صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

«پدرخوانده» چگونه به یک فیلم مافیایی محبوب تبدیل شد؟ | سیر و سلوک شرارات

  • کد خبر: ۵۲۰۷۰
  • ۱۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۵
«مافیا»، این کلمه سیسیلی جادویی و گاه ترسناک که به نیمی از خاطرات نوستالژیک ما گره خورده، یادآور خیلی از نام‌هاست. اما چگونه این مفهوم توانست نام «پدرخوانده» را در فرهنگ آمریکایی و حتی غیرآمریکایی محل ارجاع کند و دایره تأثیراتش در سینما و هنرهای دیگر را آن‌قدر بگستراند که نتوان از آن چشم‌پوشی کرد؟ باید سراغ ماریو پوزو، نویسنده کتاب «پدرخوانده»، برویم.

کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - «مافیا»، این کلمه سیسیلی اسرارآمیز و گاه ترسناک که به نیمی از خاطرات نوستالژیک ما گره خورده، یادآور خیلی از نام‌هاست؛ برخی با آن دانیل واورا و سری‌بازی‌های ویدئویی «مافیا» را به یاد می‌آوردند و برخی دیمیتری دیویدف، خالق بازی گروهی «مافیا» را؛ اما اگر بخواهیم به عقب‌تر برگردیم ریشه تمام این خاطرات به یک رمان و فیلم پیوند خورده: «پدرخوانده». سه‌گانه‌ای که با کلمه «مافیا» بیش از موارد دیگر انبوهی از اسم‌ها را در ذهنمان ردیف می‌کند: فرانسیس فورد کاپولا، مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دنیرو، رابرت دووال، جان کازال، نینو روتا و یک دوجین نام دیگر.

 

 

از راست: جان کازال، آل پاچینو، فرانسیس فوردکاپولا، مارلون براندو، جیمز کان

 

اما این کلمه چگونه توانست نام «پدرخوانده» را در فرهنگ آمریکایی و حتی غیرآمریکایی محل ارجاع کند و دایره تأثیراتش در سینما و هنرهای دیگر را آن‌قدر بگستراند که نتوان از آن چشم‌پوشی کرد؟ برای دانستنش باید به غرب منهتن در ۱۹۳۲ میلادی، و «آشپزخانه دوزخ» برگردیم؛ جایی که پدری، ماریو جیانلوجی پوزو ۱۲‌ساله و خانواده آمریکایی-ایتالیایی‌اش را ترک کرد. ماریو که در محله‌ای فقیرنشین بزرگ شده بود، علی‌رغم درخواست مادرش برای کار در راه‌آهن، نیمی از وقت خود را در کتابخانه‌ها می‌گذراند. بعد از فارغ‌التحصیل‌شدن از دانشگاه در جنگ جهانی دوم به‌عنوان افسر روابط عمومی خدمت کرد و سپس فعالیت ادبی‌اش را با انتشار سه رمان پی گرفت؛ رمان‌هایی که نقدهای مثبتی دریافت کرد ولی آن‌چه را که پوزو به دنبالش بود، برایش به ارمغان نیاورد.

 

 

پوزو معتاد قماربازی بود و هزاران دلار به اعضای فامیل، اداره مالیات، کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها بدهی داشت. او دنبال پول بود و با همین انگیزه به چندین انتشاراتی مراجعه کرد و جواب رد شنید. اسنادی که چندسال پیش از خانه نویسنده «پدرخوانده» به دست آمد، نشان می‌داد او برای فروش بیشتر کتاب‌هایش حتی صحنه‌های جنسی زیادی در نسخه‌های اولیه و دست‌نویس رمان‌هایش گنجانده بود. سردبیر انتشاراتی که دومین کتاب پوزو را منتشر کرده بود، روزی به او می‌گوید: «اگر در «مسافر خوشبخت» (۱۹۶۵) بیشتر از آن داستان‌های مافیایی می‌آوردی، کتابت فروش بیشتری می‌داشت». پوزو هم بعد از شنیدن این جمله تصمیم می‌گیرد یک داستان مافیایی کامل و تمام‌عیار بنویسد؛ اما بعد از اینکه طرح کلی داستان را تمام می‌کند، هیچ انتشاراتی حاضر به همکاری با او نمی‌شود تا اینکه سردبیر انتشارات «پانتام» بعد از شنیدن چند داستان کوتاه مافیایی از او، قبول می‌کند کتاب جدیدش را منتشر کند. شانس به پوزو رو کرده بود، چون حتی پیتر بارت، مدیر اجرایی کمپانی «پارامونت»، هم با خواندن طرح ۲۰ صفحه‌ای رمان، حق اقتباس سینمایی آن را خریده بود.

 

 

پوزو قبل از پیش‌تولید فیلم، کتاب را برای مارلون براندو می‌فرستد و در نامه‌ای از او می‌خواهد نقش «دن ویتو کورلئونه» را بازی کند. پس از چندبار مخالفت کمپانی، فوردکاپولا و خود براندو بالاخره نقش به براندو می‌رسد. «پدرخوانده» مننتشر می‌شود، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ لقب می‌گیرد و پوزو خیلی زود به آن چه که می خواست می‌رسد.

 

 

فرانسیس فوردکاپولا و ماریو پوزو

 

 

فیلم‌نامه «پدرخوانده» با همکاری فوردکاپولا و پوزو با تمام اختلافاتی که با هم داشته‌اند نوشته می‌شود. چندسال پیش از نوشته‌های پوزو فهمیدیم که یکی از اختلافات او با کاپولا درباره صحنه معروف «سر اسب» بوده است.

 

 

فوردکاپولا می‌خواسته صحنه‌ای که تهیه‌کننده هالیوود بعد از برخاستن از خواب سر خون‌آلود اسبش را در رختخواب می‌بیند، حذف شود، اما درنهایت براساس نظر پوزو صحنه در فیلم باقی می‌ماند.

 

 

یکی از عجایب زندگی شخصی و حرفه‌ای پوزو این است که او هیچ‌وقت در زندگی‌اش با مافیا و گانگسترها ارتباط نداشت. او در برخی یادداشت‌‎هایش که در سال ۱۹۷۲ درباره «پدرخوانده» نوشته، آورده است:

 

«من از این اعتراف شرمسارم که کل پدرخوانده را از تحقیق و پژوهش نوشته‌ام. من هیچ‌وقت یک گانگستر واقعی ندیده‌ام. من دنیای قمار را خوب می‌شناختم، فقط همین».

 

داستان‌های گانگستری مبتنی‌بر دو عنصر شکل می‌گیرند: سلسله‌مراتب اجتماعی و کشمکشی که بین ترس و میل ذاتی برای رسیدن به موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادیِ بالاتر وجود دارد. پوزو از طرفی کودکی‌اش در مناطق فقیرنشین گذشته، و از طرفی انگیزه‌اش برای نوشتن کتاب چیزی جز به‌دست‌آوردن پول و تغییر مرتبه اجتماعی‌اش نبوده است. بالارفتن در سلسله‌مراتب اجتماعی و اقتصادی، دشمن را دوست و دوست را دشمن می‌کند و همین موضوع بستر خلق اتفاقات و درگیری در یک داستان مافیایی می‌شود.

 

 

اقبال به «پدرخوانده» پوزو آنقدر زیاد می‌شود که حتی گانگسترها هم که به‌ندرت درباره قضاوت‌ها و برداشت‌های ادبی و سینمایی از گروهشان مصاحبه نمی‌کنند، گفته بودند از رمان و فیلم خوششان آمده است. آن‌ها باور نمی‌کرده‌اند که پوزو در هیچ گروه مافیایی عضو نبوده است. با تمام این تحسین‌ها و خوش‌اقبالی‌ها خیلی‌ها پوزو را متهم کردند که دیدی واقعی به ایتالیایی-آمریکایی‌ها نداشته است.

 

 

پوزو حتی شخصیت دن کورلئونه را هم از مادرش الهام گرفته است: «هروقت پدرخوانده دهانش را باز می‌کرد، در ذهنم صدای مادرم را می‌شنیدم... مادرم یک زن شگفت‌انگیز، زیبا و درعین‌حال بی‌رحم بود». پوزو در سال ۱۹۹۷ در مصاحبه‌ای گفته بود «من یک نویسنده رمانتیک هستم با حس هم‌دردی با شر». او محبوبیت «پدرخوانده» را به‌خاطر مخالفت با نظام قضایی آمریکا و تمایل مردم به روابط خانوادگی نزدیک می‌دانست. نویسنده‌ای که زمانی هیچ کمپانی و انتشاراتی حاضر به همکاری با او نمی‌شد بعد از «پدرخوانده» و دو اسکاری که برایش گرفت، چندین رمان و فیلم‌نامه نوشت. دیگر هیچ کمپانی و انتشاراتی نمی‌توانست پیشنهادات ماریو جیانلوجی پوزو را رد کند.

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.