صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بهروز افخمی و دونالد ترامپ و بوریس جانسون

  • کد خبر: ۵۰۵۹۹
  • ۰۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۲
عبدالجواد موسوی - روزنامه‌نگار
سال‌هاست که دیگر بهروز افخمی را جدی نمی‌گیرم. راستش را بخواهید، به‌نظرم از اول هم جدی نبود. البته منظورم فیلم‌سازی او نیست. انصاف این است که یکی‌دو فیلم خوب دارد و چند فیلم متوسط و چند تایی هم فیلم بد. اینجا به‌طور مشخص درباره فیلم‌سازی‌اش حرف نمی‌زنم. درباره این وجه از شخصیتش سخن می‌گویم که می‌خواهد هرچند وقت یک‌بار گردوخاک به‌راه بیندازد و حرفی بزند به‌اصطلاح خلاف‌آمد عادت و بگوید: «من خیلی باهوشم!»
 
این وجه از شخصیتش شباهت بسیار دارد با آنان که در یادداشت «کرونا و بچه‌مثبت‌های شکم‌سیر» از آن‌ها سخن گفتم. همان اوایل کرونا بود که بعضی از دوستان در لباس حکیم الهی ظاهر شدند و گفتند: «این چیزی که اسمش را گذاشته‌اند کرونا، اصلا چیزی نیست و نه‌تن‌ها چیزی نیست که برکاتی دارد که بر همگان پوشیده است و فقط ما می‌توانیم تشخیص دهیم در جهان پساکرونایی چه مزایایی نصیبمان خواهد شد!» فصل مشترک بهروز افخمی و آن دوستان، بی‌دردی است و به‌قول مهرداد اوستا:

از درد سخن‌گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی‌درد ندانی که چه دردی است!

در همین نامه که پرداختن به جزئیاتش را کاری عبث می‌دانم، می‌گوید: «چرا گردش و ورزش و کسب‌وکار مردم را تعطیل کرده‌اید؟» توجه کنید! اتفاقی نیست که فیلم‌ساز محترم ما گردش و ورزش را قبل از کسب‌وکار آورده است، چون در زندگی شخصی‌اش گردش و ورزش خیلی مهم‌تر از کسب‌وکار هستند و ایشان قادر است خیلی راحت آنچه را بیشتر مردم کوچه‌وبازار به‌سختی به‌دست می‌آورند، به‌دست آورد.
 
شاید همین نامه هم که امثال من آن را جدی نمی‌گیرند، به‌قصدوغرض خام‌کردن و دلبری از چند مدیر فرهنگی و بالادستی نوشته شده است و به‌زودی خبر راه‌اندازی یک پروژه عظیم به‌دست بهروز افخمی را از رسانه‌ها بشنویم. کسی چه می‌داند. به‌قول آن شاعر رند یزدی:

سعدیا شیراز داری نان مفت‌
می‌توانی شعر‌های خوب گفت!

قصدم جسارت به ساحت بلند و رفیع شیخ اجل نیست که با این حرف‌ها بر دامن کبریاش ننشیند گرد، اما به‌گمانم برای اداشدن حق‌مطلب اشاره به این حکایت که اغلب رنود آن را خوب می‌دانند و آن‌هایی هم که نمی‌دانند، با جست‌وجوی همین بیت می‌توانند حکایت مواجهه جولاباف یزدی و حضرت سعدی را پیدا کنند و بخوانند، در این مقام ضروری است. بگذریم از لحن زشت و زننده‌ای که درباره مرگ‌ومیر سالمندان و بیماران کرونایی به‌کار می‌گیرد و طوری سخن می‌گوید که گویا «آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!» و جالب اینکه با این لحن و بیان ادعای انقلابیگری هم دارد و به نظام سرمایه‌داری هم معترض است و از یاد می‌برد که خودش دقیقا از دریچه‌ای دارد به این موضوع نگاه می‌کند که ترامپ و بوریس‌جانسون. خدا آخروعاقبت ما را با این دوستان مدعی به‌خیر کناد!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.