ریتم وقایع، نسبتهای علی و معلولی معقول، ضرباهنگ قابل قبول روایت و ارائه قطرهچکانی اطلاعات به مخاطب که باعث میشود فیلم همواره برگ برنده تازهای برای روکردن داشته باشد، از جمله مواردی هستند که فیلمنامه «جمشیدیه» را سرپا نگه میدارند.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - بسیاری از صاحبنظران و اهل فن، اوضاع سینمای ایران در برهه کنونی را چندان پرشتاب در مسیر پیشرفت توصیف نمیکنند و برای این مدعا دلایل مختلفی هم دارند. با این حال، به نظر میرسد که سینمای ایران، به لحاظ تنوع، وضعیت رو به رشدی را تجربه میکند و تزریق نگاههای تازه و امتحان کردن روشهای فیلمسازی جدید از سوی کارگردانهایی از طیفهای فکری و هنری مختلف، تکثر امیدوارکنندهای به سینمای ایران بخشیده است. یکی از دلایل رشد تنوع در سینمای ایران، اضافه شدن گروهی از فیلمسازان زن به بدنه اصلی سینما و نگاه متفاوت آنها به این عرصه، در مقایسه با سالهای قبل بوده است.
به لحاظ کمی، سینمای ایران در یک دهه اخیر کارگردانهای زن بیشتری را به خود دیده و تعداد بانوانی که روی صندلی کارگردانی نشستهاند، رو به افزایش بوده است. فهرست کارگردانهای زن ایرانی در دهههای شصت، هفتاد و هشتاد، معمولا به چند اسم خاص از قبیل پوران درخشنده، منیژه حکمت، رخشان بنیاعتماد، مرضیه برومند و تهمینه میلانی محدود میشد؛ در حالی که این فهرست از ابتدای دهه نود، بیش از ده نام تازه را به خود دیده است.
نرگس آبیار
به کیفیت آثاری که در این مطلب از آنها نام برده میشود، کاری نداریم؛ اما گستره موضوعی فیلمهای کارگردانهای زن سینمای ایران، در یک دهه اخیر، کاملا تغییر کرده و از دایره محدود فیلمهای اجتماعی و سینمای کودک و نوجوان (عمدتا با توانایی ویژه و فردی چهره موثری به نام مرضیه برومند) بیرون آمده است. فیلمسازان زن در دهههای قبل معمولا به آثار اجتماعی جمعوجور تمایل نشان میدادند که با هزینه حداقلی ساخته میشدند؛ در حالی که کارگردانهای خانم در دهه نود، با شجاعتی تحسینبرانگیز، موضوعات تازه و سبکهای متفاوتی را تجربه کردهاند. نرگس آبیار با «شیار ۱۴۳» و منیر قیدی با «ویلاییها»، در سالهای اخیر، به سراغ سینمای دفاع مقدس رفتهاند و فیلمهای باکیفیتی هم در این ژانر ساختهاند؛ آثاری که شاید دو دهه قبل هیچکس فکرش را نمیکرد از دریچه ذهن یک فیلمساز زن به پرده نقرهای برسند.
تینا پاکروان
نرگس آبیار، به عنوان موفقترین کارگردان زن سالهای اخیر ایران، یک فانتزی متفاوت به نام «نفس» و یک تریلر سیاسی موفق، یعنی «شبی که ماه کامل شد»، را هم ساخته که این دو فیلم، پیشرفت چشمگیری برای سینمای ایران به شمار میروند. تینا پاکروان با «لسآنجلس – تهران» یک کمدی گیشهای پرمخاطب و خوش رنگ و لعاب ساخته و نیکی کریمی هم «آتابای» را با سبک و سیاقی کاملا متفاوت و رگههای هنری منحصربهفرد، جلوی دوربین برده است.
در حالی که مطالبه عمده کارگردانهای زن ایرانی در سالهای دورتر، با سردمداری تهمینه میلانی و پوران درخشنده، توجه به حقوق اجتماعی زنان بوده، سینماگران زن در سالهای اخیر فیلمهایی کاملا متفاوت ساختهاند که بعضی از آنها اصلا اعتنایی به خطکشیهای جنسیتی ندارند. «ایده اصلی» ساخته آزیتا موگویی از این قبیل آثار است که زن بودن کارگردانش بههیچوجه در ساختار این فیلم، که سبک و سیاق آثار لاکچری و مافیایی هالیوود خصلت برجسته آن است، منعکس نشده.
آیدا پناهنده
انتخاب زاویه دید و شیوه روایت فیلمسازان خانم نیز در سالهای اخیر به وضوح تغییر کرده و میبینیم که آثاری مانند «نیمه شب اتفاق افتاد» از تینا پاکروان، «نبات» اثر پگاه ارضی، «خانه دیگری» به کارگردانی بهنوش صادقی و «ناهید» آیدا پناهنده، طوری ساخته شدهاند که وزن و پرداخت شخصیت زن در آنها، به هیچ عنوان، سنگینتر از مرد قصه نیست. مجموعه این نشانهها را میتوانیم به فال نیک بگیریم و امیدوار باشیم که با از میان رفتن شیوههای سنتی و خطکشیهای مرسوم سینمای فیلمسازان زن، در سالهای آینده شاهد اضافه شدن تعداد این کارگردانها و تزریق نگاههای تازه زنان هنرمند، که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، به بدنه سینمای ایران باشیم.
یکی از فیلمهای تازه سینمای ایران که اخیرا به صورت آنلاین به اکران عمومی درآمده «جمشیدیه» اثر یلدا جبلی است که در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت.
جبلی که قبلتر فیلم متوسط «داره صبح میشه» را ساخته بود، در این فیلم هم به لحاظ استانداردهای سینمایی رشد قابل ملاحظهای را نشان میدهد و هم موضوع جذابتری برای روایت انتخاب کرده است. اما به نظر میرسد که این کارگردان در اثر تازه خود دچار نوعی تردید و واگرایی شده؛ دوگانگی عجیبی بین رویکرد مدرن فیلمسازان زن سینمای ایران از یک سو و انعکاس دغدغههای شخصی خود یلدا جبلی، به عنوان یک هنرمند زن، از سوی دیگر. در واقع، میتوان گفت که «جمشیدیه» هم میخواهد جنسیت کارگردانش را نادیده بگیرد و هم نمیتواند از دغدغههای زنانه او خودش را خلاص کند.
فیلم تازه یلدا جبلی، به سبک بیشتر درامهای اجتماعی سینمای ایران، با یک حادثه آغاز میشود؛ واقعه هولناکی که به کشته شدن یک راننده تاکسی انجامیده و زمینه بروز لایههای پنهان و عقدههای فروخورده شخصیت زن فیلم را فراهم میآورد. به طور کلی و در نگاه اول، موضوع «جمشیدیه» حاوی نکته بدیعی نیست و حتی میتواند با فیلم تحسین شده «بدون تاریخ، بدون امضا»، اثر وحید جلیلوند، نیز مقایسه شود. با این حال، ترفندهای ظریف کارگردان برای پیشبرد روایت و تسلط همزمان او به متن و اجرا، «جمشیدیه» را در سطح قابل قبولی نگه میدارد و همراهی بیننده تا پایان را تضمین میکند.
ریتم وقایع، نسبتهای علی و معلولی معقول، ضرباهنگ قابل قبول روایت و ارائه قطرهچکانی اطلاعات به مخاطب که باعث میشود فیلم همواره برگ برنده تازهای برای رو کردن داشته باشد، از جمله مواردی هستند که فیلمنامه «جمشیدیه» را سرپا نگه میدارند. پرداخت شخصیت اما، ضعف بزرگ این متن است؛ به طوری که ما عملا تا سکانسهای پایانی چیزی درباره ویژگیهای شخصیتی نقش اول فیلم و محرکهای پنهان او نمیدانیم. مشکل بزرگ «جمشیدیه» همین است که خودش را حسابی دستکم گرفته و انگار تا دقایق پایانی، در مورد گفتن حرف دل کارگردانش، مردد است.
بدون هیچگونه تردیدی، یلدا جبلی فیلمی درباره امنیت روانی در جامعه و با محوریت آسیبهای زنان از خشونتهای رایج ساخته؛ ولی تا آخرین دقایق فیلم، حرف اصلی خودش را مسکوت میگذارد و جوری پیش میرود که «جمشیدیه» در حد یک درام آبکی ظاهر شود. بدبختانه شناخت سطحی مخاطب از شخصیت اصلی (ترانه، با بازی سارا بهرامی) و بیان همراه با تأخیر مقصود اصلی فیلمساز در صحن دادگاه، آن هم در بخش «آخرین دفاعیات» که به وضوح یکی از شعاریترین موقعیتهای ممکن برای طرح چنین محتوایی است، صلابت ایدهمحوری «جمشیدیه» را تحتتأثیر قرار میدهد. با این همه، نباید فراموش کنیم که یلدا جبلی دومین فیلم بلند خود را ساخته و مشکلات موجود در روایت آن، تا حدی طبیعی به نظر میرسند.
به لحاظ اجرایی، «جمشیدیه» نهتنها لحن زنانه و سوگیری جنسیتی ندارد، بلکه حتی از ضعفهای سینمایی مرسومی که در بیشتر آثار فیلمسازان جوان به چشم میخورد هم مبراست. اجرای تروتمیز فیلم، در بدبینانهترین حالت، در سطح متوسط قرار میگیرد و چند ترفند سینمایی جالب، مثل جایگزین کردن برخی دیالوگها با موسیقی متن، امضای شخصی کارگردان را به مخاطب عرضه میکند. «جمشیدیه»، به لحاظ اجرایی، آنقدر فیلم آبرومندی هست که شاید بیراه نباشد اگر بازیگری بهرام عظیمی و کیومرث پوراحمد، دو کارگردان نامآشنای سینما و انیمیشین ایران، در این فیلم را مهمترین نقطه ضعف آن قلمداد کنیم.