صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

جایگاه ادبیات روس بر علاقه‌مندان ادبیات جهان پوشیده نیست. در زمینه داستان‌نویسی، دو سده اخیر نام‌های درخشانی را در خود دارد که صاحبانشان رمان‌ها و داستان‌های مطرحی به زبان روسی نوشته‌اند. نگارنده این مطلب با گروه دوم هم‌سواست و می‌خواهد تنی چند از مترجمانی را معرفی کند که زبان و ادبیات روسی می‌دانند و آثار خلاقه داستانی آن را بدون واسطه زبانی دیگر به فارسی برمی‌گردانند.
خراسانی | شهرآرانیوز - جایگاه ادبیات روس بر علاقه‌مندان ادبیات جهان پوشیده نیست. در زمینه داستان‌نویسی، دو سده اخیر نام‌های درخشانی را در خود دارد که صاحبانشان رمان‌ها و داستان‌های مطرحی به زبان روسی نوشته‌اند. لیو تالستوی، فیودور داستایوفسکی، نیکلای لسکوف، آنتون چخوف، آندری بیه‌لی، میخائیل بولگاکف و... نویسندگان مطرحی هستند که آثارشان در جای‌جای جهان از جمله در ایران خوانده و ستایش می‌شود.
 
در کشور ما مترجمان بسیاری سراغ این آثار رفتند تا آن را به خوانندگان ایرانی معرفی کنند، اما مسئله این است که صرف محبوبیت اثری ادبی، دلیل کافی را برای ترجمه آن فراهم نمی‌آورد. در میان مترجمان مورد اشاره، افراد صاحب‌نام و بادانشی دیده می‌شوند که به رغم برگرداندن داستان‌های روسی به فارسی، زبان روسی نمی‌دانند. آن‌ها معمولا به واسطه ترجمه انگلیسی یا فرانسوی آثار، آن را به زبان ملی ما برمی‌گردانند و گاه حاصل کارشان پذیرفتنی و شایسته هم از آب درمی‌آید.
 
برخی معتقدند ضرورتی ندارد که مترجم حتما یک داستان یا رمان را مستقیم از زبان اصلی به جامه فارسی درآورد و همین که متن واسطه (انگلیسی یا فرانسوی) به قلم مترجم توانمند و خوبی آفریده شده باشد و مترجم فارسی هم به زبان ملی ما آگاهی و تسلط کافی و وافی داشته باشد، نتیجه مطلوب خواهد بود، اما به هر حال همیشه به علت تفاوت‌های ناگزیر زبان‌ها با یکدیگر و ظرفیت‌های ویژه هر زبان، در ترجمه میزانی از اثر از دست می‌رود و طبیعی است که مثلا اگر در یک ترجمه مناسب فرانسوی از رمانی روسی، ۲۰ درصد از ویژگی‌های ادبی آن رمان هدر رفته باشد، ۱۰ یا ۲۰ درصد دیگر هم هنگام تبدیل به متن فارسی از بین برود، نتیجه کار تمایز زیادی از متن اولیه خواهد داشت. از این روست که گروه دیگر بهتر می‌دانند ترجمه ادبی مستقیم از یک زبان انجام می‌شود یا اصل را بر این رویکرد می‌گذارند. نگارنده این مطلب با گروه دوم هم‌سواست و می‌خواهد تنی چند از مترجمانی را معرفی کند که زبان و ادبیات روسی می‌دانند و آثار خلاقه داستانی آن را بدون واسطه زبانی دیگر به فارسی برمی‌گردانند.


ترجمه‌ای که کتاب سال شد

شاید بتوان مشهورترین ترجمه شادروان سروژ استپانیان (۱۳۰۸ - ۱۳۷۵) را مجموعه آثار چخوف دانست. تلاش او که از میان نوشته‌های پرشمار چخوف، تعدادی از داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌ها و... را در ۷ جلد منتشر ساخت، به دریافت جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۷۶ انجامید. ۴ جلد از این دوره، داستان‌های کوتاه نویسنده نامدار روس را در بر می‌گیرد که عنوان‌هایی از بهترین نمونه‌هایش در ترجمه استپانیان می‌درخشد: دشمنان؛ عزیز دلم؛ بانویی با سگ کوچولویش و.... از دیگر آثار این مترجم می‌توان به رمان سه جلدی «گذر از رنج‌ها» اثر الکسی تالستوی اشاره کرد.



از پوشکین تا چخوف

در تکمیل کار سترگ استپانیان، یک مترجم مشهدی، جلد‌های دیگری به مجموعه آثار چخوف به فارسی افزود. ناهید کاشی‌چی، نامه‌ها و نمایشنامه‌ای از این نویسنده را ترجمه و منتشر کرد، اما یک اتفاق خاص در کارنامه او، چاپ کتاب «آلکساندر پوشکین؛ مجموعه داستان‌ها» است. از پوشکین، شاعر و نویسنده بلندآوازه روس، قبلا شعر‌ها و رمان «دختر سروان» به فارسی درآمده بود، اما اینکه کتابی نسبتا پرحجم داستان‌های کوتاه او را کنار هم قرار دهد، کاری است که این بانوی پیش‌کسوت ترجمه ادبی انجام داده است.



مردی که چند زبان می‌داند

نام سروش حبیبی (۱۳۱۲) نام شاخصی است که البته زمانی کسی او را مترجم ادبیات روس نمی‌شناخت. بااین‌حال، سرنوشت و پشتکار چنین رقم زد که دست‌به‌قلمی که انگلیسی و فرانسوی و آلمانی می‌دانست، روسی را هم بیاموزد و کتاب‌های معروف و پرحجمی مانند رمان باشکوه «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» (لئو تولستوی)، «شیاطین» و «ابله» (فیودور داستایفسکی)، «آبلوموف» (ایوان گُنچاروف) و جز این‌ها را فرا روی خوانندگان ایرانی بگذارد. بااین‌همه، هستند هنوز افرادی که حبیبی را مترجم مسلط به زبان روسی تلقی نکنند.



مرگ بی‌سروصدا در آستانه جنایت موشکی

نام مرحوم مهری آهی (۱۳۰۱ - ۱۳۶۶) با کتاب جهانی «جنایت و مکافات» گره خورده است. شاهکار داستایفسکی که بر اندیشمندان بسیاری تأثیر گذاشته است. در «جنایت و مکافات»، نویسنده بزرگ، داستان جوانی را نقل می‌کند که با پرسش‌هایی فلسفی و بحران پس از قتل یک پیرزن نزول‌خوار دست‌به‌گریبان است. آهی در شهر تهران و مسکو زندگی می‌کرد. او «ابله» را نیز از داستایفسکی ترجمه کرد و همچنین رمان «پدران و پسران» ایوان تورگنیف، یکی از هزار و یک کتابی را که گفته شده پیش از مرگ باید خواند، به فارسی برگردانده است. مرگ این بانوی ادبیات در بی‌خبریِ روز‌های منتهی به موشک‌باران تهران رقم خورد.



کارنامه پربار مترجم تازه‌نفس

در میان مترجمان جوان‌تر نیز نام‌هایی به چشم می‌خورد که آثار ادبیات روس را بدون میانجی و از زبان اصلی به مخاطبان ایرانی معرفی می‌کنند. یکی از آن‌ها آبتین گلکار (۱۳۵۶) است. او که مدرک دکتری خود را از دانشگاه ملی تاراس شفچنکو کی‌یف دریافت کرده، کتاب‌های متعددی انتشار داده است. «قلب سگی» و «یادداشت‌های یک پزشک جوان» (میخاییل بولگاکف)، «زنبور‌های خاکستری» و «مرا به کنگاراکس نبر» (آندری کورکوف) و نمونه‌هایی دیگر، کتاب‌هایی از اوست. کورکوف نویسنده‌ای اکراینی است که با زبانی طنزآمیز چهره بلوک شرق را در پی فروپاشی شوروی ترسیم می‌کند.


مترجمی که گرفتار حاشیه شد

حمیدرضا آتش‌برآب (۱۳۵۶) دیگر مترجم کمابیش جوان و در عین حال شناخته‌شده این روزهاست. او که در دانشگاه دولتی مسکو درس خوانده، کتاب‌هایی از نیکلای لسکوف را به ایرانیان معرفی کرده است؛ نویسنده بزرگ کلاسیکی که در ایران چندان که باید دیده نشده است: «زائر افسون‌شده» و «هنرمند چهره‌پرداز». آتش‌برآب در ضمن ترجمه‌ای دوباره از شاهکار میخائیل بولگاکف؛ «مرشد و مارگاریتا»، عرضه کرده است که از رمان‌های بحث‌برانگیز ادبیات روس است. «مرشد و مارگاریتا» داستان شگفت‌انگیزی با حضور روشن‌فکران روزگار حکومت شوراها، آدم‌های عصر عیسی مسیح و شیطان است. این کتاب در خفقان چیره بر شوروی، دچار سانسور شد. چند سال پیش، این مترجم پرکار با اتهام سرقت ادبی روبه‌رو شد که این ماجرا حساسیت‌هایی علیه او برانگیخت. درعین‌حال، به فرض صادق بودن اتهام‌زنندگان بعید است بتوان سواد ادبی آتش‌برآب را انکار کرد.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.