شش زن در سال ۱۹۶۵ برای حضور در پارلمان انتخاب شدند، که این میزان ۲.۲ درصد از کرسیهای پارلمان را تشکیل میداد. اما اکنون زنان ۲۸ درصد از بدنه قانونگذاری افغانستان را تشکیل میدهند - رقمی بالاتر از میانگین جهانی. استقبال عموم مردم، از برخورداری زنان از حق رأی، به میزانِ قابل توجهِ ۸۹.۳ درصد بوده است.
زنان افغان تا جایی در ردههای بالای دولتی، در مقام تصمیمگیرنده، قرار گرفتهاند که در تاریخ افغانستان بیسابقه بوده است. افغانستان دارای یک معاون وزیر دفاع و معاون وزیر کشور زن است و حدود ۶ هزار زن در نیروهای امنیتی ملی این کشور حضور دارد. حضور زنان در میان نیروهای امنیت ملی، ظرفیتهای اطلاعاتی را به طرز چشمگیری افزایش داده است، زیرا زنان به افراد و موقعیتهایی دسترسی دارند که مردان اغلب امکان ورود به آنها را ندارند. حضور زنان زاویهدیدی متفاوت به عملیاتهای امنیتی بخشیده است و اطلاعاتی که آنان بهدست میآورند، به امنیت هرچه بیشتر افغانستان و همپیمانان این کشور منجر میشود.
این دستاوردها تنها به کابل منتهی نشده و از آن فراتر رفته است. از سال ۲۰۰۱، بیش از ۱۵۰ هزار زن افغان در مناطق روستایی این کشور به عنوان نمایندگان جوامع خود در شوراهای توسعه جامعه انتخاب شدهاند. مشارکت زنان در دولت، نمای دقیقتری از جامعه را تضمین میکند و حضور آنان موجب جلب اعتماد مردم به دولت میشود. آنان همچنین این توانایی را دارند که دولت را بر موضوعاتی، چون رفاه اجتماعی، حمایتهای قانونی و شفافیت دولت متمرکز کنند، عواملی که به ثبات دولت کمک میکند.
زنان مهارتهای لازم برای جلب مشارکت اجتماعی و تقویت جامعه مدنی را دارند. آنان در تاریخ، نقشی اساسی در بازگرداندن مبارزان سابق به جوامعشان در سراسر جهان داشتهاند. زنان با موفقیت شورشیان محلی را به شرکت در مذاکرات صلح تشویق کردند. آنها در هماهنگی با همسران شورشیان، آزادی چندین گروگان را فراهم کردند، و برای مقابله با افراطیگری در مدارس و سازمانهای جامعه مدنی فعالیت میکردند.
به همین ترتیب، مشارکت زنان در هر مرحله از صلح افغانستان اثراتی مثبت را به همراه خواهد داشت: در رسیدن به توافق برای صلح، طراحی مکانیزمهایی برای اجرایی کردن توافق، و حفظ و مدیریت صلح.
هنگام برقراری صلح، میان قدرت نفوذ زنان و احتمال دستیابی به توافق و اجرایی شدن آن، رابطه مستقیمی وجود دارد. این امر تا حدودی به دلیل مهارت زنان در پیشبرد فرایندهای تصمیمگیری از طریق توانایی آنها در ترویج وفاق، اهمیت به دربرگیری تمامی افراد جامعه در تصمیمگیریها و افزایش حمایت در سطح جامعه است. سال گذشته، ۱۵ هزار زن افغان از ۳۴ استان این کشور در یک جرگه (جلسه مشورتی) صلح شرکت کردند. این گردهمآیی، به نگارش بیانیهای قدرتمند انجامید که نیازها و نقطهنظرات تمامی زنان افغانستان درباره صلح را دربرمیگرفت.
در جریان برقراری صلح، تعهد زنان به دربرگیری تمامی افراد جامعه و گفتوگوی آزاد به آنها اجازه میدهد تا حمایت عمومی گستردهتری داشته باشند. زنان احتمال بیشتری دارد مناطق روستاییای را که اغلب نادیده گرفته میشوند، در روند دستیابی به صلح درنظر بگیرند و همچنین از مشارکت گروههای حاشیهای جامعه در این فرآیند اطمینان حاصل کنند. زنان همچنین در مذاکرات صلح به طرح موضوعات اجتماعی و بشردوستانه تمایل بیشتری نشان میدهند. اهمیت و ارزش پرداختن به این موضوعات آشکار است، اما زنان همچنین به برقراری ثبات طولانی مدت در کشور کمک کنند.
در نهایت، حضور زنان احتمال موفقیت مدیریت صلح را نیز افزایش میدهد. زنان در بازسازی افغانستان بعد از جنگ، از طریق ایجاد کمسیونهایی که بر اجراییشدن توافقنامه صلح نظارت میکرد، اصلاحاتی اساسی را در کشور رقم زدند. علاوهبراین، بررسی کمّی ۱۸۲ توافق صلحی که در بازه سالهای ۱۹۸۹ و ۲۰۱۱ به تصویب رسیده است، نشان میدهد که فرآیندهای صلحی که مشارکت زنان را دربردارند، ۳۵ درصد احتمال بیشتری دارند که حداقل تا ۱۵ سال تداوم پیدا کنند.
زنان با تقویت فرهنگ صلح در هسته جامعه-خانواده- نقش مهمی در شکلدادن آینده کشور ایفا میکنند. با توجه به اینکه هم اکنون ۶۴ درصد از جمعیت افغانستان زیر ۲۵ سال هستند، قدرت مادران نباید در آینده این کشور دست کم گرفته شود. براساس یافتههای یک پژوهش، میان مواجهه با رفتار خشونتآمیز در کودکی و بروز رفتارهای خشونتآمیز در آینده، رابطه مستقیمی وجود دارد. پژوهشی جدید نشان میدهد که رابطهای معنادار میان محدودکردن تواناییهای زنان به سطح خانه و سطوح ملی تروریسم وجود دارد. خشونت علیه زنان در خانواده میتواند مقدمهای بر خشونتهای تروریستی در بزرگسالی باشد.
رابطه بین امنیت دولت و امنیت زنان مشخص است. امنیت جسمی زنان مهمترین عامل برای داشتن کشوری امن و صلح آمیز است. یک مطالعه در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه هاروارد نشان میدهد که اگر قرار باشد تنها یک متغیر برای برآورد امنیت کشور و صلحآمیز بودن آن انتخاب شود، امنیت جسمی زنان، نسبت به سطح دموکراسی، ثروت و ایمان، متغیر دقیقتری است. علاوهبراین، میان نابرابری جنسیتی و جنگهای داخلی و خارجی، و همچنین میان توانمندسازی زنان و تعداد جنگجویان افغانستانی داعش، رابطه مستقیمی وجود دارد. وقتی در خانه جنگ اتفاق میافتد و سرکوب جنسیتی به امری معمول تبدیل شود، فرهنگ خشونت، بیداد و جنگ نیز در آن جامعه زنده خواهد شد.
افغانستان مدت زمان بسیاری است که به فرهنگ جنگ گرفتار آمده است و زنان میتوانند نقش مهمی در پرورش فرهنگ صلح در این کشور ایفا کنند. وجود جنگ و ناامنی باعث میشود تا شهروندان بیشتر بهجای آنکه به افزایش منابع کشور برای بلندمدت بیندیشند، به چگونگی تقسیم منابع در بازه کنونی توجه کنند. در فرهنگ جنگ هیچ اعتقادی به آینده وجود ندارد و همه چیز در لحظه فوریت پیدا میکند؛ بنابراین از منافع جمعی صرف نظر میشود. این مسئله باعث تشدید فساد میشود و بدبینی و شک به روال عادی جامعه تبدیل میشود.
برای پیشرفت افغانستان، باید فرهنگ صلح در آن تقویت شود. افغانستان در گذشته پیشرفت زیادی در این زمینه داشته است. زمانی، زنان افغان در سال ۲۰۰۱ کنشگری و پویایی اجتماعی خود را دوباره به دست آوردند، و آهسته، اما پیوسته به عنوان شهروندانی برابر، به جامعه بازگشتند و برای ایجاد آیندهای بهتر تلاش کردند. سواد زنان در افغانستان از سال ۲۰۱۱ تقریباً دو برابر شده است و این باعث مشارکت بیشتر آنها در پیشرفت افغانستان خواهد شد. همچنین، تولید ناخالص داخلی افغانستان در ۱۹ سال گذشته تقریباً پنجبرابر شده که مشارکت زنان در اقتصاد کشور یکی از دلایل آن است. اکنون زنان به عنوان هنرمند، ورزشکار و نوازنده در افغانستان فعالیت میکنند. آنها در تلاش برای غنیسازی فرهنگ کشورشان هستند و حضور آنها در این زمینهها نمادی از امنیت و فرهنگ صلح را به نمایش میگذارد.
بهمنظور دستیابی به صلحی پایدار، روند صلح باید فراگیر، گسترده و بازتابی از نیازها و خواستههای همه اعضای جامعه باشد. بنابراین، زنان برای آنکه در حقوقشان دچار پسرفت نشوند، به حمایت شفاف قانون اساسی نیاز دارند. هر دو قانون اساسی افغانستان، در سالهای ۱۹۶۴ و ۲۰۰۴، به صراحت زنان را دربرابر تبعیض جنسیتی محافظت میکند. در واقع، برابری جنسیتی در ماده ۲۲ قانون اساسی سال ۲۰۰۴، اولین حقی است که به آن اشاره شده و حتی پیش از حقوقی چون، حق زندگی و حق آزادی مطرح شده است. ماده ۱۴۹ قانون اساسی افغانستان میگوید که اصلاحات نمیتواند بر "اصول ... جمهوریخواهی اسلامی" تأثیر بگذارند و "اصلاح حقوق اساسی مردم فقط درجهت بهبود وضعیت آنها مجاز است". مذاکرات صلح باید در چارچوب قانون اساسی اتفاق بیفتد و نمیتواند از حقوق اساسی شهروندان فاصله بگیرد. وجود دموکراسی و یک قانون اساسی سفت و سخت، بهترین راه برای اطمینان از برخورداری آشکار زنان از برابری است.
اگر هدف از مذاکرات، نهتنها کاهش خشونت به طور موقت، بلکه ایجاد صلحی پایدار است، بنابراین مهم است که زنان در تمامی سطوح به طور اساسی درگیر شوند. اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان قبلاً اطمینان داده است که در تیم مذاکره دولت برای صلح، زنان هم حضور دارند. گفته میشود، چهار نفر از ۲۱ عضو تیم مذاکره کننده- حدود ۲۰ درصد - زن هستند. این سهمیه کمککننده است، اما به خودی خود رسیدن به یک نتیجه مطلوب را برای زنان تضمین نمیکند. مهمترین چیزی که وجود دارد این است که زنان توانمند هستند و مردان متقاعد شدهاند که روند کار را تحت تأثیر قرار دهند تا به نتیجهای برسند که منافع تمامی جامعه را منعکس و تضمین کند.
برای رسیدن به این هدف، نیازمند ایجاد سازوکارهای حمایتی هستیم. اول اینکه، محافظت از نظام جمهوری و حقوق برابر زنان در مذاکرات صلح پیشفرض باشد و به بحث گذاشته نشود و این مهم در قانون اساسی نیز باید قید شود. علاوه بر این، زنان در طول مذاکرات صلح باید از حق وتو برخوردار باشند تا در مورد مسائلی که سرنوشت آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، از آن استفاده کنند. متحدان بینالمللی باید جایگاه افغانستان را به حد بالایی از استاندارها برسانند تا کمکها به سوی افغانستان ادامه پیدا کند. کمکهای مالی بینالمللی نیز باید صراحتاً، مشروط به حفظ پیشرفتهای زنان و فراتر از آن، حفظ حقوق انسانی مردم افغانستان اختصاص پیدا کنند.
صرف نظر از چگونگی دستیابی به حمایت از حقوق زنان، یک مسئله روشن است: مشارکت امری حیاتی است و در زنان محور صلح هستند.
فارن پالسی | رویا رحمانی، مترجم: محمدرضا هاشمی