صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به نمایشگاه «رسوخ رسوب» هوچیثرا یوسفی در نگارخانه «روند»

  • کد خبر: ۵۸۸۷۷
  • ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۳
هوچیثرا یوسفی،در نمایشگاه «رسوخ رسوب» با نگاه متفاوت و همچنین شکل عجیب نمایش آثارش، به مفهومی اشاره می‌کند که شاید مخاطبان، چندان هم از آن خوششان نیاید. کمتر کسی است که از رویارویی با خراش‌ها لذت ببرد.
امیرمنصوررحیمیان | شهرآرانیوز - می‌خواهم از خاصیتی صحبت کنم که همه، در موردش نه تنها صاحب‌نظر هستند، بلکه خیلی مواقع نظراتشان منحصربه‌فرد و جالب است. خاصیتی که آدم‌های زنده را سوای ملیت و قوم و قبیله‌شان، سوای دین و رنگ پوستشان و سوای سطح درآمد و قدوقواره‌شان، به هم وصل می‌کند. می‌خواهم در مورد تنها وجه مشترک بین موجودات زنده، یعنی زندگی صحبت کنم.

موهبت بزرگ و شگفت‌انگیزی که فقط به زنده‌ها بخشیده شده است و در مورد اینکه چه کاری با آن کرده اند، باید جواب درست و درمانی داشته باشند. زندگی مثل صخره‌ای مرمرین است که در کنار دریا با تو تنها رها شده است. صخره‌ای که آدم به اندازه یک عمر فرصت دارد تا با آن مجسمه‌ای بسازد، از آن بالا برود، با آن قلعه‌ای بسازد و دورش نقب بزند، خردش کند و به دریایش بریزد و یا حتی به حال خود رهایش کند.
 
 
مهم نیست که آدم چه کاری با این صخره مرمرین بکند. ولی هر عمل و تجربه‌ای روی این موهبت خداوندی، تاریخ و تاوانی دارد. تاریخی که روح را جلا می‌دهد و تاوانی که روان آدمی را می‌خراشد. گاهی اوقات، تاوان‌ها باعث ایجاد زخم‌هایی عمیق روی روح می‌شوند که مغز به صورت خودکار فراموششان می‌کند و از به یادآوردن آن‌ها خودداری می‌کند. خراش‌ها در لایه‌های تودرتوی روان آدم‌ها گم می‌شوند و فقط رد دردی از آن‌ها باقی می‌ماند.

دردی که به یاد نمی‌آورند از کجا آمده و مربوط به کدام اتفاق است. ملاقات کردن با این‌طور خراش‌ها، در لایه‌های زیرین روح آدمی، کار سختی است. کاری که هوچیثرا یوسفی، سعی کرده است در نمایشگاه «رسوخ رسوب» انجام بدهد. نمایشگاهی که با نگاه متفاوت و همچنین شکل عجیب نمایش آثارش، به مفهومی اشاره می‌کند که شاید مخاطبان، چندان هم از آن خوششان نیاید. کمتر کسی است که از رویارویی با خراش‌ها لذت ببرد.
 
 
داستانی که یوسفی روی متریال خلاقانه‌ای، سعی در تعریف کردن آن دارد، داستان تازه‌ای است. تمام آثار روی شیشه اجرا شده‌اند و هرکدامشان چند لایه دارند. تفاوت کار نقاش با دیگر هنرمندان خلق آثار روی شیشه، در استفاده از رنگ‌های مرسوم به جای استفاده از ویترای است. البته که فرم و ساختار کار این هنرمند هم با آن‌ها فرق می‌کند. خصوصیت نقش زدن بر روی شیشه، چیزی است که نقاش در بوم‌های پارچه‌ای و کاغذی نقاشی پیدا نمی‌کند. یوسفی، هوشمندانه از لایه‌های زیرین شیشه برای نشان دادن پیچیدگی‌های روح آدمی استفاده کرده است و سعی در پوشاندن وجه روشن پشت آثارش نکرده است.‌

می‌توان گفت که از سر عمد، برای نشان دادن لایه‌های رنگ، آن قسمت‌ها را هم روشن گذاشته است. برخی از آثارش دارای لایه‌های متعدد هستند و گاهی تا هفت لایه رنگ‌گذاری انجام شده است. فرم‌ها، روی هر تابلو باهم متفاوت هستند. اینجا خبری از فیگور‌های مرسوم در نقاشی نیست. بلکه مثل لکه رنگی پاشیده شده روی جان تابلو‌ها هستند. رنگ‌هایی که با اکرولیک، رنگ روغن و گاهی هم با پاستل روغنی روی بدن شیشه‌ای تابلو‌ها نقش شده‌اند.
 
 
البته برای ماندگاری این رنگ‌ها روی تابلو‌ها هم حتما فکری کرده است! در بعضی دیگر از تابلو‌ها هم رد قلم فلزی به خوبی مشاهده می‌شود. یوسفی در بیشتر آثار سعی کرده است تا شکلی از کاکتوس را با تکیه بر تکه‌ای از فرم آن، حفظ کند. ولی آن‌قدر درگیر ترکیب‌بندی رنگ‌ها شده است که گاهی ماهیت اثر را فراموش کرده است. مخاطب با اینکه جلوی چشمش، خلاقیت در اجرا، استفاده از متریال نو، پیچیدگی فرم‌ها، نو‌آوری در رنگ‌آمیزی و رنگ‌گذاری و استخوان‌بندی محکم آثار را می‌بیند، ولی اگر راوی برای توضیح دادن آن‌ها نباشد، نمایشگاه برایش تبدیل به روایتی گنگ و نامفهوم می‌شود.

روایتی که اصل داستان و سرنخ‌های رسیدن به منظور هنرمند، در آن گم شده‌اند. مجموعه‌ای از آثار که به گفته خود هنرمند، دو سال از عمرش را برای رسیدن به این فرم‌ها خرج کرده است. حالا بدون ابتدا و انتهایی مشخصی در معرض تماشای مخاطب قرار گرفته است. به هر حال پیشنهاد می‌کنم برای دیدن این ضیافت رنگ و فرم حتما سری به «نگارخانه روند» بزنید و چشم و روحتان را از خلاقیت پر کنید.
 
 
 
 
 
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.