صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفت‌وگو با معظمه چابکی، برگزیده جشنواره مردمی کارآفرینی معاونت زنان ریاست جمهوری

  • کد خبر: ۵۳۳۲۲
  • ۰۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۱
  • ۱
گفت‌وگو با معظمه چابکی، برگزیده جشنواره مردمی کارآفرینی معاونت زنان ریاست جمهوری، که با احیای هنر فرت‌بافی، برای بیش از ۱۰۰ نفر اشتغال ایجاد کرده است.
سعیده آل ابراهیم  | شهرآرانیوز؛ دلیل گم‌شدن برخی هنر‌های دستی در دهه‌های اخیر که روزگاری نان را به سفره خانواده‌های زیادی می‌برد مشخص نیست هر چند برخی معتقدند واردات کالا‌های بی‌هویت و ارزان‌قیمت، تغییر سلیقه، مصرف‌گرایی، خشکسالی و نبود مواد اولیه باعث از بین رفتن صنایعی شده است که نه‌تن‌ها به اقتصاد داخلی بلکه می‌توانست به صادرات نیز کمک شایانی کند.
 
فرت‌بافی یکی از همین هنرهاست که سال‌ها در ویترین مغازه‌ها کم‌رنگ شد، اما به همت افرادی که دل در گرو شهر و دیارشان داشتند، این هنر از دل پستو‌های خانه و یاد‌های خاک‌گرفته خارج شد و نه‌تن‌ها در کارگاه‌های زنانه دوباره رونق گرفت بلکه به عنوان نمادی از ابریشم و پاکی، با قیمتی ویژه به دیگر کشور‌ها صادر شد. در این بین، معظمه چابکی، بانوی مشهدی، نیز نقش بسزایی در استان خراسان داشت. او با پیشینه‌ای از تحصیل و علم توانست نقطه عطفی در این رشته باشد و با احیای هنری فراموش‌شده و برگزیده شدن در هفتمین دوره برگزاری جشنواره کارآفرینی معاونت زنان ریاست جمهوری، ثابت کند می‌توان به هرآنچه ریشه در خاک دارد تکیه کرد.


نخ‌ها یکی‌یکی پشت سر هم ردیف می‌شوند و با هر بار رفت و آمد ماکو، فشار پا روی پدال‌ها و ضربه آخری که با دستگاه نورد زده می‌شود، نخ‌ها کنار هم چفت و به چادرشب، حوله، شال، بقچه یا ... تبدیل می‌شوند.
 
فرت‌بافی، تُن‌بافی یا همان شَعربافی هنر و به نوعی نساجی سنتی است که قدمت آن به بیش از ۱۵۰ سال می‌رسد و از دیرباز، یکی از صنایع دستی سنتی استان خراسان محسوب می‌شده است. دیر زمانی بود که از آن به عنوان هنری فراموش‌شده یاد می‌کردند، اما طی سال‌های اخیر، احیا و رونق این هنر از تایباد، رشتخوار، تربت حیدریه، کاشمر و ... به گوش می‌رسد. معظمه‌چابکی پای همه بالا و پایین‌های کار فرت‌بافی ماند و نه‌تن‌ها آن را ادامه داد بلکه روزبه‌روز، هنر‌های سنتی دیگری را هم به موازات فرت‌بافی پیش برد و برای ترغیب بیشتر مردم به استفاده از هنر‌های قدیمی، سنت و مدرنیته را با هم تلفیق کرد.
 
جوان است و پرانرژی. این را از همان برخورد اول می‌توان فهمید. دفترش در یک اتاق وصل به خانه، و کارگاهش هم در یکی از طبقات خانه است. چابکی متولد سال ۶۶ در مشهد است، اما اصالتش به بیرجند می‌رسد، همان‌جایی که مادربزرگ او و بیشتر همشهری‌هایش نورد (میله‌ای چوبی یا فلزی که پارچه بافته‌شده را دور آن می‌پیچیدند)، چله یا قنده (تار‌های تنیده‌شده را به جلو و عقب می‌راند)، ماکو (وسیله‌ای استوانه‌ای‌شکل که ماسوره در آن قرار می‌گیرد) و ... در خانه‌هایشان پیدا می‌شد. فرت‌بافی حرفه آبا و اجدادی‌شان بود.
 
«طبق پیشینه تاریخی، اولین بار شروع این کار در خراسان و بعد در قاسم‌آباد شمال انجام می‌شده است. پس از آن نیز در نقاط دیگر کشور تا اندازه‌ای همه‌گیر شده است. در اصطلاح بیرجندی، به این هنر دوک‌رسی (دوک ریسان) می‌گفتند. خودشان مزارع پنبه داشتند و نخ پنبه و پشم را می‌ریسیدند. با مواد طبیعی مانند پوست انار، گردو یا بنه کوهی آن‌ها را رنگ می‌کردند و به پارچه‌های مختلف تبدیل می‌کردند.»
 
سال‌های بعد، دام‌ها و مزارع پنبه در بیرجند به دلیل خشک‌سالی از بین می‌روند. به همین دلیل، آن‌ها دیگر مواد اولیه‌ای نداشتند تا فرت‌بافی را ادامه دهند. از آن پس، نورد و ماکو‌ها در گوشه خانه‌هایشان خاک خورد و هر بار که آن‌ها را می‌دیدند، داغ دلشان تازه می‌شد. به همین دلیل، تاب نیاوردند و همه ابزار چوبی فرت‌بافی‌شان را به جای هیزم به دل آتش سپردند. «تن‌ها کسی که این وسایل را نگه داشته بود، مادربزرگم بود. البته کسانی هم بودند که از این ابزار به عنوان الوار استفاده کردند و هنوز هم در سقف آلونک‌های قدیمی روستا‌های سبزوار و طبس، شانه‌های تیغی یا نورد به چشم می‌خورد، زیرا این وسایل چوب محکمی داشتند.»


 

اولین درآمدزایی در دوران راهنمایی

اولین درآمدزایی او در دوران راهنمایی بود. قدرت بیان خوبی داشت. از همین مزیت استفاده کرد و به هم‌کلاسی‌هایش تدریس خصوصی می‌کرد. «اولین درآمدم زمانی بود که به ۳ نفر از همکلاسی‌هایم درس یاد دادم و بعد از اینکه نمره‌های امتحان آمد، آن‌ها برایم نقاشی کشیدند و پول جمع کردند. بعد از آن، در مسابقات شنا مقام آوردم و پدر و مادرم با همان دستمزدی که به دست آورده بودم، برایم یک حوله حمام دست‌باف خریدند.»
 
اطلاعاتی که از این هنر دارد آن‌قدر ریز و کامل است که نمی‌توان آن را فقط نتیجه انتقال نسل‌به‌نسل این هنر دانست، بلکه علاقه هم در آن دخیل بوده است. اگر در وجود چابکی رغبتی به این هنر نبود، هیچ‌وقت به این اندازه تحقیق نمی‌کرد تا چم و خم کار را از بر شود. علاوه بر این، عطای رشته‌ای را که در آن تحصیلات آکادمیک داشت به لغایش بخشید. «از کودکی خیلی دوست داشتم مهندسی پزشکی بخوانم، زیرا به ساخت دست و پای مصنوعی علاقه‌مند بودم، اما در دانشگاه برق خواندم و بعد از آن، کار‌های پروژه‌ای و حق‌التدریسی انجام می‌دادم. من ارشد برق گرفتم، اما به اندازه دکتری در رشته فرت‌بافی تحقیق و مطالعه کرده بودم.»
 
از همان کودکی آدم فعالی بود. با اینکه فرزند چهارم و البته دختر کوچک خانواده محسوب می‌شد، همیشه پدر، مادر، خواهر و برادرهایش از او شاکی بودند. به قول خودش، به این دلیل که سرش به کار خودش نبود و همیشه دوست داشت مدیریت و رهبری کند. وارد دانشگاه که شد، به فکر راه‌اندازی یک بوتیک افتاد. در خانواده‌ای بزرگ شده بود که بازاری نبودند و مطرح‌کردن چنین پیشنهادی فایده‌ای جز مخالفت نداشت. «اگر سراغ پیشینه بیرجندی‌ها بروید، بیشتری‌ها صنعتگرند. به همین دلیل، اوضاع اقتصادی خانواده ما هم خوب بود و با این کار مخالفت می‌کردند. حرفشان این بود که چه چیزی کم داری که می‌خواهی خودت را به دردسر بیندازی یا اینکه این‌قدر درس خواندی تا در رشته برق که سخت هم هست قبول شوی و حالا پارچه‌فروشی کنی؟»


 

۳ ماه اعتصاب غذا برای راه‌اندازی شغل دلخواه

او در هدفش مصمم‌تر از این حرف‌ها بود. می‌دانست چه می‌خواهد. به همین دلیل، برای متقاعد کردن خانواده، ۳ ماه اعتصاب غذا کرد. در نهایت، پدربزرگش پادرمیانی کرد و آن‌ها هم به این امید قبول کردند که بعد از چند ماه کار، خسته شود. «با همان پس‌اندازی که از تدریس خصوصی و کارهایم داشتم که ۱۰ میلیون تومان بود، سال ۹۰ بوتیک را در یک طبقه از خانه‌مان راه انداختم و اسم آن را بوتیک آرامش گذاشتم. در واقع، کارمان خیاطی و فروش بود و با ۵ نیروی کار شروع کردیم. از تکه‌پارچه‌های دورریز، مانتو‌هایی می‌دوختیم که به‌هیچ‌وجه فلز و پلاستیک در آن به کار نرفته بود و در کنار آن، اجناس خارجی یا دوخت تهران هم می‌فروختیم. هرچه محصول داشتیم فامیل‌ها در همان ماه اول خریداری کردند، در صورتی که پیش‌بینی خودم این بود که آن محصولات را در ۶ ماه بفروشیم. آن موقع دکور خاصی نداشتیم. به یاد دارم که با لوله‌های آب رگال درست کردیم و از کاور‌های قدیمی استفاده می‌کردیم. با هر پولی که از فروش برمی‌گشت، ویترین یا وسایل بیشتری برای کار می‌خریدم.»
 
زمانی که بوتیک را به راه انداخت، دانشجوی ترم اول کارشناسی بود، اما انگیزه زیادی داشت و هرچند گاهی درباره کارش بازخورد‌های منفی دریافت می‌کرد یا مسخره‌اش می‌کردند، اهمیتی نمی‌داد و مطمئن بود که این کار جواب می‌دهد. به همین دلیل، بی‌هراس، قدم‌های بزرگی برمی‌داشت. «آن زمان از هزینه شخصی به تعدادی از خانم‌ها وام می‌دادم تا چرخ خیاطی بخرند و در خانه‌های خودشان کار کنند. در ۶ ماه یا یک سال اول کارشان، پول چرخ خیاطی را به ما برمی‌گرداندند و بعد از آن درآمد بیشتری برای خودشان داشتند. حالا خیلی از این خانم‌ها کارگاه‌های به‌روزی دارند و همین من را خوشحال می‌کند.»


روحیه کار مشارکتی و راه‌اندازی مشاغل خانگی

چابکی پیش از اینکه وارد کار شود، با پارچه‌بافی آشنا بود و بعد از اینکه در کار بوتیک موفق بود، تصمیم گرفت به هنر‌های سنتی و دست‌دوز بیشتر بها بدهد. تا جایی که امکان داشت، از کسانی که در این حرفه مویشان را سپید کرده بودند کار یاد گرفت. «از سال ۹۶، از سوی جهاددانشگاهی، پیشنهاد راه‌اندازی مشاغل خانگی داده شد. من هم روحیه کار مشارکتی را داشتم و به قول معروف، کار گروهی در خونم بود. به همین دلیل، وارد مجموعه شدم. سال ۹۸ نیز با پشتیبانی جهاددانشگاهی، شبکه ملی دست‌بافته‌ها را به راه انداختیم.»
 
شبکه ملی دست‌بافته‌ها به این معناست که در هر شهرستان و روستایی که یک بافنده مشغول فرت‌بافی باشد، به نوعی با برندی که چابکی به ثبت رسانده است در ارتباط است. ضمن اینکه براساس ایده او، به جای اینکه پارچه‌های بافته‌شده تنها به حوله تبدیل شوند، به انواع و اقسام پوشاک و اجناس دیگر تبدیل شدند. «هم‌اکنون ۱۰۰ نیرو با این مجموعه کار می‌کنند که ۶۰ نفر از این تعداد، زن سرپرست خانوار هستند. ضمن اینکه حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ نیروی کار دیگر نیز در گردش هستند. کارگاه خیریه کال زرکش و کارگاه آموزش هنری تار و پود برای آموزش به افراد در نظر گرفته شده است و افرادی که مایل به ادامه کار و بافت هستند، کار را در منزل انجام می‌دهند. گهگاه نیز در محله‌های کم‌برخوردار یک تا ۳ دوره آموزش برگزار می‌کنیم.»


تولید ۱۰۰۰ نمونه محصول فرت‌بافی در ۳ سال

او برند «شیک‌شو» را ثبت کرد و از همان ابتدا هم به دنبال نوآوری و خلاقیت در هنر سنتی بود. می‌خواست با تلفیق مدرنیته و سبک‌های جدید، ذائقه مخاطب را به سمت دست‌بافته‌ها متمایل کند، کاری که به گفته خودش، قبل از این چندان انجام نمی‌شد و حوله‌های جیبی، حمام و استخری را در سایز‌های مختلف می‌بافتند. تنها ابتکاری هم که در این کار به خرج می‌دادند این بود که پارچه‌های حوله‌ای را کنار هم می‌دوختند و به روب‌دوشامبر تبدیل می‌کردند. «اما حالا به‌جرئت می‌توانم بگویم در ۳ سال گذشته، بیش از ۱۰۰۰ نمونه محصول فرت‌بافی تولید کرده‌ایم. حتی کوچک‌ترین چیز مانند گل‌سر را بافتیم و جدا از آن، از سوزن‌دوزی، پته‌دوزی و هر کاری که بشود با این پارچه‌ها انجام داد دریغ نمی‌کنیم.»
 
رشته دانشگاهی‌اش (مهندسی برق) با کاری که انجام می‌داد (هنر فرت‌بافی) ارتباطی نداشت و حتی به‌ظاهر مانند شمال و جنوب از هم دور بودند، اما چابکی به دنبال حلقه وصلی بین این ۲ بود. حتی فکر ساخت یک ماکوی دینامی به ذهنش رسیده بود، زیرا در فرت‌بافی عرض پارچه ۶۰ و در نهایت ۹۰ سانتی‌متر است و به دلیل رفت و برگشت ماکو، دست، کتف و گردن بافنده آسیب می‌دید. البته این کار به دلیل مشغله‌ها ممکن نشد، اما دست‌کم در ذهنش بین این ۲ رشته نقطه‌ای برای تلاقی پیدا کرد.
 
کارگاهی که در خانه‌اش دارد کوچک نیست، اما حجم زیاد هنر‌هایی که با دست زنان سرپرست خانوار خلق شده است آن‌قدر هست که فضای زیادی برای رفت‌وآمد نیست و هر طرف که سر برمی‌گردانی، یک دست‌بافته با طرح و رنگی متفاوت می‌بینی. فرت‌بافی، پته‌دوزی، سوخته‌کاری، بخارادوزی، درویش‌دوزی، نقاشی روی پارچه، خیاطی سنتی، نواربافی، سوزن‌دوزی، جعبه‌های چوبی و ... همه آثاری هستند که تولید می‌کنند. فکر می‌کنم چنین زنانی مصداق بارز بانوانی هستند که از هر انگشتشان یک هنر می‌بارد.
 
او برای فروش این هنرها، می‌توان گفت دست رد به سینه هیچ نمایشگاهی نمی‌زند، زیرا معتقد است حتی فروش یک دست‌بافته کوچک هم می‌تواند به زنده ماندن این هنر کمک کند و نوعی تبلیغ به حساب بیاید. سال گذشته حوالی ماه‌های دی و بهمن بود که تعداد بسیاری از محصولات را برای ۵ نمایشگاه پیش رویشان آماده کرده بودند، اما کرونا همه کاسه‌کوزه‌ها را به هم ریخت. «فکرش را بکنید. شبانه‌روزی کار کرده بودیم تا به نمایشگاه‌ها برسیم، اما کرونا همه آن‌ها را تعطیل کرد. ما مانده بودیم با حجم زیادی از محصولات بسته‌بندی‌شده و بافنده‌هایی که توقع داشتند حقوقشان پرداخت شود. شرایط بدی بود و خیلی ناراحت بودم. مدام فکرم مشغول بود تا اینکه این فکر به ذهنم رسید که از این پارچه‌ها ماسک تولید کنیم.»


 

تولید ۱۲۰۰۰ ماسک در یک ماه

هنوز به یاد دارد که آخر شب ایده تولید ماسک به ذهنش رسید و تا پاسی از شب با یکی از دوزنده‌ها در تماس بود تا توانستند یک الگوی خوب را روی پارچه‌های موجود ایجاد کنند. فردای آن روز از خانم‌ها خواست همه پارچه‌ها را به ماسک تبدیل کنند و از طرف دیگر، جهاددانشگاهی تهران، طالب خرید این ماسک‌ها شد. «در عرض یک ماه، ۱۲ هزار ماسک پارچه‌ای و پنبه‌ای تولید کردیم. بعد از ارسال به تهران، به جای پرداخت هزینه‌ها، به ما گفتند می‌توانیم در ازای این کار وام بگیریم یا مجوزی به ما دهند، اما ما به پول نیاز داشتیم و بافنده‌ها حقوقشان را می‌خواستند.»
 
تنها کاری که از دستش برآمد این بود که ماسک‌ها را پس بگیرد تا جور دیگری آن‌ها را به پول تبدیل کند. در این رفت‌و‌برگشت‌ها زمان گذشته بود. هشتم فروردین بود. تعداد زیادی ماسک روی دستشان تلنبار شده بود، اما پولی نداشتند. «همه پس‌انداز خود و خانواده‌ام تمام شده بود. زمین‌گیر شده بودیم، اما بالأخره با غصه‌خوردن کاری از پیش نمی‌بردیم. از این اداره به آن اداره رفتم تا مجوز بگیرم و دانشگاه علوم‌پزشکی ماسک‌های تولیدشده را برای استریل‌شدن در دستگاه اتوکلاو قرار دهد. بالأخره بعد از پیگیری‌ها این کار انجام شد.»

او ماسک‌ها را در یک جعبه می‌گذاشت، اداره به اداره می‌رفت و حتی آن‌ها را دانه‌ای می‌فروخت. ماسک‌ها را وارد بازار کردند. حتی کارخانه‌ها هم از این ماسک‌ها خریداری کردند و یک نیکوکار ۲۰۰۰ ماسک خرید. می‌شود گفت کارشان دوباره با ماسک سرپا شد. «بعد از این ماجرا، تولید ماسک را متوقف کردیم، زیرا کشتی به‌گل‌نشسته‌مان نجات یافت و به مسیر ادامه داد. ضمن اینکه هنوز ۲۰۰۰ تا ماسک باقی مانده است و در صورت ثبت سفارش، دوباره تولید می‌کنیم.»
 
چابکی به دلیل تولید ماسک‌ها، به عنوان کارآفرین کرونایی در استان و کارآفرین برتر در حوزه تولید ماسک در جهاددانشگاهی انتخاب شد. البته در به دست آوردن افتخارات به این‌ها بسنده نمی‌کند و در جشنواره کارآفرینی کشوری نیز با رأی مردم به عنوان نفر هفتم برگزیده شد. شاید رمز این موفقیت در خودباوری او باشد. هدفش ادامه مسیر، تبدیل و تولید هر چیزی بود که به زنده‌ماندن هنر کمک می‌کند. علاوه بر این، برای هدفی که دارد مایه می‌گذارد. به گفته خودش، گاهی تا ۲۰ ساعت در روز کار می‌کند، تا زمانی که جان داشته باشد و بیهوش نشود.


فرت‌بافی مختص زنان نیست

او معتقد است فرت‌بافی هنری مختص زنان نیست، بلکه مردان هم در این هنر مشغول به کارند. ضمن اینکه مردان به لحاظ فیزیکی، بهتر می‌توانند پارچه‌های با عرض بالا را ببافند به این علت که ضرب دست بیشتری دارند. «در همین کارگاه، یک پسر بافنده دوازده‌ساله داریم که کارش هم خیلی خوب است. از طرف دیگر، با مجموعه خیریه معلولان توس همکاری می‌کنیم که بیشتر افراد آنجا مرد هستند و فرت‌بافی هم انجام می‌دهند.»


 

مردم با هنر سنتی آشتی کنند

چابکی زمانی که به دنبال تحقیق و مطالعه در حوزه فرت‌بافی بود، متوجه شد هیچ کتابی درباره هنر پارچه‌بافی سنتی وجود ندارد. به همین دلیل، این روز‌ها خودش دست‌به‌کار شده و کتابی دراین‌باره نوشته است که در مرحله نگارش نهایی قرار دارد. «از مردم می‌خواهم با هنر‌های سنتی آشتی کنند و از آن‌ها استقبال کنند، زیرا هر یک قدم کوچک در خرید و حمایت از کار‌های دستی و هنری که نیاز روزمره آن‌ها هم هست، کمک قشری بزرگ از جامعه است که باید زیر چتر مشاغل خانگی باشند.»
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
میتراخالقی
۰۹:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
اگه بشه منم بیام توگروه شما پته دوزی گواهی دارم